گروه حوادث: «پای سجاده نماز نشسته بودم و برای همسرم دعا می‌کردم که رؤیای عجیبی دیدم. شوهرم با همان لباس بیمارستان وارد اتاق شد و گفت که وقت رفتنش است اما کسانی هستند که در بیمارستان‌ها چشم انتظارند.

مرگ مغزی

ابتدا معنی این حرف‌ها را متوجه نشدم اما 2روز بعد وقتی از مسئولان بیمارستان شنیدم که شوهرم دچار مرگ مغزی شده تازه معنی رؤیای عجیبم را فهمیدم.» اینها را همسر مرد 50 ساله‌ای می‌گوید که شنبه گذشته اعضای بدنش به بیماران نیازمند اهدا شد.

این زن وقتی پای برگه رضایتنامه اهدای عضو را امضا کرد، درباره جزئیات ماجرا گفت: 28سال پیش با شوهرم پرویز ازدواج کردم. ما در شهرستان رودبار زندگی می‌کردیم و پرویز در کارخانه چرمسازی کار می‌کرد اما پس از زلزله رودبار، کارخانه ورشکست شد و شوهرم خودش را بازخرید کرد. پس از این اتفاق، او یک تاکسی خرید و مخارج زندگی مان از این طریق می‌گذشت.

وی ادامه داد: خدا 5 فرزند به ما داد و در همه این مدت از زندگی با پرویز کاملا راضی بودم. او مرد زحمتکشی بود و هر کاری می‌توانست برای رفاه خانواده انجام می‌داد. هر کس مشکلی داشت سریع کمکش می‌کرد و آزارش به هیچ کس نمی‌رسید. چند ماه پیش از این حادثه، یک فیلم درباره اهدای عضو دیدیم.

پس از تماشای فیلم شوهرم به من گفت که آرزو دارد روزی اعضای بدنش را اهدا کند. او اعتقاد داشت کسانی که این کار را می‌کنند هرگز نمی‌میرند. من با حرف‌هایش کاملا موافق بودم و به او گفتم که آرزو دارم من هم یک روز مرگ با عزتی داشته باشم و با مرگم به دیگران امید به زندگی ببخشم. از آن روز چند ماهی گذشت تا اینکه همسرم روز جمعه، 18 آذر ماه وقتی بعد از خوردن ناهار مشغول حرف زدن درباره کارهای روزمره‌اش بود، یک دفعه دچار سردرد شدیدی شد.

فکر کردم مسموم شده اما او ناگهان دچار سرگیجه شد و از حال رفت. فورا او را به بیمارستانی در منجیل بردیم. بعد از آن شوهرم به بیمارستان پورسینای رشت منتقل شد و از سوی پزشک جراح تحت عمل جراحی قرار گرفت. به خاطر فشار خون بالا، مغزش دچار خونریزی شده بود و پزشک جراح مخچه‌اش را عمل کرد اما باز هم خون زیادی در مغزش بود.

در این مدت هر شب برایش دعا می‌کردم و از خدا می‌خواستم همسرم را برگرداند اما یک شب، وقتی پای سجاده نشسته بودم، در رؤیاهایم دیدم که او مقابلم ظاهر شد و آن حرف‌ها را گفت. 2روز بعد وقتی بیمارستان به ما اعلام کرد که همسرم دچار مرگ مغزی شده متوجه شدم که معنی حرف هایش چیست. به همین خاطر فورا با دامادم تماس گرفتم و گفتم برای اهدای عضو رضایت می‌دهم تا روح پرویز آرام بگیرد؛ چرا که مطمئن بودم او خودش این را می‌خواست. زن میانسال گفت: روز جمعه 25آذرماه پرویز از بیمارستان رشت به بیمارستان سینا در تهران انتقال داده شد و روز بعد، عمل اهدای عضو انجام شد و حالا مطمئنم که همسرم با لبخند دنیا را ترک کرد.

اهدای 2 کلیه و کبد

دکتر ساناز دهقانی مسئول واحد فراهم آوری اعضا در بیمارستان سینا نیز روز گذشته در گفت‌وگو با همشهری گفت: بعد از اینکه خانواده مرد 50 ساله با اهدای اعضای بدن او موافقت کردند، ساعت 2 بعد از ظهر شنبه عمل اهدای عضو انجام شد و 2 کلیه و کبد این راننده تاکسی به بیماران نیازمند اهدا شد.وی ادامه داد: متأسفانه از قلب وی نتوانستیم استفاده کنیم چون در مدتی که در بیمارستان بستری بود قلبش ضعیف شده بود.

کد خبر 154306
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار آسیب اجتماعی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز