پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۱ - ۰۷:۳۴
۰ نفر

علی‌اکبر عبدالرشیدی: جنبش عدم تعهد با وجود همه افت و خیزهایى که در اهداف و عملکرد خود داشته - و دارد - و با وجود همه بحث و جدل‌هایی که در مورد قانونمندى حضور آن در صحنه بین‌المللى بیان مى‌شود، همچنان به راه خود ادامه مى‌دهد.

جنبش عدم تعهد

جنبش عدم تعهد در فرآیندى طولانى پس از جنگ جهانى دوم ابتدا در سال 1947 در کنفرانس روابط آسیایی در دهلی نو، سپس در سال 1955 با برگزارى اجلاس معروف باندونگ در اندونزى شکل گرفت. هدف اصلى از تشکیل این جنبش، دخالت در ساختار روابط پرتشنج بین‌المللى آن روز به منظور جلوگیرى از وقوع جنگ جهانى دیگرى بود که عمدتا در اروپا و بین قدرت‌هاى بزرگ نظامى زمان رخ مى‌داد اما قربانیان بسیارى را از جهان سوم مى‌گرفت.

از آغاز شکل‌گیرى جنبش عدم تعهد ابرقدرت‌هاى شرق و غرب تلاش کردند که بر تصمیم‌هاى جنبش تأثیر بگذارند و از هم‌سویى و یکپارچگى آن بکاهند. اتحاد جماهیر شوروى تلاش مى‌کرد که با استفاده از شعارهاى ضدسرمایه‌دارى و همسو نشان دادن خود با کشورهاى جهان‌سوم در جنبش عدم تعهد نفوذ و مواضع آن را به سود خود تغییر بدهد و از طرفداران ایدئولوژیک خود در میان اعضاى جنبش بخواهد که تصمیمات جنبش را به سمت‌وسوى موردنظر بلوک شرق هدایت کنند. چنان‌که دولت کوبا با وجود اصول بنیادین جنبش عدم تعهد - آشکارا - اعلام کرد که به بلوک شرق تعلق دارد.

در میان اعضاى جنبش، دولت‌هایى با ساختارهاى گوناگون سیاسى، اقتصادى و ایدئولوژیک متفاوت گردهم آمده بودند. این مسأله، گرفتارى‌هاى فراوانى را در راه اخذ تصمیمات مشترک و جمعى اعضاى جنبش به وجود آورده بود. چنان‌که در دهه 1970 در مسأله اشغال نظامى افغانستان که از اعضاى قدیمى جنبش به شمار مى‌رفت، جنبش نتوانست به یک جمع‌بندى قابل قبول برسد و کشورهاى سوسیالیستى جنبش، موضع متفاوتى با دیگر اعضاى جنبش گرفتند.

بنیانگذاران جنبش عدم تعهد اصرار داشتند که جلوى کشورهاى تازه استقلال‌یافته بعد از جنگ جهانى دوم را در پیوستن به بلوک سرمایه‌دارى غرب یا بلوک کمونیستى شرق و اتحادیه‌هاى نظامى مرتبط با آنها بگیرند و اجازه ندهند اردوگاه‌هاى نظامى براى دامن زدن به رقابت‌هاى جهانى قدرت‌هاى بزرگ گسترش یابند. جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر، یوزیپ بروز تیتو و سوکارنو رهبران کشورهایى بودند که هزینه سنگینى را در دو جنگ جهانى اول و دوم پرداخته بودند بى‌آنکه هیچ نقشى در آغاز، ادامه و پایان این دو جنگ داشته باشند.

معناى عدم تعهد در آن زمان بسیار روشن بود اما رفته‌رفته با پیوستن کشورهاى مختلف به این جنبش، عدم تعهد معنایى متفاوت یافت. عدم تعهد در پایان دهه 1980 که حدود 100 عضو داشت، با معناى عدم تعهد یا ناوابستگى دهه 1950 و 1960 تفاوت پیدا کرده بود.

جنبش عدم تعهد اصرار داشت که در جنگى جهانى بین بلوک‌هاى شرق و غرب، جانب هیچ‌یک از بلوک‌هاى متخاصم را نگیرد. در حالی که غافل از این بود که جنگ جهانى سوم بلافاصله بعد از پایان جنگ جهانى دوم آغاز شده بود، بى‌آنکه قدرت‌هاى بزرگ در این جنگ مستقیما رودرروى هم قرار داشته باشند و کسى به نام‌گذارى این جنگ پرداخته باشد.

آمارها نشان مى‌دهد که جنگ سرد به شرایطى گفته مى‌شود که بین قدرت‌هاى بزرگ وجود داشت. در حالی که در روابط کشورهاى جهان سوم عملا جنگ‌هاى گرم بسیارى رخ داد. تلفات این جنگ‌ها و خسارات ناشى از آنها بسیار بیشتر از مجموع خسارات و تلفات دو جنگ جهانى اول و دوم بود. گستره جغرافیایى جنگ جهانى سوم هم بسیار گسترده‌تر از دامنه جغرافیایى هر دو جنگ یادشده بود.

در دوران 45 ساله جنگ سرد تقریبا همه روزه در یکى از کشورهاى در حال توسعه جنگ وجود داشت. این جنگ‌ها عمدتا مرزى و بین دو کشور همسایه و در مواردى شامل جنگ‌هاى استقلال‌طلبانه با قدرت‌هاى نظامى اشغالگر یا جنگ‌هاى داخلى بین جناح‌هاى سیاسى وابسته به شرق یا غرب بود. نگاهى به تاریخ و ماهیت جنگ‌هاى رخ داده در دهه‌هاى 1960 تا 1980 گواه این ادعاست.

مسابقات تسلیحاتى بین کشورهاى جهان سوم در این دهه‌ها بسیار گسترده‌تر شد. کشورهاى تازه استقلال‌یافته، بعد از جنگ جهانى دوم مجبور به صرف هزینه‌هاى بسیارى براى تسلیحات شدند و این تسلیحات را براى جنگ یا بازدارندگى در برابر همسایگان جهان‌سومى خود انبار کردند.

درست است که در دوران جنگ سرد عملا بین قدرت‌هاى بزرگ شرق و غرب جنگى رخ نداد و جنبش عدم تعهد سهمى از این موفقیت براى خود قائل است اما حکومت‌هاى کشورهاى جهان‌سومى و عمدتا غیرمتعهد که وابستگى سیاسى به شرق یا غرب را برگزیده بودند، عملا درگیر جنگ‌هاى متعدد با یکدیگر شدند. اشتباه در این بود که کشورهاى غیرمتعهد از وابستگى نظامى اجتناب اما وابستگى سیاسى و اقتصادى را فراموش کرده بودند.

در پایان جنگ سرد تقریبا همه کشورهاى غیرمتعهد به نوعى به وابستگى سیاسى یا اقتصادى به شرق یا غرب تن داده بودند. شاید این قدرت‌هاى بزرگ بودند که ترجیح داده بودند از طریق وابستگى‌هاى سیاسى و اقتصادى به جاى وابستگى‌هاى نظامى مقاصد خود را تأمین کنند. آمارها نشان مى‌دهد که در سال 1990 تعداد کشورهاى واقعا غیرمتعهد که هیچ نوع وابستگى نظامى، سیاسى و اقتصادى به غرب یا شرق نداشتند، به تعداد انگشتان دست نمى‌رسید. یک مورخ سیاسى مى‌گوید در این دوران شاید تنها کشور غیرمتعهد جهان سوئیس باشد که حتى عضویت در سازمان ملل متحد را هم نپذیرفت.

با فروپاشى اتحاد شوروى در سال 1990 عملا مقابله تعریف‌شده جنبش عدم تعهد که قرار بود بین شرق و غرب رخ دهد، از بین رفت. با انحلال پیمان ورشو و از بین رفتن رقابت‌هاى نظامى تشنج‌آفرین بین شرق و غرب، عملا این جنبش عدم تعهد بود که چرایى وجود، دلیل ایجاد و هویت خود را از دست داد. این جنبش براى اجتناب از تبدیل شدن جنگ سرد به جنگ گرم به وجود آمده بود. حال که جنگ سرد از بین رفته بود، عدم تعهد چه معنایى داشت؟

از سوى دیگر با فروپاشى جهان دوم در برابر جهان اول، دیگر جهان سوم معنایى نداشت. کشورهاى غیرمتعهد که خود را جهان سومى؛ یعنى غیروابسته به جهان اول (غرب) و جهان دوم (شرق)، مى‌دانستند و به آن افتخار مى‌کردند، دیگر نمى‌توانستند خود را جهان‌سومى بخوانند.

اما پس از پایان جنگ سرد همه این ملاحظات از دستور کار جنبش عدم تعهد دور ماند. جنبش عدم تعهد آن‌چنان به نشست‌ها و مذاکرات خود ادامه داد که انگار هنوز شرایط دهه 1960 باقى است. بسیارى از کارشناسان عدم تعهد اصرار کردند که جنبش عدم تعهد باید در تعریف خود، مأموریت خود و دلیل وجودى خود تجدیدنظر کند و دستور کار تازه‌اى براى خود تعریف کند که در نظام جدید جهانى معنا داشته باشد اما به نظر نمى‌رسد که تاکنون چنین تعاریفى حاصل شده باشد.

جنبش عدم تعهد باید بر ارائه این تعاریف اصرار کند. بسیارى از کشورهایى که تا قبل از سال 1990 در اردوگاه شرق بودند، حتى تعدادى از جمهورى‌هاى سابق اتحاد شوروى امروز به اردوگاه غرب پیوسته‌اند و کفه را به سمت نظامى تک‌قطبى به رهبرى غرب و با هدایت آمریکا سنگین کرده‌اند. ترک تازى پیمان آتلانتیک شمالى - ناتو - در غیاب پیمان ورشو و خروج از مرزهاى اروپا و رسیدن به مرزهاى جنوبى روسیه و مرزهاى غربى چین این کفه را سنگین‌تر و معادلات قبلى را متزلزل‌تر کرده است. جنبش عدم تعهد باید سهم خود و کشورهاى عضو را در نظام نوین جهانى تعریف و مطالبه کند.

درست است که زمانى وابستگى نظامى در جنبش عدم تعهد مذموم شناخته شده بود اما هنوز تکلیف وابستگى‌هاى سیاسى و اقتصادى به‌عنوان مصادیق «تعهد» و وابستگى تعریف نشده است. از سوى دیگر امروز وابستگى‌هاى فرهنگى است که کشورها را در بلوک قدرتمندان زمان قرار مى‌دهد. آیا کسى در جنبش عدم تعهد وجود دارد که قرار گرفتن کشورى را در اردوگاه فرهنگى و ارزشى غرب به‌عنوان وابستگى و تعهد تعریف کند؟

جنبش عدم تعهد امروز وظیفه‌اى بسیار دشوارتر از وظیفه بنیانگذاران آن برعهده دارد. دورنماى آینده جهان مبهم‌تر از دورنمایى است که در سال 1955 پیدا بود. بسیارى از کشورهاى غیرمتعهد امروز مستقیما آماج تهدید قدرت‌هاى بزرگند اما براى نجات این کشورها چه اقدامى صورت گرفته است؟

صدور انبوهى از اعلامیه‌ها و قطعنامه‌ها در طول 60 سالی که از عمر جنبش مى‌گذرد، چه تأثیرى داشته است؟ آیا تا به حال مطالعه‌اى روى این تأثیرگذارى‌هاى مفروض صورت گرفته است؟ آیا ادعاى رهبران جنبش عدم تعهد که اندیشه عدم تعهد مانع از بروز جنگ جهانى سوم شده است، پایه و اساسى دارد؟ امروز زمان رو کردن به ایجاد نهادهاى مستقل بین‌المللى متعلق به کشورهایى است که قبلا غیرمتعهد بوده‌اند. ایجاد بانک‌ها، بازارهاى مشترک، آژانس‌هاى تخصصى، نظام‌هاى اقتصادی، فرهنگی و آموزشى، چارچوب‌هاى لازم براى انتقال فناوری و نهادهایى مشابه همه آن چیزهایى که قدرت‌هاى بزرگ براى خود تعریف کرده‌اند، فرا رسیده است.

قدرت‌هاى بزرگ از این‌گونه نهادها مانند بانک جهانى، صندوق بین‌المللى پول، آژانس بین‌المللى انرژى اتمى و ده‌ها نهاد دیگر براى زیر فشار قرار دادن کشورهاى هدف استفاده مى‌کنند اما جنبش عدم تعهد که یک ساختار بالقوه جهان‌سومى و غیرمتعهد در مقابل گروه هشت تعریف مى‌شود، هیچ نهاد مؤثرى را براى مقابله با قدرت‌هاى بزرگ زمان ندارد.

کشورهاى غیرمتعهد صاحب بزرگ‌ترین و گران‌ترین ذخایر منابع اولیه جهان هستند، عظیم‌ترین منبع نیروى انسانى را در اختیار دارند و بزرگ‌ترین بازار مصرف را براى کالاها و خدمات کشورهاى قدرتمند به وجود آورده‌اند. آیا زمان آن فرا نرسیده که از این منابع و ذخایر براى کاهش فشارها و وابستگى‌ها و نابرابرى‌ها استفاده شود؟

جنبش عدم تعهد در مرحله کنونى علاوه بر آنکه میراث‌دار نامى است که از دوران جنگ سرد به دستش رسیده و هیچ تلاشى براى تغییر آن احساس نمى‌کند، در حال بازسازى و کشف هویت تازه خویش است. این احتمال وجود دارد که جنبش عدم تعهد در قالب یک باشگاه بزرگ بین‌المللى به‌عنوان شق جایگزینى براى سازمان وحدت کشورهاى در حال توسعه - که همیشه مورد نیاز بوده است - به راه خود ادامه دهد.

جنبش عدم تعهد که در ابتداى راه خود کوشیده بود اتحادى از کشورها در مقابله با ناتو و پیمان ورشو ایجاد کند، هرگز نتوانست انسجام کافى براى چنین اتحادى را به وجود آورد. در حقیقت بسیارى از کشورهاى عضو جنبش عدم تعهد به دلیلى متعهد و متحد به یکى از بلوک‌هاى قدرتمند جهان بودند و نمى‌توانستند نقشى در برابر ناتو یا پیمان ورشو ایفا کنند. هند براى مقابله با تهدیدات چین سال‌ها به اتحاد شوروى وابسته بود. بسیارى از کشورهاى عضو به نحوى با یکدیگر در تضاد و جنگ بودند.

حمله هند به پاکستان و تجزیه این کشور و حمله عراق به ایران از نمونه‌هاى بارز این تجاوزات و نقض منشور عدم تعهد در دوران جنگ سرد بود که جنبش عدم تعهد موضع روشنی در قبال آن اتخاذ نکرد. در سال 1979 زمانى که اتحاد شوروى به افغانستان حمله کرد، کشورهاى متحد اتحاد شوروى در دوران جنبش عدم تعهد از حمایت از افغانستان و محکوم کردن اتحاد شوروى سر باز زدند. در عین حال باید اعتراف کرد که جنبش عدم تعهد در دوران جنگ سرد در دور نگه داشتن بسیارى از کشورهاى عضو از رقابت قدرت‌هاى بزرگ، موفقیت شایانى داشته است.

به طورى که مى‌توان گفت عدم همکارى دولت‌هاى غیرمتعهد در چارچوب اتحادیه‌هاى نظامى با ابرقدرت‌ها، باعث کاهش قابل‌توجه تشنجات بین‌المللى شده و در بسیارى موارد، جنبش توانسته تنش‌زدایى را جایگزین جنگ سرد کند. گروه غیرمتعهدها در سازمان ملل متحد، به‌ویژه در مجمع عمومى نیز به‌عنوان اهرم فشارى در این نهاد بین‌المللى به شمار مى‌رود.

جنبش عدم تعهد در طول جنگ سرد به‌ویژه در زمان رهبران پرجذبه‌اى چون نهرو، ناصر، تیتو و سوکارنو در برابر بلوک‌گرایى دو ابرقدرت شرق و غرب مقاومت کرد و از طریق تحریم پیوستن به اتحادیه‌ها و پیمان‌هاى نظامى در کاهش تنش‌ها، چالش‌هاى منطقه‌اى و بین‌المللى نقش مؤثر و عمده‌اى داشت. علاوه بر اینها سیاست استعمارزدایى جنبش باعث شد که بسیارى از ملت‌هاى در بند استعمار آسیایى و آفریقایى به استقلال برسند و در سال 1970 مجمع عمومى سازمان ملل متحد قطعنامه پایان استعمار را به تصویب برساند.

با وجود موفقیت‌هاى مزبور، این استراتژى نتوانسته براساس اهداف و اصولى که خود جنبش با عنوان جهت‌گیرى سیاست خارجى از آن یاد مى‌کند، عمل کند. شاید ترکیب ناهمگون اعضاى جنبش، نبودن ضمانت اجراى قطعنامه‌هاى صادره، نفوذ قدرت‌هاى بزرگ از طریق تقویت جناح‌هایى در داخل جنبش از علل ناکامى جنبش به حساب آید.

جنبش عدم تعهد غافل مانده که امروز اولویت‌هاى کشورهاى عضو نیز تغییر کرده است. برخى از کشورهاى عضو دیگر کشورهاى عقب‌مانده دیروزى نیستند و آهنگ سریع رشد را تجربه مى‌کنند. با این وجود کشورهاى غیرمتعهد بسیارى هنوز در فقر به سر مى‌برند. مشکلات اقتصادى شاید مهم‌ترین نگرانى مردم جهان باشد. تشکیل نظام نوین مالى و اقتصادى بین‌المللى مى‌تواند گوشه‌اى از مشکلات غیرمتعهدها را برطرف کند اما آیا جنبش عدم تعهد توان فکرى و عملى ایجاد چنین نظام تازه‌اى را دارد؟

کد خبر 182881

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز