یکشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۷:۰۹
۰ نفر

دکتر سید حسین موسوی: انقلاب لیبی سومین انقلاب در کشورهای عربی در بهار قیام‌ها و انقلاب‌های عرب به شمار می‌رود.

مداخله نظامی ناتو در لیبی، انقلاب این کشور را با انقلاب در دیگر کشورهای عربی متفاوت کرده‌است.

کشور لیبی یکی از طولانی‌ترین سواحل را در حوزه مدیترانه در اختیار دارد. این ساحل طولانی با اروپا همسایه است و مهاجرت‌های غیرقانونی نیروی کارآفریقا به اروپا از همین جا صورت می‌گرفت. بدین‌ترتیب اروپا به‌ویژه ایتالیا نمی‌توانست از پیامدهای جنگ داخلی لیبی در امان بماند. در نتیجه ورود کشورهای اروپایی به‌ویژه ایتالیا به معادله لیبی در کنار اجرای مصوبه شورای امنیت برای حفاظت از جان غیرنظامیان لیبی، با هدف کنترل و حفاظت از منطقه استراتژیک اروپا در حوزه مدیترانه در برابر احتمال رgaddafiخنه جریان‌های بنیادگرا در شمال آفریقا و تهدید امنیتی اروپا در مراحل بعدی صورت گرفت.

رواج مسئله دخالت بیگانگان به‌ویژه ناتو در کشورهایی که از شکاف سیاسی میان بدنه اجتماعی و بدنه حکومت‌ها رنج می‌برند و تبدیل آنها به یک الگوی قابل تکرار در دیگر نقاط جهان به‌ویژه خاورمیانه و به‌طور مشخص در کشورهای برخوردار از منابع سرشار نفت و گاز می‌تواند شرایط نوینی در مناسبات جهانی ایجاد کند. موفقیت ناتو در مدل لیبی زمینه رواج الگوی نوین دخالت بیگانگان در اوضاع داخلی کشورهای مستقل را بدون توجه به ویژگی‌های انحصاری برخی کشورها فراهم می‌کند. رواج این مفهوم در کشورهای غربی دارای پیشینه دخالت‌های استعماری، امری طبیعی است.

در حال حاضر زمزمه ضرورت تکرار تجربه لیبی در مورد بحران سوریه آن‌هم به‌وسیله پاره‌ای از نیروهای اپوزیسیون خارج نشین سوریه شنیده می‌شود. رسانه‌های گروهی غرب که از موفقیت دخالت‌ ناتو در لیبی به وجد آمده‌اند اکنون می‌کوشند این موضوع را به دیگر کشورهای منطقه سرایت دهند. نکته جالب توجه اینکه این مدل از دخالت کشورهای غربی در مورد کشورهایی ترویج می‌شود که از دیدگاه ایالات متحده آمریکا و منظومه غربی در لیست کشورهای مخالف نظام بین‌المللی سلطه قرار دارند. خواست‌های ملت‌های مسلمان بحرین و یمن چندان تفاوتی با خواست‌های ملت لیبی ندارد.

libya

اما در مورد یمن این نکته ملاحظه می‌شود که آمریکا مخالفان علی عبد‌الله صالح را در یمن به گفت‌وگو با دولت تشویق می‌کند. می‌توان گفت موضوع دعوت از کشورهای غربی برای دخالت نظامی در کشورهای دارای بحران‌های سیاسی به سبک لیبی آن‌هم به وسیله نیروهای مخالف، مرز اصالت و بی‌اصالتی جنبش‌ها و حرکت‌های اجتماعی کشورهای عربی به شمار می‌رود. نکته مهم اینکه این مسئله رفته رفته به اهرمی تبدیل می‌شود که کشورهای سلطه‌جو با استفاده از آن کشورهای مستقل و غیرهمسو با سیاست‌های نظام سلطه را تحت فشار قرار داده تا سیاست‌های خود را مطابق با خواست‌های آنان تغییر دهند. وضعیت کنونی سوریه و چگونگی برخورد کشورهای غربی با بحران سیاسی این کشور از مصادیق برجسته معادله فوق است. اما درباره لیبی و نقش ناتو در پیروزی انقلاب در این کشور نکته‌ای قابل توجه وجود دارد.

لیبی می‌توانست حتی بدون دخالت نظامی ناتو سرنوشت قذافی را البته با تلفات بیشتر و زمان طولانی‌تر تعیین کند. یادمان نرود که ناتو به استثنای خسارت یک هواپیما (که خلبان آن نیز نجات یافت) هیچ تلفات انسانی در بحران لیبی نداشت اما آمار اولیه تلفات مردم لیبی طی 6‌ماه که از شروع انقلاب لیبی می‌گذرد، اگر مورد تأیید قطعی قرارگیرد بسیار فراوان است. همچنین نباید از یاد برد که ناتو چند هفته پیش از آزادسازی طرابلس به وسیله انقلابیون لیبی به فرماندهی عبدالحکیم بلحاج از طولانی شدن بحران لیبی ابراز نگرانی کرده و گزینه گفت‌وگوی انقلابیون با رژیم قذافی را مطرح کرده بود اما انقلابیون لیبی به‌صورت پیوسته هرگونه مذاکره با قذافی را رد می‌کردند. بنابراین، نقش ناتو در بحران لیبی نقشی جانبی در یک مدل کاملا استثنایی به نام خیره‌سری و لجاجت قذافی و غیرقابل سرایت در مدل‌ها و نمونه‌های دیگر است.

کد خبر 145357
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز