ندا رجبی: از میان راهروهای تودرتوی تئاترشهر می‌گذری.

تابلوهایی می‌بینی با عکس‌ها و نام‌ها و گاه بریده‌های روزنامه‌ها و... و حسرتی که ندیده‌ای آن نمایش‌ها را یا به‌دلیل شرایط سنی یا به هر دلیل دیگرو حالا احساس از دست دادن می‌کنی... . رپرتوار در تئاتر امروز ما چندان مرسوم نیست اما در دنیا پدیده رایجی است. شاید همین نامرسوم بودن آن باعث شده فرهنگ این پدیده، در کشور ما وجود نداشته باشد.

1 - مهم نیست شما چقدر هنرمند قابلی باشید و کارنامه درخشان یا جایگاه تثبیت شده‌ای داشته باشید، کافی است تصمیم بگیرید یکی از نمایش‌های موفق قبلی‌تان را دوباره اجرا کنید. باید خودتان را آماده کنید که حتی دوستان هنرمندتان تعبیر کنند که کفگیر خلاقیت شما به ته دیگ رسیده است. این یکی از اتهاماتی است که باید خود را برای شنیدن آن آماده کنید.

محمد یعقوبی یکی از هنرمندانی است که این اتهام را به جان خرید و سال گذشته دو نمایش از آثار موفق گذشته‌اش را به صحنه برد؛ «زمستان 66» و «خشکسالی و دروغ». اولی با فاصله 14سال و دومی با فاصله دو سال بار دیگر روی صحنه جان گرفتند. در آغاز گمان می‌رفت فقط «زمستان 66» که سال‌ها از اجرای قبلی‌اش گذشته در جذب تماشاگر موفق شود و برای «خشکسالی و دروغ» کمی نگرانی وجود داشت. هر دو نمایش اجرا شدند و آنچه جالب‌توجه بود صف طویل تماشاگران و درخواست‌هایی بود برای درخواست تمدید اجرای «خشکسالی و دروغ» بعد از بیش از 30اجرا در تماشاخانه ایرانشهر.

یعقوبی که حالا دیگر دو تجربه موفق را پشت سر گذاشته است همچنان رپرتوار را یک ضرورت در تئاتر می‌داند: «اهمیتی ندارد دیگران چه فکری می‌کنند. اگر باور دارید کاری درست است نباید به‌نظر دیگران اهمیتی بدهید. تئاتر ما به‌دلیل کم‌بودن تعداد اجراهای هر کار به اندازه کافی غیرحرفه‌ای است. اجازه نمی‌دهند حرفه‌ای شده و به حرفه هنرمند تبدیل شود تا هنرمند سرفرازانه ادعا کند از این راه ارتزاق می‌کند. درحالی‌که هر تئاتر ارزنده سرمایه هنری آن هنرمندان است اما در تئاتر اجازه نمی‌دهیم هنرمند از سرمایه‌اش به‌خوبی بهره ببرد. ممکن است بگویند آن هنرمند تنبل شده و خود را تکرار می‌کند. به کارنامه هنرمندان سرشناس و الگو نگاه کنید، کدامشان 40نمایشنامه نوشته‌اند؟» او که بازتولید را نوعی احترام به حرفه نوشتن می‌داند، ادامه می‌دهد: «بازتولید نمایشنامه‌های موفق خیلی بهتر از این است که از نویسنده توقع داشته باشند چندین نمایشنامه جدید اما ناقص بنویسد فقط برای اینکه هر سال نوشته باشد. بیشتر نویسندگانی که در سال چند نمایشنامه می‌نویسند دلیلش این است که می‌خواهند فرصت اجرا در هر سال را از دست ندهند. اگر بازتولید نهادینه شود گمان می‌کنم از پرنویسی پرهیز کنند ».

کورش نریمانی، دیگر هنرمند موفق تئاتر است که نمایش‌هایش همواره با استقبال خوب تماشاگران روبه‌رو بوده. او هم با اجرای دوباره نمایش«جن‌گیر» که ابتدا در تئاترشهر اجرا شد و چند‌ماه بعد در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفت، نشان داد اجرای دوباره یک نمایش به اندازه اجرای اولیه آن تماشاگر دارد. او هم چون دیگر همکارش، یعقوبی، ترس آن را ندارد که متهم شود خلاقیتش ته کشیده آنچنان‌که خود می‌گوید: «هنرمندی که خودش می‌داند چه می‌کند نباید به منفی‌بافی دیگران اهمیت دهد. گاه نگاه‌های منفی از سر عقده است. هیچ‌کس نمی‌تواند تعیین کند خلاقیت دیگری تمام‌شده یا نه. حتی اگر خلاقیت هنرمندی تمام‌شده باشد او خود بیش از همه متضرر می‌شود. تنها در کشور ماست که این همه دلسوز برای خلاقیت دیگران داریم! ».

2 - سال گذشته که بحث بازتولید پیش‌آمد، عده‌ای از مخالفان کمبود سالن را یکی از دلایل مخالفت خود می‌دانستند اما دو کارگردان موفق تئاتر پاسخ‌های محکمی برای این مسئله دارند. یعقوبی می‌گوید: «اینکه گروه‌ها را وادار کنیم به‌خاطر کمبود سالن اجرایشان را متوقف کنند، تصمیم نادرستی است. همیشه حسرت خورده‌ام که چرا نمایش‌های خوب به‌دلیل کمبود سالن، با وجود استقبال تماشاگران اجرایشان متوقف می‌شود. به‌دلیل کمبود سالن نمایش‌های خوب به اندازه شایستگی‌شان اجرا نمی‌شوند و اینگونه است که هم آن گروه از نظر معنوی و مادی متضرر می‌شود و هم تماشاگرانی پشت در سالن جا می‌مانند».

محمد یعقوبی به همان اندازه که از بازتولید دفاع جانانه می‌کند، متوجه پاشنه آشیل آن هم هست: «بازتولید نباید باعث شود هر آدم شکست‌خورده‌ای از این فرصت برای اجرای دوباره کار شکست‌خورده خود سوءاستفاده کند. بنابراین باید سه معیار وجود داشته باشد؛ استقبال تماشاگران در زمان اجرای قبلی، نقدهای مثبت در مطبوعات که در واقع واکنش نخبگان جامعه است و هنوز مهم تلقی‌شدن آن تئاتر یا نمایشنامه در گذر زمان یعنی اینکه پس از گذشت چند سال همچنان درباره آن اثر در محافل هنری و دانشگاهی حرف زده شود؛ مثلا مرگ یزدگرد بهرام بیضایی مصداق روشن چنین حرفی است». اما کورش نریمانی با اعتقاد بر اینکه رپرتوار هیچ ربطی به سالن ندارد، می‌گوید: «رپرتوار در دنیا رایج است مانند یک نمایشگاه سالانه و به این دلیل برگزار می‌شود که تئاتر تکرارشدنی نیست اما تماشاگران آن مدام در حال بیشترشدن هستند؛ یعنی همیشه نسل جدیدی به تماشاگران اضافه می‌شوند که آثار قبلی را ندیده‌اند پس اگر یک گروه تئاتری موفق باشد نیاز دارد تا بر کارهای قدیمی‌اش سرمایه‌گذاری و با رویکردی تازه با تماشاگران جدید و حتی قدیمی‌اش ارتباط برقرار کند. رپرتوار می‌تواند نشانگر سیر تکاملی و خلاقیت یک گروه باشد».

3 - بارها شنیده‌ایم نمایش«تله موش» بیش از 50سال است در لندن روی صحنه است تا جایی که بازیگران آن بارها تغییر کرده‌اند. این اتفاق برای ما ایرانی‌ها شاید کمی عجیب باشد. شاید اگر تئاتر ما هم خصوصی بود اجرای 50ساله یک نمایش این همه غریب به‌نظر نمی‌رسید.نریمانی و یعقوبی هر دو بر این باورند که در تئاتر خصوصی، رپرتوار این همه با مشکل و مانع روبه‌رو نیست.نریمانی نه فقط تئاتر که معضل کلی هنر را در دولتی بودن آن می‌داند: «حتی تئاتری که به ظاهر خصوصی است، در واقع نیمه‌دولتی است. مشکل اینجاست که مدیران ما مدام در حال تغییرند و همین‌که کمی با تئاتر آشنا می‌شوند، تغییر می‌کنند. در این وضعیت نه‌تنها رپرتوار که هر واژه دیگری در تئاتر معنا و مفهوم خود را از دست می‌دهد. به هر حال رپرتوار راهی است تا یک گروه همواره روی صحنه و منسجم باشد. چون تئاتر برخلاف سینما میراست در همه جای دنیا که سالن‌های خصوصی وجود دارد، مدیران سالن از آثار پرتماشاگر استقبال می‌کنند چون برایشان درآمد دارد». یعقوبی هم که نظری مشابه دارد، می‌گوید: «در کشور ما چون مدیر سالن در فروش کار ذی‌نفع نیست برایش مهم نیست اجرای یک نمایش پرتماشاگر ادامه پیدا کند. مدیران ما بیشتر به فکر رنگین‌کردن کارنامه کاری‌شان هستند. علاوه بر این مشکل دیگر ما این است که تماشاخانه‌ای مانند ایرانشهر ظاهرا خصوصی است اما منظور من از تئاتر خصوصی آن است که مدیرش از دولت حقوق نمی‌گیرد بلکه درآمدش از فروش نمایش‌هایی است که در سالنش به صحنه می‌روند؛ بنابراین طبیعی است از ادامه اجراهای پرفروش حمایت کند».

4 - در تئاتر ما فرقی نمی‌کند یک نمایش پنج هزار تماشاگر داشته باشد یا پنج تا. به هر حال همه نمایش‌ها 30تا اجرا دارند! فرقی هم نمی‌کند که تماشاگران مهمان باشند یا اینکه نمایشی را انتخاب کرده و برایش بلیت خریده باشند؛همان 30تا اجراست! این قانون تئاتر ماست. اما آیا رپرتوار می‌تواند گامی باشد برای شایسته‌سالاری؛ همان چیزی که جایش خیلی خالی است؟ کورش نریمانی ترجیح می‌دهد مدیران پاسخگوی این پرسش باشند: «ما حاضر بودیم با سرمایه خصوصی اجرا برویم و باری از دوش دولت برداریم اما باز هم به مشکل برخوردیم؛ چون مدیران دنبال دردسر نمی‌گردند. کاری که پرتماشاگر باشد، دردسر هم دارد اما نمایشی که پنج تماشاگر دارد، دردسری هم ندارد فقط بیلان کاری مدیر را پر می‌کند. دردسرها مال نمایش‌هایی است که هم جذاب هستند و هم فکر و اندیشه‌ای پشت آنان هست طبیعتا این نمایش‌ها پرتماشاگر می‌شوند».اینها دیدگاه‌های هنرمندی است که نمایش‌های «دن‌کامیلو»، «شوایک»، «والس مرده شوران»، «شب‌های آوینیون» و... را در کارنامه هنری‌اش دارد و هستند تماشاگرانی که حسرت تماشای برخی از این آثار یا همه آنها را دارند. اما پاسخ محمد یعقوبی به این پرسش چنین است: «رپرتوار راهی است برای عزت نفس تئاتر ایران، برای احیای غرور ملی و تئاتر ایرانی؛ مثلا نمایشنامه‌هایی مانند «ندبه» یا «مرگ یزدگرد» یا «آهسته با گل سرخ» و... حتی اگر هر سال اجرا شوند باز هم تماشاگر دارند. نتیجه حداقلی رپرتوار، شایسته‌سالاری در بخش نمایشنامه‌های ایرانی است. برخی چون خودشان نمایشی را دیده‌اند با اجرای دوباره آن مخالفت می‌کنند. نکند خود را مرکز جهان می‌دانند؟ متوجه نیستند معنای مخالفتشان این است یا خود را به خواب زده‌اند؟ یعنی نمی‌فهمند کسانی هم هستند که امکان تماشای آن نمایش را نداشته‌اند؟»

کد خبر 184525

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز