ناهید پیشور: حتی پایان به ظاهر خوش «اسب جنگی» هم نمی‌تواند تلخی و اندوه عمیقی که سازنده‌اش آن را در سراسر فیلم آکنده ساخته را کمرنگ کند.

سینمای جهان - فیلم اسب جنگی

استیون اسپیلبرگ شاخص‌ترین چهره سینمای فانتزی و سرگرم‌کننده جهان در 4دهه گذشته، بار دیگر سوار بر توسن خیال تاخته تا شیفتگان و علاقه‌مندان هنر هفتم را مجذوب هنر خویش کند. این بار اما همه چیز در بستری از واقعیت ملموس رخ می‌دهد و در قالب ژانری که اسپیلبرگ یک‌بار با رویکرد به آن در «نجات سرباز رایان» همه را غافلگیر ساخت؛ ژانر درام جنگی. اسپیلبرگ اسب جنگی را براساس رمانی به همین نام نوشته مایکل مورپورگو کارگردانی کرده؛ رمانی که در اوایل دهه80 منتشر شد و تجدید چاپ چندباره‌اش آن را به اثری موفق و مثال‌زدنی مبدل کرد. اسپیلبرگ از سال‌ها قبل قصد انجام اقتباسی سینمایی از این داستان را داشت و سرانجام زمانی که تئاترهای موفقی از این اثر ادبی به روی صحنه رفت، عزم خود را جزم کرد تا آن را جلوی دوربین ببرد. ماجراهای اسب جنگی در دوران جنگ جهانی اول می‌گذرد و همان‌طور که از نام فیلم برمی‌آید کاراکتر محوری اثر یک اسب است؛ اسبی اصیل و زیبا که به ارتش فروخته می‌شود و سر از جنگ درمی‌آورد.

اسپیلبرگ در اسب جنگی همه توانایی‌هایش را به کار می‌گیرد تا به سبک استادان قدیمی هالیوود وفادار باشد. این را می‌توان هم در نحوه روایت و هم در میزانسن‌ها و دکوپاژ فیلم دید که در هر نمایش حسی دلپذیر از سینمای کلاسیک را به ذهن مخاطب تداعی می‌کند. اسب جنگی نگاهی است تازه از پنجره‌ای قدیمی به پلیدترین و بی‌رحمانه‌ترین رویکرد انسان در طول تاریخ. فیلم زشتی دهشتناک جنگ را در بستری از تغزل و زیبایی بصری بیان می‌کند و از رئالیسم خشن و میخکوب‌کننده نجات سرباز رایان فاصله می‌گیرد. اسپیلبرگ می‌کوشد تا در میانه بایستد و درام انسانی و لطیفش را فدای جبهه‌بندی‌های مرسوم نکند. از دیدگاه فیلمساز این نفس جنگ است که محکوم است و نه الزاما این فرمانده یا آن سرباز! در یکی از زیباترین و پرمفهوم‌ترین لحظات فیلم دو گروه متخاصم با یکدیگر کنار می‌آیند و کنار یکدیگر زندگی مسالمت‌آمیزی را درپیش می‌گیرند. استیون اسپیلبرگ که در یک دهه اخیر بیشتر ناکام بوده تا موفق، با اسب جنگی بار دیگر توانایی‌هایش را به عنوان کارگردانی به رخ می‌کشد که می‌داند چگونه زهر تلخ واقعیت را با یک هپی‌‌اند بپوشاند و در نهایت هم چنان تأثر عاطفی تماشاگر را برانگیزاند که کمتر کسی آن را یک پایان خوش هالیوودی بنامد.

تماشاگر در سراسر این درام جذاب هم‌نفس با اسبی زیبا از دشتی به مرغزاری و از میدان جنگی به صحنه پرتنش منازعه‌ای دیگر می‌رود و در این میانه هم داستان پروپیمانی تعریف می‌شود و هم پیام انسان‌دوستانه اثر در قالب این روایت کلاسیک به جان تماشاگر می‌نشیند. اسب جنگی شاید جزو بهترین‌های کارنامه اسپیلبرگ نباشد، شاید از قدرت و مهابت نجات سرباز رایان بی‌بهره باشد و شاید از سرزندگی و تخیل ناب آثار دهه هشتادی کارگردانش نشان چندانی نداشته باشد ولی اثری است به شدت سینمایی که لحن درستش حاصل نگاه پخته و کلان‌نگر کارگردان سردوگرم‌چشیده‌اش است؛ کارگردانی که کارخانه رویاپردازی‌اش این‌بار رنگ و جلایی از واقعیت را به خود گرفته است و شاعرانگی‌اش را با یاری 2هنرمند بزرگ تلألو و درخشش بیشتر می‌دهد؛ یانوش کامینسکی فیلمبردار و جان ویلیامز آهنگساز، 2همراه دیرین اسپیلبرگ که اینجا هنرشان در اوج قرار دارد، درست مثل احوالات کارگردان اسب جنگی.

کد خبر 160910

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز