دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۲ - ۰۴:۰۷
۰ نفر

معمای پلیسی- نوشته‌ى جیم سوکاچ، ترجمه‌ى مینو همدانى‌زاده: پیش از این با دکتر «جفری‌لین کوئیک‌سولْوْ» استاد جُرم‌شناسی آشنا شده‌اید و می‌دانید که او با آژانس‌های کارآگاهی همکاری می‌کند. در این قسمت هم می‌توانید همراه دکتر، یک معمای پلیسی حل کنید و مثل او از این کار لذت ببرید.

ربوده‌شده

دکتر کنار «تور اِستون درینکر» نشسته بود و مشتاقانه به صحبت‌های او درباره‌ی ربوده شدنش به دست آدم‌رباها گوش می‌داد.

توراستون به نظر 30ساله می‌آمد؛ قد‌بلند و خوش‌قیافه بود و سبیل باریکی داشت. صورت و لباس‌های کثیفش، گواه حرف‌هایش بود و آن‌‌طور که ادعا می‌کرد، مثل یک زندانی، دو هفته او را در جنگل نگه داشته بودند.

توراستون لیوان قهوه را با دو دستش نگه‌داشته بود و همان‌طور که جرعه‌جرعه سر می‌کشید، داستانش را تعریف می‌کرد: «توی خونه تنها بودم که یه‌هو دوتا مرد که صورت‌هاشون رو با کلاه اسکی پوشونده بودن، از در جلویی بهم حمله کردن، دهنم رو بستن و روی سرم کیسه کشیدن و کشون‌کشون من رو توی یه ماشین ون انداختن و راه افتادن. یکی دوساعتی توی جاده بودیم و بعد وایسادن. هوا تاریک بود، اما با صداهایی که می‌شنیدم، می‌تونم بگم توی جنگل بودیم.»

دکتر پرسید: «اون‌ها چشم‌هاتون رو باز کردن؟»

توراستون جواب داد: «نه، همیشه سرم رو می‌پوشوندن؛ به‌جز وقت‌هایی که می‌خواستن بهم غذا بدن. اغلب هم بهم همبرگر می‌دادن. اونم فقط دوبار در روز. یک هفته‌ای که گذشت، ظاهراً اون‌ها تونستن از عموی ثروتمندم پول بگیرن، بعد من رو ول کردن و دیگه سراغم نیومدن. اون‌ها من رو دست و پا بسته توی چادر انداخته بودن. مدتی که گذشت، فهمیدم که رفتن و شروع کردم به باز کردن دست و پاهام. همه‌جا تاریک بود و فهمیدم که توی جنگل، گم شدم. ساعت‌ها سرگردون بودم تا این‌که  دو سه تا چادر دیدم و اون‌ها من رو پیش پلیس بردن و بعدش هم آوردنم این‌جا. الآن هم بی‌نهایت خسته‌ام. می‌تونم برم خونه و چیزی بخورم و استراحت کنم؟»

دکتر گفت: «گمون نمی‌کنم با دروغ‌هایی که گفتی، حالا حالاها بتونی بری خونه! اما می‌تونی غذا بخوری و استراحت کنی.»

* چرا دکتر شک کرد که توراستون دروغ می‌گوید؟

 

همشهری، دوچرخه‌ی شماره‌ی 704


پاسخ:

«توراستون درینکر» ادعا کرده بود که چند روزی در جنگل، در یک چادر زندانی شده بوده، اما هنوز هم همان سبیل باریکش را داشت و ریش و سبیلش بلند نشده بود. در واقع او فقط لباس‌های کثیفی را پوشیده که بود که دروغش، واقعی جلوه کند، اما حواسش به این نکته نبود!

کد خبر 220543
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز