شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۰۹:۱۸
۰ نفر

زهرا رفیعی: افغانستان سرزمین رنج‌های مکرر است؛ رنج از خودی و بیگانه. مردمانش در آروزی روز‌های خوش‌هستند.

مهاجرین - افغان

افغانستان سرزمین رنج‌های مکرر است؛ رنج از خودی و بیگانه. مردمانش در آروزی روز‌های خوش‌اند. در آرزوی صلح، خانه به دوش شده‌اند و خانه همسایه را امن‌تر از خانه خود می‌دانند. سال‌هاست جنگ پشت جنگ این سرزمین را ناامن کرده و آرزوی رشد و پیشرفت را از مردمان افغانستان گرفته است. تا آمدند دشمن خارجی را بیرون کنند درگیر دشمن داخلی شدند و سال‌ها جنگیدند و جز ویرانی چیزی نماند. هر بار دلخوش از پیروزی، خواستند به سرزمینشان برگردند بمبی در کنار جاده‌ای، حمله شبانه دشمنی، یا انفجار انتحاری در مسجدی... خانواد‌ه‌ای را داغدار کرد و دیگران از ترس، چاره‌ای برای ماندن نداشتند، برگشتند به خانه همسایه.

 ایران تازه فارغ از انقلاب شده بود که افغانستان درگیر جنگ و مغلوب شدن در برابر کمونیست‌ها شد. کمونیست‌ها در همان چند سال که افغانستان را اشغال کرده بودند شروع به تقسیم اراضی، اخراج مخالفان نظام تازه از مراکز حساس به ویژه مؤسسات آموزشی کرده و تغییر در ساختارهای اجتماعی و... ایجاد کردند؛ این به مذاق افغان‌ها خوش نیامد و دست به اعتراضات داخلی زدند. اتحاد برای بیرون کردن نیروی‌های شوروی و پس از آن جنگ داخلی برای به دست آوردن قدرت، افغانستان را همچنان ناآرام نگه داشت. تخمین زده می‌شود که طی این سال‌ها حدود 6میلیون نفر از مردم افغان به پاکستان و ایران پناهنده شده باشند.

جانسون در کتاب «افغانستان کشوری در تاریکی» می‌نویسد: «آوارگان با استفاده از روابط خود در شهرها و روستاها مستقر شدند و با مردم بومی عجین گشتند؛... در نهایت احتمالا 2میلیون و 800هزار آواره در ایران گرد آمده بودند. از آن زمان بیش از یک‌میلیون نفر به افغانستان مراجعت کردند، بسیاری از آنها نه از روی رغبت بلکه تحت فشار حکومت ایران به افغانستان بازگشتند زیرا زندگی در ایران به‌مراتب بهتر از افغانستان است و آنان به روش زندگی شهری، خدمات بهداشتی، مدارس برای پسران و دختران و انتخاب مواد‌غذایی در فروشگاه‌ها عادت کرده بودند. یک افغانستانی شاغل در ایران می‌تواند به آسانی یک خانواده به جا مانده در افغانستان را اداره کند و از این‌رو، انگیزه‌های اقتصادی قوی برای اقامت در ایران داشته باشد.»

در این 30سال حضور افغان‌ها در ایران برخورد‌های مختلفی با آنها شد، بخشی از آنها در شهر‌های شرقی کشور سکونت کرده و بخشی دیگر برای کار‌های یدی به حاشیه شهر‌های بزرگ مهاجرت کردند. در این گفت‌وگو با دکتر علاء‌الدینی، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به بررسی رفتار و نگرش ایرانی‌ها در این 30سال پرداخته‌ایم.

  •  نگرش ایرانیان در دوره‌های تاریخی مختلف نسبت به مهاجران چگونه بوده است؟

مهاجرت در گذشته امری بسیار رایج اما با امروز متفاوت بوده است. پیش از عصر مدرن مرزهای دقیقی بین کشورها وجود نداشته است. خیلی وقت‌ها افراد و گروه‌ها از سرزمینی به سرزمینی دیگر نقل مکان می‌کرده و در آنجا ساکن می‌شده‌اند، بدون اینکه به روادید یا ورقه اقامت احتیاج داشته باشند. به‌طور نمونه تنوع زبانی، فرهنگی و نژادی کشور ما خود حاکی از اختلاط اقوام مختلف در فلات ایران طی قرون گذشته است. مثال‌های ثبت شده فراوان از مهاجرت دانشمندان، هنرمندان و عالمان دینی در تاریخ ایران نیز موید این نظر است؛ مثلا پدر ابن‌سینا اهل بلخ (در افغانستان کنونی) بوده است و خود او در خرمیثن بخارا (در ازبکستان کنونی) متولد شده و در همدان از دنیا رفته است. بلخ و بخارا و همدان در زمان ابن‌سینا هم مثل امروز در کشورهای مختلف قرار داشته‌اند؛ یعنی حکومت‌های متفاوت داشته‌اند و در واقع ابن‌سینا بعضا حالت پناهنده را داشته است. سرزمین ایران در گذشته به شدت مهاجرپذیر و مهاجرفرست بوده است اما امروزه مرزهای میان کشورها بسیار برجسته و مانع از مهاجرت آزادانه هستند.

  • چرا ایران در دوره‌های مختلف برای افغان‌ها مقصد مهاجرت بوده است؟ چرا آنها به سایر کشور‌های همسایه نرفته‌اند؟

متعاقب انقلاب در ایران و پس از ورود قوای شوروی به خاک افغانستان، کشورهای غربی و نیز ایران و پاکستان از مجاهدین ضدحکومت وقت افغانستان حمایت می‌کردند. ایران به‌طور ویژه به برخی از گروه‌های مجاهد کمک می‌کرد. در آن شرایط تعداد زیادی از مردم افغانستان از خانه و کاشانه خود رانده شدند و درصد زیادی از آنان به پاکستان و ایران پناهنده شدند. واضح است که در آن زمان امکان ورود اتباع افغانستان به سرزمین‌های شمال افغانستان کمتر وجود داشته است چون شمال افغانستان خود شوروی بوده است. پس از شکل‌گیری طالبان نیز بسیاری از اتباع افغانستان به ایران رانده شدند. البته بعد از فروپاشی شوروی و به وجود آمدن کشورهای کنونی آسیای مرکزی، برخی از پناهجویان افغانستان (به ویژه کمونیست‌های سابق) در کشورهای آسیای مرکزی نیز اسکان یافتند. در هر صورت، وضعیت جغرافیایی، شرایط سیاسی، مشابهت‌های فرهنگی و اشتراک زبانی موجب شده است که بسیاری از اتباع افغانستان در ایران به جست‌وجوی زندگی بهتر بپردازند. تعداد اتباع افغانستان در گذشته یعنی هنگام اوج‌گیری نزاع و خشونت در آن کشور بسیار بیشتر بوده است. اما پس از سقوط طالبان بسیاری از پناهندگان افغانستانی به کشورشان بازگشتند.

  • به زودی مهلت خروج افغان‌های مجرد و ارائه ویزا به متاهلین فرامی‌رسد. به‌نظر شما در این 30سالی که افغان‌ها به ایران مهاجرت کرده و پناهنده شده‌اند، جامعه ایران چه برخوردی با آنها داشته است.

ایران از جنبش‌ ضدکمونیستی و بعدا ضدطالبان در افغانستان حمایت می‌کرد. بنابراین حضور اتباع افغانستان در ایران مورد پذیرش حکومت بود، تا جایی که ایران در یک زمان پذیرای بیشترین تعداد پناهندگان در مقایسه با تمام کشورهای جهان بود. حضور گسترده پناهندگان از افغانستان در ایران حاکی از نوع‌دوستی مردم ایران بوده و قابل تقدیر است.

همچنین می‌توان اشاره کرد که وضع این پناهندگان از پناهندگان به پاکستان که بیشتر در اردوگاه‌ها استقرار می‌یافتند بهتر بوده است، این در حالی است که دست ایران برای رسیدگی به این پناهندگان تنگ بوده و سازمان‌های بین‌المللی هم در مقایسه با پاکستان کمتر به ایران کمک کرده‌اند.

با روی کار آمدن حکومت جدید در افغانستان تحت نظر کشور‌های غربی و سازمان‌های بین‌المللی با کمک ایران و همراهی پاکستان، سخن از خروج اتباع پناهنده افغانستان در ایران آغاز شد. برای افغانستان نیز این امر در ظاهر مثبت تلقی می‌شد.

بازگشت نیروهای کار به افغانستان (که بعضی حین کار در ایران ارتقای تخصص یافته بوده‌اند یا در ایران تحصیل کرده بودند) بالقوه می‌توانست موجبات بازسازی و آبادانی آن کشور را فراهم آورد. اما شرایط اقتصادی و اجتماعی افغانستان مستعد بازگشت اتباع افغانستان به کشورشان نبوده است. همچنین، بسیاری از اتباع افغانستان در ایران به دنیا آمده‌اند یا در ایران بزرگ شده‌اند و در واقع ایرانی هستند و خیلی برایشان سخت است که به افغانستان بروند.

اصطلاح بازگشت اصلا برای آنان معنی ندارد؛ چنان‌که اصطلاح پناهنده هم تقریبا بی‌معنی شده است و اکنون باید از نیروی کار مهاجر سخن گفت. به‌طور مشخص، طی 30سال اخیر تعداد زیادی از مهاجران از افغانستان، بخش مهمی از نیروی کار ایران را تشکیل داده و نقش ویژه‌ای در اقتصاد ایران پیدا کرده‌اند.

در عین حال به‌نظر من در این 30سال در برخورد با مهاجران از افغانستان 3مشکل اساسی وجود داشته است. یکی اینکه ضوابط حاکم بر وضعیت مهاجران در ایران از استانداردهای بین‌المللی پایین‌تر بوده است؛ مثلا سال‌های سال آموزش برای کودکان مهاجر از افغانستان به درستی مهیا نبوده است، این در حالی است که در همه جای دنیا بچه‌ای که در سن تحصیل است باید به مدرسه برود. نمونه دیگر کودکانی هستند که به واسطه ازدواج مردان تبعه افغانستان با زنان شهروند ایران، به دنیا آمده‌اند و متأسفانه از حقوق برابر با کودکان ایرانی برخوردار نیستند. بیشتر نیروی کار مهاجر از افغانستان به ایران را کارگران یدی تشکیل داده‌اند و شرایط پیشرفت برایشان کمتر فراهم بوده است. می‌توان شرایط مهاجران به ایران را با مهاجران ایرانی به کشورهای غربی مقایسه کرد و کاستی‌ها را دریافت. فراموش هم نکنیم که اکثر مهاجران از افغانستان فارسی زبان و مسلمان هستند و امکان جذب آنان در جامعه ایران (در مقایسه با مورد ایرانیان مهاجر در غرب) بسیار بیشتر بوده است.

دیگر اینکه افغانستان برای ما با سایر کشور‌ها فرق می‌کند. ایران و افغانستان تبار فرهنگی تقریبا واحدی دارند. بسیاری از بزرگانی که در ایران به آنها افتخار می‌کنیم در شهر‌هایی که امروزه جزو افغانستان است به دنیا آمده‌ یا پرورش یافته‌اند. شهروندان افغانستان نزد ما مثل اتباع دیگر کشورها نیستند. افغانستان ویژه است و با اتباع آن نیز باید به‌طور خاص رابطه برقرار کرد. اینکه هر از چندی اعلام کنیم فلان گروه از شهروندان افغانستان (گیریم غیرقانونی ولی در هر صورت یک گروه انسان و آن هم شهروند نزدیک‌ترین کشور به ما، یعنی افغانستان) از این تاریخ یا آن تاریخ اخراج می‌شوند به‌نظرم کار شایسته‌ای نیست. در درازمدت تأثیر بسیار بدی می‌گذارد.

چندی پیش تظاهراتی در این مورد در برخی از شهرهای افغانستان شکل گرفت که آثارش واضح است. سیاستگذار فرهیخته ایرانی باید به این نکته توجه داشته باشد که توسعه ایران در آینده بدون شک در گرو ادغام اقتصادی منطقه آسیای مرکزی و ایران است؛ یعنی برداشتن مرزهای فعلی میان کشورهای منطقه (مثل آنچه در اتحادیه اروپا رخ داده است). یکی از کاندیداهایی که می‌تواند با اقتصاد ایران هماهنگ شود قطعا افغانستان است. هیچ کشوری بدون ارتباط با سایر کشورها، به خصوص همسایگانش نمی‌تواند توسعه پیدا کند. به‌نظر من اگر به‌دنبال توسعه اقتصادی و ایجاد رونق در منطقه هستیم بایستی به روابطمان با اتباع کشورهای همسایه فکر کنیم. ما باید کاری کنیم که احتمال خصومت در آینده را کم کنیم.

مشکل دیگر که با 2مشکل قبلی ارتباط دارد این است که طی این 30 سال دولت ایران با وجود زیاد بودن تعداد مهاجران از افغانستان تلاشی برای ادغام آنها در جامعه ایران نکرده است. کسانی که ادغام نشده‌اند و در سطوح پایین جامعه ایران قرار دارند متزایدا طرد خواهند شد. درصد ناچیزی از این مهاجران که در شرایط سختی به‌سر می‌برده‌اند به کارهای مجرمانه نیز کشیده شده‌اند. البته احتمالا میزان بزهکاری در میان مهاجران در مقایسه با گروه مشابه از اتباع ایرانی (به لحاظ درآمد و طبقه) کمتر است. اما روی هم رفته عوامل فوق سبب شده که دید مردم ایران نسبت به مهاجران از افغانستان (با توجه به زحمات آنان در فعالیت‌های اقتصادی ایران) به اندازه کافی مثبت نباشد. متأسفانه کار به جایی رسیده است که یک مسئول دولتی در شمال کشور ورود اتباع افغانستان به استانش را ممنوع اعلام کرده است، مسئولی دیگر در اصفهان در ایام نوروز اتباع افغانستان را از ورود به یک پارک منع کرده است، همچنین چندی پیش در یکی از دانشگاه‌های تهران از ورود کارگران ساختمانی شهروند افغانستان که اجازه اقامت و کار هم داشته‌اند و تحت نظر یک پیمانکار ایرانی فعالیت می‌کرده‌اند جلوگیری شده است.

 این قبیل کارها در همه جای دنیا تبعیض و بسیار ناپسندیده محسوب می‌شود. مسئولانی که این دستورها را داده‌اند نادان و خودسر هستند. این دست رفتارها توسط برخی مسئولان بخش عمومی به صورت موردی صورت می‌گیرد و احتمالا دولت مرکزی مخالف چنین رفتارهایی است. این رفتارهای خودسرانه به ضرر منافع ملی، مخدوش‌کننده وجهه ایران در افغانستان و در سطح بین‌المللی و احتمالا برخلاف قوانین کشور است. متأسفانه نشنیده‌ام اینگونه تصمیمات از سوی دولت مورد مواخذه و تنبیه انضباطی قرار گرفته باشد.

به‌نظرم رسانه‌ها، به خصوص رسانه ملی باید به همین منافع ملی و نیز جنبه‌های نوع‌دوستانه قضیه بیندیشد و فیلم‌ها و سریال‌هایی تولید کند که روابط بین مردم ایران و افغانستان را تحکیم بخشد. مثلا نشان دهد که مهاجران از افغانستان چقدر در کشور زحمت می‌کشند؛ اگر در برخی موارد رویکرد منفی در جامعه نسبت به این مهاجران وجود دارد، سعی کند آن را به رویکرد مثبت تبدیل کند. تصویری که در رسانه‌های ایران در این مورد به‌دست داده می‌شود اغلب مناسب نیست.

البته من نمی‌گویم که هر کس خواست بدون هیچ‌گونه مجوزی به ایران مهاجرت کند و در هر جای ایران که خواست تردد کند. شاید هم در درازمدت بازگشت برخی اتباع افغانستان به نفع خود ایشان و کشور افغانستان باشد. اما با توجه به رابطه ایران و افغانستان، هنجارهای بین‌المللی و نقش نیروی کار مهاجر از افغانستان در ایران، لازم است در مورد بازگرداندن مهاجران یا ادغام آنان در جامعه ایران دقیق‌تر سیاستگذاری شود. ظاهر امر نشان‌دهنده تصمیمات بدون مطالعه و بدون انضباط است.

  • عده‌ای بر این عقیده هستند که اتباع بیگانه موقعیت‌های شغلی را از شهروندان ایرانی گرفته‌اند. نظر شما در این مورد چیست؟

قسمت بزرگی از نیروی کار مهاجر از افغانستان در فعالیت‌های یدی مشغول به کار است. شاید بتوان گفت که در اقتصاد ایران بهره‌کشی در معنای مارکسی خود (یعنی استخراج ارزش مازاد از نیروی کار) تنها در بخش‌هایی رایج است که اکثر کارکنانشان کارگران مهاجر از افغانستان هستند (و شاید در فعالیت‌های تولید قالی به دست زنان و کودکان فرودست). سود بقیه بخش‌ها اغلب از طریق انواع رانت‌های مستقیم و غیرمستقیم تامین می‌شود. گاهی گفته می‌شود که کارگران مهاجر از افغانستان مالیات نمی‌دهند ولی از خدمات استفاده می‌کنند. اولا بدون شک این کارگران از کمترین خدمات در مقایسه با بقیه ساکنان در ایران بهره‌مند هستند. ثانیا اگر می‌خواهید مالیات بدهند رسمی‌شان کنید. ثالثا اگر مشکل مالیات دادن و گرفتن است بهتر است از گروه‌های دیگر که یک شبه میلیاردر شده‌اند شروع کنیم. این موضوع هم که نیروی کار مهاجر از افغانستان با نیروی کار ایرانی رقابت می‌کند نیاز به مطالعه دارد. با وجود همه اظهارنظرها در مورد تأثیرات اقتصادی مهاجران از افغانستان، من تاکنون مطالعه دقیق و جامعی در این زمینه ندیده‌ام. فراموش نکنیم که طی سال‌های اخیر بیکاری میان تحصیل‌کردگان، به ویژه زنان تحصیل‌کرده (در مقایسه با نیروی کار مثلا بی‌سواد) به شدت افزایش یافته است. آیا رقابت نیروی کار یدی مهاجر موجب این بیکاری گسترده است یا ناتوانی اقتصاد ایران در اشتغال‌ زایی برای گروه یادشده؟

  •  ویژگی کشور‌هایی که مهاجر می‌پذیرند چیست؟ آیا آنها هم با اتباع بیگانه چنین مشکلاتی دارند؟

در برخی کشور‌های صنعتی که با مشکل کمبود نیروی کار، به ویژه نیروی کار یدی یا نیمه‌ماهر، روبه‌رو هستند مهاجرت امری پذیرفته شده است. اما در بسیاری موارد نیروهای کاری که از جهان سوم و سرزمین‌های جنگ زده به این کشورها مهاجرت می‌کنند با جوامع مهاجرپذیر تضاد‌های فرهنگی زیادی دارند (این وضع در مقایسه با شرایط مهاجران از افغانستان به ایران تفاوتی چشمگیر دارد). این تضادهای فرهنگی در کنار مشکلات اقتصادی این کشورها (که اغلب هیچ ارتباطی با مهاجران ندارد)، در برخی موارد موجب اوج‌گیری تبلیغات ضدمهاجر از سوی گروه‌ها و احزاب دست‌راستی شده است. اما در کل در این کشورها تبعیض رسمی، غیرقانونی و قابل پیگرد است. در حقیقت در بیشتر مواقع دولت‌ها می‌خواهند ادغام مهاجران را از طریق آموزش و برنامه‌های ویژه تسهیل کنند، نه اینکه مانع آن شوند. همچنین لازم به ذکر است که برخی از سازمان‌های غیردولتی و بسیاری از گروه‌های مترقی در این کشورها اغلب به طرفداری از مهاجران می‌پردازند و تا حدی جلوی تندروی‌های احتمالی فلان مسئول بخش عمومی یا رهبر بهمان حزب عوام فریب را می‌گیرند.

  •  آیا خروج اتباع افغانستان تغییراتی در ایران ایجاد خواهد کرد؟

خروج این نیروی کار مهاجر الزاما به این معنا نیست که یک گروه ایرانی جایگزینش خواهد شد. شاید ساختار فلان فعالیت اقتصادی اصلا تغییر کند؛ مثلا اگر اکنون کاربر است، پس از خروج نیروی کار مهاجر، دستمزدها بالا بروند و نهایتا آن فعالیت سرمایه‌بر شود (تازه اگر نگوییم فعالیت مذکور کاملا تعطیل می‌شود) و تعداد بسیار کمتری کارگر بخواهد. از آنجا که سرمایه‌بر شدن فعالیت‌ها در ایران اغلب توأم با وارد کردن فناوری و مواد اولیه خارجی است، حتی ممکن است این تغییر ساختار موجب بیکار شدن عده‌ای دیگر در صنایع بومی وابسته به آن فعالیت اولی نیز بشود؛ یعنی سرانجام، هم شغلی ایجاد نشود و هم وابستگی به خارج افزایش پیدا کند. البته همانطور که گفتم تا جایی که بنده اطلاع دارم هیچ گونه مطالعه‌ای از این دست در مورد تأثیر خروج مهاجران بر اقتصاد ایران نشده است. سخن اخیر بنده تنها اشاره به پیچیدگی موضوع دارد تا کسی بدون مطالعه و ساده‌اندیشانه نگوید که مثلا با خروج 500هزار نفر نیروی کار مهاجر 500هزار شغل در ایران ایجاد خواهد شد.

کد خبر 170058

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز