چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۴
۰ نفر

گروه بین‌الملل - عبدالله آلبوغبیش: لیبی آشفته حال است، لیبی پریشان است، لیبی ناآرام است و بحران زده، اما کسی نیست که به فریادش برسد.

در یک کلمه، لیبی به‌حال خود رها شده است. این را وقایع جاری در لیبی می‌گوید، از همان روزهای نخست بعد از براندازی نظام قذافی تاکنون. از همان روزها و هفته‌ها و ماه‌های نخست پیروزی شبه نظامیان در اقدام خود برای سرنگونی نظام قذافی، رخدادهای فراوانی در این کشور رخ نموده است که به سهو یا به قصد... و البته به قصد، چندان در رسانه‌ها بازخورد و انعکاسی نمی‌یابد.

این روزها و هفته‌ها و ماه‌ها، بیش از هر رخداد دیگری، تحولات سوریه و اظهارات و مواضع و اقدامات و تصمیمات مقام‌های کشورهای مختلف درباره سوریه در صدر اخبار رسانه‌ها قرار می‌گیرد و دیگر کشورهای آشوب زده جهان عرب و به‌ویژه لیبی چندان نمود و بروزی ندارند.

تشکیل دولت فدرال در منطقه برقه در شرق لیبی، منازعات میان قبایل و گروه‌های پیروز تحولات و انقلاب در لیبی بر سر مسائل حاشیه‌ای و بالاخره درگیری خونبار قبیله‌ای و نژادی در جنوب لیبی همگی بخشی از تحولات مهم ماه‌های اخیر لیبی است که رسانه‌ها چندان بدان‌ها نپرداخته‌اند.

رویکرد فدراتیو به لیبی و تلاش برای برقراری سیستم فدرال در کشور، شاید بیش از آنکه برخاسته از نگاهی مترقیانه باشد، با همان نگاه نوستالژیک به دوران 3 اقلیمی بودن لیبی در دوران امپراتوری عثمانی (طرابلس، فزان، برقه) صورت می‌پذیرد که برایند طبیعی آن مقدمه چینی برای تقسیم این کشور نفتی است؛ چرا که قبایل و سران آنها در این کشور آنقدر از نظر اندیشه و آگاهی سیاسی و در نتیجه رفتارهای دمکراتیک آمادگی ندارند که بتوانند به همین موضوع فدرال بودن کشور اکتفا کنند. خاصه اگر بدانیم که منطقه اعلام‌کننده حاکمیت فدرال ، سرشار از منابع نفتی است و این خود انگیزه و عاملی بسیار قوی برای حرکت به سوی جدا شدن از لیبی و تقسیم این کشور است.

مطالبات برای برقراری سیستم فدرال در این منطقه هرچند با واکنش شدید دولت مرکزی و شورای انتقالی و در واقع با همان رویکرد قذافی یعنی برخورد خشونت آمیز مواجه شد، اما این به معنای از میان رفتن چنین ایده و تفکری نیست و هر زمان که زمینه مهیا شود، بی‌تردید مجددا این مطالبات از سرگرفته می‌شود.

اما منازعات میان گروه‌های شبه نظامی پیروز تحولات در لیبی رویداد جدیدی نیست بلکه رخدادی است که از همان اوان سرنگونی نظام قذافی و انتقال حاکمیت به دست شبه‌نظامیان و اسلامگرایان آغاز شد و در منازعه بر سر استیلا و سیطره بر مقرهای دولتی، حکومتی و اطلاعاتی و فرودگاه‌ها تجلی و نمود یافت. این امر هم بیش از هر چیز نمایانگر ضعف نگاه سیاسی به قدرت رسیدگان در لیبی و بیانگر قوی بودن تمایلات و احساسات قبیله‌ای و حتی منطقه‌ای است، به‌ویژه اینکه این شبه نظامیان همچنان مسلح‌اند و فراخوان‌های دولت مرکزی برای به زمین گذاشتن سلاح را رد می‌کنند و برای هرگونه خلع سلاح، پیش‌شرط‌هایی فاقد تکیه گاه سیاسی را ارائه می‌دهند.

اما مهم‌ترین رویدادی که طی روزهای اخیر این بار در جنوب رخ داده و توجه را از شمال به جنوب معطوف می‌دارد، رویارویی قبیله عربی اولاد سلیمان با قبیله امازیغی آفریقایی تبوی سیاهپوستی است که قرابت‌های خویشاوندی در چاد دارد. این رویارویی‌ها، منازعات میان قبایل عربی در جنوب کشور سودان و قبایل آفریقایی در این کشور را به یاد می‌آورد که در نهایت، در جولای سال گذشته میلادی به تقسیم سودان و جدا شدن جنوب سودان از این کشور منتهی شد.

اما منازعات در جنوب لیبی در حالی رخ می‌دهد که در مالی دیگر کشور آفریقایی که چندان هم از لیبی دور نیست، شورشیان توارقی علیه نظام حاکم توانسته‌اند پیشرفت‌هایی را در مناطق شمالی محقق سازند و نیروهای دولتی را به عقب برانند و در نتیجه در تصمیم خود برای جدا شدن از دولت مرکزی جدی‌تر شوند. این امر می‌تواند زمینه مطالبات استقلال‌طلبی در جنوب لیبی آن‌هم با حمایت چاد را فراهم آورد و چه‌بسا سفر عبدالرحیم الکیب نخست‌وزیر لیبی به منطقه بحران زده سبها در جنوب کشور و اعلام این شهر به‌عنوان منطقه نظامی همگی در این راستا قابل تفسیر باشد.

تمام این رخدادها در حالی صورت می‌گیرد که کشورهای عربی و غربی که در سرنگونی نظام قذافی با تکیه بر مداخله نظامی دخیل بوده‌اند، چندان واکنشی نسبت به این رویدادها نشان نمی‌دهند و هیچ اظهارنظری در این باره ابراز نمی‌کنند. مسئله‌ای که طی هفته‌های گذشته باعث شد تا وزیر خارجه سابق لیبی، غربی‌ها را متهم کند که کشورش را به حال خود رها کرده‌اند و عملا چنین واقعیتی هم وجود دارد. ناتو در اقدام نظامی علیه نظام قذافی، 150 شهروند غیرنظامی را کشت و پس از آن، متعهد شد تا تحقیقاتی را در این زمینه آغاز کند، اما تاکنون هیچ اقدامی در این راستا انجام نداده و از این رو، سازمان عفو بین‌الملل از ناتو انتقاد کرد و این همان واقعیت رها شدن لیبی به حال خویش است.

این رویدادها همچنین در حالی اتفاق می‌افتد که نفت لیبی بی‌هیچ تهدید و خطری به سوی کشورهای اروپایی و آمریکا روان است و حتی به‌عنوان جایگزینی برای نفت کشورهای دیگر معرفی می‌شود و این به معنای آن است که غربی‌ها بی‌دردسر می‌توانند در فرایند صادرات نفت لیبی یا کاهش و افزایش میزان آن دخل و تصرف کنند.

لیبی با تکیه بر این وقایع و حقایق، به حال خود رها شده و می‌توان گفت علت پوشش ندادن اخبار لیبی در رسانه‌ها، بیش از همه چیز در این نکته نهفته باشد که تاکید بر چنین اخباری بیش از هر چیز به معنای اعتراف ضمنی به رها شدن لیبی به حال خویش و آشفتگی و پریشانی و ناآرامی و بی‌ثباتی در کشوری است که ناتو و غرب با شعار آزاد‌سازی‌ آن از پریشان حالی و آشفتگی و استبداد به سراغ آن رفتند اما اکنون در همان وضعیت دست و پا می‌زند.

لیبی برای غرب و برخی طرف‌های عربی مایه دردسر شده است. انعکاس و پرداختن به اخبار آن نوعی اعتراف به شکست و در نتیجه سرخوردگی دیگر طرف‌های عربی امیدوار به حمایت‌های غربی هاست و عدم‌انعکاس آن هم خیانت به ملتی است که با تکیه بر وعده‌های کنفرانس‌های دوستان لیبی به تلاش برای سرنگونی نظام حاکم در این کشور امید بسته بودند، اما تا بدین لحظه با روزگار نظام قذافی وداع نکرده‌اند.

کد خبر 164960
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز