برخی عقیده‌ دارند که تصاویر و صوت منتشر شده از عمراُف حاصل یک کار مونتاژی دقیق است که روی صداها و تصاویری که از قبل وجود داشته، انجام گرفته است.

روسیه

بر این اساس، عمراُف احتمالا در جریان تعقیب و گریزهای فراوان صورت‌گرفته، کشته شده و برخی در پی آن هستند که با استفاده از نام او در روسیه تنش‌آفرینی کنند. این ادعا شمشیر دولبه‌ای را می‌ماند که از جهتی صراحتا بدان‌معناست که مخالفان پوتین در کنار ستیزه‌جویان قفقاز شمالی که در خود روسیه رسما به آنها تروریست خطاب می‌شود، قرار گرفته‌اند و از جهت دیگر اتهامی است که مخالفان حکومت کنونی روسیه به دستگاه حاکمه و طرفداران پوتین وارد می‌دانند که خواسته‌اند بدین‌طریق، زمینه را برای ایجاد تشنج در روسیه و به دنبال آن ورود پوتین در مقام یک منجی و قهرمان به صحنه مهیا کنند.

همان‌گونه که تحلیلگران انتظار داشتند، در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری روسیه، مسائل مربوط به قفقاز شمالی، بار دیگر در میان اخبار مهم رسانه‌ها قرار گرفتند. اصولا در میان کارشناسان خصوصا غربی، این برآورد وجود داشت که پوتین با دارا بودن تجربه موفقیت‌آمیز کسب پیروزی بر جریان‌های واگرا در قفقاز شمالی در جریان وقایع سال‌های 1999 و 2000 چچن در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 نیز خواهد کوشید تا در کنار جنبه‌های دیگری که از خویش به‌عنوان یک رهبر مقتدر نشان داده، بار دیگر در مقام یک قهرمان ملی ظاهر شده و سومین دوره تکیه خود بر کرسی ریاست‌جمهوری را با چشیدن طعم شیرین برخورداری از حداکثر هرچه قاطع‌تر آرا آغاز کند. البته این بار به نظر می‌رسد که معادله ستیزه‌جویی و واگرایی در قفقاز شمالی در ظاهر امر نیز از حالت خطی خود خارج شده و جوانب پیچیده‌تری پیدا کرده باشد.

چندی پیش و در آغاز ماه فوریه پیامی جنجالی از دوکو عمراُف، رهبر ستیزه‌جویان قفقاز شمالی خطاب به پیروانش روی سایت‌های خبری مختلف قرار گرفت. عمراُف که خود را امیر امارات اسلامی قفقاز می‌نامد، در این پیام از پیروانش خواسته بود تا در جریان عملیات‌هایشان از هدف قرار دادن مردم عادی و غیرنظامی خودداری ورزند؛ چراکه وقایع اخیر روسیه و اعتراض‌های صورت گرفته به نتایج انتخابات دوما نشان می‌دهد که مردم دیگر پوتین را نمی‌خواهند.

چنین به نظر می‌رسد که جدا کردن حساب مردم روسیه (که تا پیش از این از نظر عمراُف دشمن به حساب می‌آمدند) از حکومت این کشور و خاصه پوتین، عمدا در آستانه انتخابات بیان شده تا حتی‌الامکان از اتهام دشمنی ملت که به عمراُف و همراهان وی وارد است، بکاهد و نتیجتا حربه پوتین را برای تحکیم و حتی جاودانه کردن جایگاه خویش به عنوان یک قهرمان ملی که احتمالا با دستگیری یا کشتن عمراُف یا شاید انجام یک عملیات نظامی موفقیت‌آمیز در قفقاز شمالی آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری رقم بخورد، حتی‌الامکان از دست وی برباید.

البته نگاهی به سابقه تعیین مشی مبارزه توسط رهبران جریان‌های جدایی‌طلب در قفقاز شمالی نشان می‌دهد که چنین حرکاتی که با هدف آچمز کردن حکومت صورت گرفته باشد، کمتر از ایشان سرزده است و دانستن همین مسأله نیز باعث می‌شود که احتمال وجود یک انگیزه خارجی برای قرائت و اشاعه چنین پیامی فزونی یابد.

هرچند که دخالت غربی‌ها و خصوصا آمریکا در شکل‌گیری و تقویت جنبش‌های افراط‌گرایانه‌ای چون طالبان که در ادامه به قفقاز و آسیای مرکزی نیز تسری پیدا کرد، امر آشکاری است اما در تاریخ مبارزات این ستیزه‌جویان با حکومت مرکزی، برهه‌هایی وجود دارد که دخالت نیروهای خارجی در آن به روشنی قابل مشاهده است.

برای مثال در جریان انفجارات صورت گرفته در متروی مسکو در ماه مه سال 2010 که نزدیک به 40 نفر را به کام مرگ فرستاد، در حرکتی کم‌سابقه زنان جوانی اقدام به عملیات انتحاری کرده بودند که «بیوه‌های سیاه» نام داشتند. ترجمه این عبارت به زبان انگلیسی «Black Widow» به‌نوعی عنکبوت بسیار سمی و کشنده نیز اطلاق می‌شود.

کاملا محتمل است که این تقارن معنا اتفاقی نبوده و متضمن پیامی شیطنت‌آمیز از سوی کسانی بوده باشد که درپی ایجاد بی‌ثباتی و ناامنی در روسیه بودند. جالب آنجاست که رمضان قادراُف، رئیس‌جمهوری کنونی چچن نیز در واکنش به این اظهارات، بیش از آنکه در مقام ارائه پاسخ ظاهر شود، به نحو معناداری اقدام به نکوهش خبرگزاری‌های غربی کرده بود که به بیان وی، با انتشار ‌میلیونی این سخنان عمراُف که جز «چند سایت اینترنتی وابسته به ستیزه‌جویان و قانون‌شکنان»، ابزار اطلاع‌رسانی دیگری را در اختیار ندارد، عملا به تریبون و بلندگوی وی تبدیل شده‌اند.

قادراف در انتها نیز افزوده بود: «با وجود صورت نگرفتن هیچ کمکی از سوی کشورهای غربی برای دستگیری عمراُف، نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی روسیه شبانه‌روز به دنبال وی هستند.» تقریبا همزمان با انتشار پیام دوکو عمراُف، مدودف نسبت به احتمال افزایش فعالیت ستیزه‌جویان هشدار داده بود و از اف‌اس‌ب (سرویس امنیت فدرال) خواسته بود تا هرگونه اقدام تحریک‌آمیز «افراطیون» را خنثی کند.

در این میان، برخی عقیده‌ دارند که تصاویر و صوت منتشر شده از عمراُف حاصل یک کار مونتاژی دقیق است که روی صداها و تصاویری که از قبل وجود داشته، انجام گرفته است. بر این اساس، عمراُف احتمالا در جریان تعقیب و گریزهای فراوان صورت‌گرفته، کشته شده و برخی در پی آن هستند که با استفاده از نام او در روسیه تنش‌آفرینی کنند.

این ادعا شمشیر دولبه‌ای را می‌ماند که از جهتی صراحتا بدان‌معناست که مخالفان پوتین در کنار ستیزه‌جویان قفقاز شمالی که در خود روسیه رسما به آنها تروریست گفته می‌شود، قرار گرفته‌اند و از جهت دیگر اتهامی است که مخالفان حکومت کنونی روسیه به دستگاه حاکمه و طرفداران پوتین وارد می‌دانند که خواسته‌اند بدین‌طریق، زمینه را برای ایجاد تشنج در روسیه و به دنبال آن ورود پوتین در مقام یک منجی و قهرمان به صحنه مهیا کنند.

این عده معتقدند که حتی ممکن است برای اجرای این نقشه، انفجارها یا حملاتی توسط خود حکومت صورت پذیرد و تقصیر آن به گردن جدایی‌طلبان قفقاز شمالی انداخته شود. تنها در فاصله دو هفته مانده به برگزاری انتخابات چهارم مارس سال 2012 (14 اسفند 90)، از قفقاز شمالی خبر می‌رسد که در جریان درگیری‌های رخ داده میان نیروهای دولتی و ستیزه‌جویان، چند ‌ده نفر از هر دو طرف به کام مرگ رفته‌اند. شکل و ابعادی که این اتفاقات در سرانجام امر به خود خواهند گرفت، می‌تواند تا حدود زیادی مشخص کند که کدام‌یک از ادعاها یا سناریو‌های فوق صائب‌تر است.

مسعود احمدی‌نیا/پژوهشگر بنیاد مطالعات قفقاز

همشهری دیپلماتیک

کد خبر 165843

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز