پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۹
۰ نفر

زیتا ملکی: از دست‌رفتن شاعری به شهرت و اعتبار عمران صلاحی، حسرت‌ها و نگرانی‌های زیادی در دل علاقه‌مندان به شعر می‌اندازد. یکی از این نگرانی‌ها این‌که در نبود او چه بر سر شعرهای چاپ‌نشده‌اش می‌آید؟

هفته‌نامه‌ی همشهری دوچرخه شماره‌ی 642

 مجموعه‌شعر «پشت دریچه‌ی جهان» پاسخی آرامش‌بخش به این نگرانی است که بعد از حدود پنج سال از فوت عمران، با تلاش ارزنده‌ی یاشار صلاحی جمع‌وجور شده است. یاشار که مثل پدرش در حوزه‌ی طنز (البته به زبان تصویر) فعالیت می‌کند، درباره‌ی آخرین مجموعه‌شعر عمران صلاحی به دوچرخه می‌گوید: « شعرهای چاپ‌نشده‌ی زیادی از عمران در خانه داشتیم و در این مدت سعی کردیم شعرهایی را که با آثار سال‌های اخیر او هم‌خوانی دارند جمع‌آوری و برای چاپ آماده کنیم.»

  • در مقدمه‌ی کتاب به این نکته اشاره کرده‌اید که عمران صلاحی فرصت چاپ همه‌ی شعرهایش را پیدا نکرد. چه‌طور چنین فرصتی فراهم نشد؟

بابا رودربایستی داشت و کم‌رویی و حجب و حیای ذاتی‌اش باعث می‌شد هیچ‌وقت به هیچ ناشری نگوید دفتر شعری برای چاپ دارد. همیشه صبر می‌کرد تا کسی به او پیشنهاد چاپ مجموعه‌شعرش را بدهد. در این سال‌ها هم بنا به نیاز جامعه، بیش‌تر طنز می‌نوشت، در حالی که بابا ذاتاً شاعر بود. خودش همیشه می‌گفت: «من طنز را برای مردم می‌نویسم و شعر را برای خودم.»

  • شعرهای این مجموعه بر چه اساسی و با چه معیارهایی و از چه منابعی انتخاب شدند؟

بعضی از این شعرها قبلاً در مطبوعات منتشر شده بود، ولی در هیچ کتابی نیامده بود. بابا خیلی منظم بود و شعرهای هر سالش را در دفتری جدا می‌نوشت. او سالی یک دفتر شعر پر می‌کرد و درواقع 40 دفتر (از سال 1345 تا سال 1385) از او باقی مانده است. البته خودش همیشه می‌گفت: « شعرهایم مثل آجیل چهارشنبه سوری‌اند. باید بینشان گشت و پسته‌هایش را سوا کرد!» معیار اصلی در انتخاب شعرهای پشت دریچه‌ی جهان این بود که همه‌ی شعرها یک ویژگی کلی داشته باشند که به عمرانی که ما در خانه و بقیه در جامعه می‌شناختند، نزدیک باشد. البته بیش‌تر شعرهای چاپ‌نشده‌ی قابل‌چاپ او را در کتاب گنجانده‌ایم، مگر بعضی از شعرهای اولیه‌اش که به نگاه امروز عمران نزدیک نبود. اما شعرهای سال‌های اخیر بیش‌ترشان چاپ شده، به‌طوری که می‌توان گفت عمران دیگر شعری ندارد که مناسب جامعه‌ی امروز باشد و منتشر نشده باشد.

  • عنوان «پشت دریچه‌ی جهان» را چه‌کسی برای این مجموعه انتخاب کرد؟

خود بابا! او برای بیش‌تر دفترهای شعرش اسمی انتخاب کرده بود که خیلی از آن‌ها را روی کتاب‌های چاپ‌شده‌اش می‌بینید. پشت دریچه‌ی جهان هم یکی از اسم‌هایی بود که در آن دفترها کنارش تیک زده شده بود و روی دفتر شعر سال 1365 نوشته شده بود. این اسم طنز پنهانی‌ای در خود دارد که با حال و هوای شعرهای کتاب هم تناسب دارد.

  • در شعر «پیراهن آوارگی» می‌خوانیم: «پیراهن مرا پوشیده‌ای تو/ پیراهنی پر از شور جوانی/ جوانی بر باد رفته‌ی من/ پیراهن آوارگی، حیرانی...» به نظر می‌رسد عمران صلاحی این شعر را خطاب به پسرش که شما باشید، سروده است. در کل عمران در خانه و فضای خانواده چه‌طور بود؟

خانواده برای بابا خیلی مهم بود. وقتی که خانه بود، با تمام وجود و با همان شوخ‌طبعی‌هایی که از او سراغ داشتیم، خانه بود و کارش را پشت در می‌گذاشت. جرقه‌ی سرودن این شعر هم درواقع به سربازی‌رفتن من برمی‌گردد. آن‌موقع لباس مناسب نداشتم و بابا پیراهن آبی‌اش را به من داد که تن کنم؛ جوری که انگار من هم راه او را ادامه می‌دهم.

  • منابع مختلف تاریخ‌های متفاوتی را برای تولد عمران ذکر کرده‌اند؛ تاریخ دقیق و درست تولد عمران صلاحی چه زمانی است؟

درباره‌ی تاریخ تولد بابا اختلاف‌نظرهایی هست. بابا خودش هم هیچ‌وقت تاریخ دقیقی را نمی‌گفت. آن اوایل در شناسنامه‌اش نوشته شده بود 10 اسفند، اما بعد که شناسنامه‌ی جدید گرفت، صفرش (که یک نقطه بود) افتاد و شد یک اسفند. یک اختلاف‌نظر دیگر هم در این‌باره هست: خاله‌ی بابا همیشه می‌گفت عمران تیر ماه به دنیا آمده و مادر بزرگم درباره‌ی روز دهمش اطمینان داشت. در نهایت تابستان و زمستانش خیلی مشخص نبود. همین اختلاف درباره‌ی تاریخ فوت بابا هم وجود دارد، چون نصف‌شب این اتفاق افتاد و بین 11 و 12 مردد ماند. به‌هرحال معلوم نیست بابا کی آمد و کی رفت.

کد خبر 162474
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز