مایا شرفی: «آلزایمر» کوششی است برای بیان مفاهیم فلسفی در بستری روایی. فیلم تازه احمدرضا معتمدی همچون ساخته‌های قبلی‌اش نمایشگر دغدغه‌هایی است که بیانشان به زبان سینما کار ساده‌ای به‌شمار نمی‌آید.

فیلم آلزایمر

آلزایمر را می‌توان تلاشی برای برقراری ارتباط با تماشاگر عادی سینما نیز دانست. فیلم، در کنار روایت داستانش سراغ لایه‌های درونی‌‌تری هم می‌رود که در گفت‌وگوی ما با معتمدی بیشتر به واکاوی همین لایه‌ها پرداخته شده است.

  • چرا عنوان آلزایمر را برای فیلم انتخاب کردید؟

طبیعتا نام فیلم باید ارتباطی با مضمون، یکی از شخصیت‌ها، موقعیت نمایش یا حادثه‌ای که در داستان اتفاق می‌افتد، داشته باشد. قهرمان ما در این داستان ضربه مغزی شده و بخشی از حافظه‌‌اش را از دست داده است. به تدریج با واکاوی‌ای که در ارتباط با این شخصیت اتفاق می‌افتد و تعاملی که سایرین با این فرد دارند، متوجه می‌شویم که فیلم می‌خواهد یک لایه درونی‌تر را نشان دهد. در جایی هم دیده می‌شود که پزشک او می‌گوید نام این بیماری تروماست و آلزایمر نیست. اما وقتی می‌بینیم دیگران او را به یاد نمی‌آورند به‌نظر می‌رسد فیلم کم‌کم می‌خواهد از نوعی فراموشی عمومی صحبت کند که این یک مقدار به بیماری آلزایمر مربوط می‌شود. چرا که در این بیماری انسان آرام‌آرام حافظه‌‌اش را از دست می‌دهد و نهایت آلزایمر زوال عقل است. این استفاده‌ای استعاری بود که ما می‌خواستیم از نام آلزایمر داشته باشیم و اشاره کنیم که جامعه معاصر ما ظاهرا دچار یک نوع فراموشی شده است.

  • آنچه از ابتدا در ذهن داشتید و بر اساس آن فیلمنامه را نوشتید همین اثری است که امروز بر پرده سینما می‌بینیم یا اینکه داستان از مرحله متن تا به تصویر کشیده شدنش دچار تغییر شده است؟

از ابتدا مضمون فراموشی و آنچه متعلق به این اتفاق است، مد نظرم بود. آن چیزی که قصد بیانش را داشتم این بود که نشان دهم انسان معاصر دچار ازخودبیگانگی شده و در واقع این مسئله مضمون اصلی داستان بود. در طول 4 سالی که درگیر فیلمنامه بودم در پی بازنویسی‌های مکرر، قصه به زبان شفاف‌تری رسید و آن وجه نمایشی بیشتر خودش را نشان داد و توانست این معنا را به لایه‌های زیرین ببرد تا ما با قصه‌ای طرف باشیم که بتواند مخاطب مردمی را جذب داستان‌گویی کند و تلنگرهایی داشته باشد که اندیشه مخاطب را با خود درگیر کند تا در مورد بعضی مسائل فکر کند و به حقایقی برسد. به‌نظرم این بهتر است از اینکه ما بخواهیم بخش‌هایی از محتوا را به خود فرم الصاق کنیم، چرا که در این صورت مخاطب عکس‌العمل نشان می‌دهد و فیلم را پس می‌زند. در سینما ما باید فقط شخصیت‌ها و موقعیت‌های نمایش و ماجرایی را که اتفاق می‌افتد ببینیم و خود حادثه‌ای که با آن روبه‌رو هستیم تلنگرش را به مخاطب بزند تا ذهنش را درگیر کند. اینها مسائلی بود که در بازنویسی‌های مکرر تا حدی موفق شدیم به آن برسیم و مفهوم مورد نظرمان را که همین از خود‌بیگانگی انسان معاصر است به نحوی مطرح کنیم و در لایه رویی نیز یک قصه ساده داشته باشیم.

  • ماجرای دو باور محکم و متفاوتی که در فیلم با آن روبه‌رو هستیم چیست؟

در داستان دو نوع برخورد اتفاق می‌افتد. ابتدا یکی از طریق معرفت حضوری (از طریق استعاره بوکردن جنازه شوهرش) مرگ را باور نمی‌کند و عده‌ای دیگر از طریق معرفت حصولی (از ناحیه استعاره اسناد و مدارک مثل گواهینامه و...) براین باورند که این شخص مرده است که در نتیجه، این دو نوع باور در برابر هم شکل می‌گیرد. این مسئله‌ای بود که از ابتدا در طرح اولیه وجود داشت و به تدریج در لایه‌های بعدی که از نقطه عطف اول شکل می‌گیرد، در نسخه‌های دیگر کامل‌تر شد. اینکه شخصی که پیدا می‌شود لازم است بخشی از حافظه‌‌اش را از دست داده باشد تا مدعی نشود که من همان فرد هستم به این دلیل که ببینیم کدامیک از این دو باور می‌توانند خودشان را به اثبات برسانند. در اینجا با این اتفاق و عدم باور زن نسبت به مرگ شوهر و از طرفی تعلق خاطر پیدا کردن برادرشوهرش به این زن تا لحظه پیدا شدن مرد گمشده که حالا حافظه‌‌اش را از دست داده یک درام عاشقانه ایجاد می‌شود. در این میان غریبه‌ای که مدعی نیست و از یک سو با شعبده‌بازی ظاهر شیادی دارد و فقط برایش جذاب است مورد توجه قرار بگیرد اما هر سؤالی هم که از او می‌پرسند حتی اگر به ضررش باشد باز هم حرف راست را می‌زند این یک موقعیت طنز هم به این موقعیت عاشقانه اضافه می‌کرد که برای من خیلی جذاب بود.

  • باوری که آسیه دارد این یقین را به مخاطب می‌دهد که این فرد همان امیرقاسم است اما از آن طرف با روشن شدن نتیجه آزمایش همه چیز تغییر می‌کند. چرا می‌خواستید تماشاگر را با این تضاد روبه‌رو کنید؟

پس از پیدا شدن امیرقاسم درگیری آن دو جبهه که صحبتش را کردم با هم آغاز می‌شود و هر کدام بر اساس باور خودشان عمل می‌کنند. بعد از تحقیقات و بازجویی‌ها، آزمایش خون انجام می‌شود تا این مرد مورد شناسایی قرار بگیرد. با منفی شدن جواب آزمایش تمام علم حصولی در شناسایی این فرد ناکام می‌ماند، بنابراین این فرد باید به جای قبلش بازگردد. از آن طرف هم زنی که همچنان اصرار دارد این مرد، شوهرش است متهم به مشکل روانی می‌شود، به خاطر اینکه آنچه در دوران معاصر اتفاق افتاده این است که اگر کسی صاحب شناختی غیر از شیوه‌های شناخت متعارف باشد متهم می‌شود به داشتن مشکل روانی و این آن چیزی است که نشان دادنش در لایه‌های درونی‌تر فیلم مدنظر من بود. اینکه جامعه معاصر ما به یک مرحله تجربه بسندگی رسیده است و چون احساس می‌کند از معرفت حضوری بی‌نیاز است تنها از طریق معرفت حصولی به شناخت اطراف و پیرامون خودش بسنده می‌کند.

  • کمی هم از پایان فیلم بگویید و اینکه تماشاگر با این سؤال سالن را ترک می‌کند که آن فرد بالاخره امیرقاسم بود یا نه؟

در انتهای داستان می‌بینیم که همه چیز به جای اولش بازمی‌گردد و در جایی قرار می‌گیرد که ابتدا بوده. اما نکته‌ای که وجود دارد این است که این یک دور بسته نیست. یعنی حالا همه تلنگری خورده‌ایم و بزرگ‌ترین سؤالی که بعد از دیدن فیلم برای‌مان به‌وجود می‌آید این است که این آدم بالاخره امیر قاسم بود یا نه؟ به‌دلیل اینکه تمام آن شواهد که ما در طول قصه چیده‌ایم همه چیز را در حال تعلیق نگه‌می‌دارد. مثلا آزمایش منفی است اما امیرقاسم در میان شعبده‌بازی‌ها جا کلیدی‌ای را به نعیم می‌دهد که وقتی در آخر قصه نعیم آن را باز می‌کند می‌بینیم این همان جا کلیدی است که ابتدای قصه دست آسیه بوده با این تفاوت که عکس‌هایی که در آن قرار دارد سوخته است و این نشان می‌دهد که این فرد در آن تصادف بوده و نمرده و فقط در اثر ضربه حافظه‌‌اش را از دست داده است و حال که در اثر تذکر یادآورنده خودش که آسیه است همه چیز را به خاطر دیگران آورده و در پیش چشم آنان ظاهر کرده است، چون مورد انکار قرار می‌گیرد باز باید برگردد به همان جایی که قبلا بوده است. این نقطه با نقطه سابق فرق دارد و اینگونه ما تلنگری می‌زنیم از طریق باور آسیه به دیگران و اینکه آیا ممکن است او سهمی از حقیقت داشته باشد؟ نعیم آخر فیلم در مورد هویت غریبه دچار تردید شده است و روحانی در قوت باورش. فیلم در انتها با عدم قطعیت و تعلیق به پایان می‌رسد به این خاطر که تماشاگر خودش فکر کند که آیا آنچه تفکر دوران معاصر به او تحمیل کرده درست است یا نه؟

کد خبر 145878

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز