رضا ظریفی: 32 سال از آزادسازی پاوه می‌گذرد. در این 32سال هرساله یادواره شهدای آزادسازی پاوه برگزار شده و برعکس خیلی از مناسبت‌ها که هر سال با کاهش سطح استقبال روبه‌رو هستند، این مراسم هر سال با حضور پرشور‌تر مردم برگزار می‌شود و جمعیت بیشتری را به خود می‌بیند.

دکتر مهدی چمران

 مهندس مهدی چمران، برادر شهید دکتر مصطفی چمران که فرماندهی عملیات آزادسازی پاوه را بر عهده داشت، در این 32سال تقریبا همیشه پای ثابت این مراسم بوده؛ آن هم در حالی که اغلب مسئولان توجه مناسبی به این مراسم ندارند و یاد و خاطره آن را در لابه‌لای تقویم و مشغله‌های گوناگون گم می‌کنند. درباره این مراسم، آزاد‌سازی‌ پاوه و نقش شهید چمران با ایشان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه از حضورتان خواهد گذشت.

  • چه چیزی باعث می‌شود که هر سال برای سالگرد آزادسازی پاوه به این شهر سفر کنید؟

برای من مانند یک زیارت و کاری شادی‌بخش می‌ماند که آدم هیچ وقت از آن خسته نمی‌شود. هرچند فشردگی سفر هست اما به‌طور کلی تکرار این روند نه تنها خسته‌کننده نیست بلکه من تقریبا به نزدیکی سالروز آزادسازی پاوه که می‌رسم اشتیاق این را دارم که کی دوباره به پاوه می‌روم تا آنجا و مردمش را ببینم و بازگو‌کننده آن خاطرات باشم. نه تنها من بلکه مردم شهر پاوه هم خسته نمی‌شوند و آنها هم علاقه دارند و بعد از 32سال می‌آیند و در این هوای گرم در سالن می‌نشینند که خود این خیلی ارزش دارد که مردم، این روحیه را حفظ کنند. سال‌های اول چنین استقبالی صورت نمی‌گرفت و به گونه دیگری و در محل کوچک‌تری برگزار می‌شد. این مراسم باید باشکوه برگزار شود تا شهدا را از یاد نبریم؛ البته شهدا به یادآوری ما نیازی ندارند و جایگاه بالای خودشان را دارند اما ضرورت دارد که ما به خاطر ارج نهادن به اصل شهادت و شهادت‌طلبی یاد آنها را گرامی بداریم. همین یادمان شهدا در شهر پاوه یک نشان برای این شهر است که به آن هویت می‌دهد. تصور کنید که جوانان کشور در سال58 در چه شرایطی به اینجا می‌آمدند. در شرایطی که حزب دموکرات اینجا را قلمرو حکومت خود می‌دانست و هر کسی را که با نظام ارتباط داشت یا عضو حزب آنها نبود سر می‌بریدند، یک عده جوان از جانشان گذشتند و آمدند تا در مقابل ضدانقلاب بایستند و نگذارند مهاجمین پیشروی کنند؛ این یک روحیه و ایمان قوی می‌خواهد. حتی من فکر می‌کنم این از حضور در دفاع مقدس هم مهم‌تر باشد، چون در دفاع مقدس لشکر و پشتیبانی عظیم وجود داشت، در حالی که اینجا 60،50 نفر جوان بلند شدند و آمدند و در یک نقطه دور افتاده مرزی جلوی تهاجم ضدانقلاب ایستادند. جنایت‌ها و بلاهایی که ضدانقلاب بر سر اینها آورد قابل گفتن نیست. من عکس‌هایی از آن زمان دارم که بسیار وحشتناک است و نمی‌توانم منتشر کنم. وقتی بچه‌ها برای نخستین بار پس‌از آزادسازی به اینجا آمدند با شاخ و برگ روی جنازه شهدا را پوشاندند تا آن شرایط دیده نشود.

  • 32 سال بعد از آزادسازی پاوه می‌بینیم که حضور اهالی این شهر در مراسم هر سال پررنگ تر می‌شود به نظر شما دلیل این امر چیست؟

به عقیده من، اینهایی که آمدند از 3نسل بودند. یک نسل کهنسالانی بودند که آن زمان جوان بودند و در آزادسازی پاوه شرکت داشتند که متأسفانه دارند نسبت به سال‌های گذشته کم می‌شوند. نسل بعدی آنهایی هستند که آن زمان کوچک بودند و دیده بودند و شنیده بودند و در ذهنشان آن دوران ثبت شده و نسلی هم هستند که آن زمان اصلا به دنیا نیامده بودند و ندیدند اما سینه‌به‌سینه شنیده‌اند و پیوند این سه نسل برای ما خیلی ارزش و اهمیت دارد. اینکه جوانی که به راحتی برای خیلی چیزها وقت نمی‌گذارد اهمیت و ارزش این کار را احساس می‌کند و می‌آید، این را می‌رساند که تاریخ زندگی و ایستادگی شهر نسل به نسل و سینه به سینه منتقل می‌شود. ما برای این مراسم تبلیغاتی نداشتیم.

همین اتفاقی که اینجا می‌افتد و مردم می‌آیند، بسیار بسیار بیشتر از اینکه یک وزیری برود جایی و روبانی ببرد و افتتاحی بکند و تلویزیون آن را پخش کند اهمیت دارد و کار فرهنگی و تبلیغی زیادی برای آن می‌شود کرد که نسل جدید پاوه و شهدای گرانقدرش را بشناسد اما ما نکردیم. با این حال سینه‌به‌سینه نقل شده و مردم خودشان می‌آیند. حالا اگر یک فیلم خوب از این موضوع ساخته بودیم قطعا تأثیر زیادی داشت که انشاءالله آقای حاتمی‌کیا بیایند و بسازند (با خنده).

  • مردم همیشه چندگام از مسئولان جلو‌تر هستند و همانگونه که شما فرمودید خودشان می‌آیند و یاد شهدا را گرامی می‌دارند اما مسئولان ظاهرا نسبت به این قضیه کمی سهل انگارند. چه چیزی باعث می‌شود که مسئولان در این مراسم حضور پررنگی نداشته باشند و به موضوع پاوه توجه زیادی نکنند؟

همه ما مشکل و گرفتاری‌هایی داریم اما خیلی کم پیدا می‌شود که مسئولان آینده‌نگر هم باشند و بیشتر از حیطه محدود مسئولیت‌های خودشان را هم ببینند.

فکر می‌کنم مسئولان ما مثل شرکت‌های با مسئولیت محدود هستند و تصور می‌کنند اینکه کار خودشان را انجام بدهند کافی است؛ از بس گرفتاری دارند. اما من فکر می‌کنم برخورد با گرفتاری‌ها اینگونه نیست که ما در گرفتاری‌های خودمان هضم شویم. باید بر فراز گرفتاری‌ها، مسائل را حل کنیم تا خودمان در گرفتاری‌ها حل نشده و دچار روزمرگی نشویم اما متأسفانه مسئولان در گرفتاری‌های خودشان گم می‌شوند و کمتر به این مسائل توجه دارند. کار اصلی بعضی مسئولان که در زمینه‌های فرهنگی و تبلیغاتی فعالیت دارند اصلا همین مسائل است. من مثالی بزنم. یکی از دوستان من سفری به استرالیا داشت.
در بازگشت برای من کاتالوگی آورد از موزه جنگ استرالیا. گفتم مگر آنها جنگ داشتند؟! سربازان حرفه‌ای داشتند که در زمان جنگ جهانی دوم پول گرفتند رفتند آن هم برای انگلیس جنگیدند که فکر هم نمی‌کنم تعداد آنها زیاد باشد.

به هر حال برای اینها که مزدور بودند و پول گرفته بودند بروند برای کشور انگلیس بجنگند، موزه بزرگی درست کرده‌اند. این یک فلسفه بلند اجتماعی دارد. می‌خواهند برای خودشان تاریخ و هویت بسازند. ما همه اینها را داریم اما به آن بی‌توجهیم.

  • آیا در باغ موزه دفاع مقدسی که در تهران ساخته‌شده و اتفاقا یکی از کارهای ارزنده مدیریت شهری است، جای آن را دارد که بیشتر به موضوع پاوه پرداخته شود؟

کار این باغ موزه هنوز تمام نشده. هنوز آن چیزی که می‌خواستیم و طراحی کرده بودیم در نیامده و باید بزرگ‌تر و زیبا‌تر از این هم بشود و البته کار مشکلی هم است. ما از خیلی وقت پیش‌تر دنبال این کار بودیم. اقداماتی هم انجام شد. بعد که به شورای شهر آمدیم این کار را دوباره مطرح کردیم و دوستان استقبال کردند و با آمدن آقای دکتر قالیباف ایشان با جدیت بیشتری آن را دنبال کرد. البته آقای احمدی‌نژاد هم خیلی پیگیر بودند و اتفاقا زمان ایشان، با هم به دفتر ستاد کل نیروهای مسلح رفتیم و برنامه این کار را تنظیم کردیم.

واقعا جای این موزه در شهر تهران و کشور خالی بود و انصافا هم کشور به این موزه نیاز داشت و موزه‌ای به این بزرگی و زیبایی نداریم. من آنجا با دوستانمان صحبت کردم که نباید به چند عملیات مهم بسنده شود بلکه باید به آزادسازی‌ها مثل مهران و سوسنگرد و همین پاوه و امثالهم پرداخته شود و سعی خواهیم کرد در آنجا هم آثاری از آزادسازی پاوه داشته باشیم.

  • تأثیر فرمان قاطع حضرت امام (ره) مبنی بر اینکه تا 24ساعت باید پاوه آزاد شود را چطور ارزیابی می‌کنید؟

پاوه و کردستان یک آزمایشگاه بود. اگر پاوه سقوط می‌کرد، کردستان از ایران جدا می‌شد. نقشه‌ها آماده بود، کشورهای خارجی آماده پذیرش آن و نیروهای مسلح‌شان هم آماده و حالا اگر کسی می‌خواست اینجا را آزاد کند و به میهن بازگرداند متجاوز محسوب می‌شد و چه بسا به سازمان ملل کشانده می‌شد و این کارهایی که در سودان انجام دادند اینجا هم می‌توانست انجام بشود. بعد هم می‌رفتند به سمت اینکه آذربایجان و خوزستان و دیگر نقاط را از ایران جدا کنند. حضرت امام(ره) این خطر را درک کردند. دکتر چمران می‌گفت این یک معجزه الهی است و اصلا مگر می‌شود کسی که نظامی نبوده و درس نظامی نخوانده چنین پیامی بدهد؟ شب بعد از آن، پیامی که شهید چمران به خط خودش نوشته بود، در تلویزیون ایران قرائت شد. من یادم هست رئیس صدا سیما به من گفت مصطفی، غوغا کرد. گفت خیلی برادر خوبی داری.

ببین چه پیامی داده. این را من شنیدم اما بعدا دست‌نوشته دکتر را هم دیدم و در کتاب کردستان چاپ کردیم که می‌گوید من در این دوشبانه‌روزی که اینجا بودم با این‌همه سختی و مشکلاتی که داشتیم و جنایاتی که دیدیم، هلی‌کوپتر می‌چرخید و سر بچه‌ها را می‌زد و... یک لحظه به خودم سستی راه ندادم. مقاوم ایستاده بودم و یک قطره اشک از چشمام نمی‌آمد. محکم و پر صلابت ایستادگی کردم اما وقتی به فرمانداری رسیدم بعد از پیروزی، چشمم به عکس حضرت امام (ره) افتاد، اشک‌هایم ریزش کرد (با بغض). آن شب من با حاج‌احمد‌آقا تند صحبت کردم. عصبانی شده بودم. گفتم پاوه دارد از ایران جدا می‌شود.

ایشان هم ناراحت بودند و می‌پرسیدند باید چه کار کنیم؟ اینجا و آنجا می‌رفت و با همه مذاکره می‌کرد. من نصف‌شب زنگ زدم و گفتم وضعیت اینگونه است و اگر مقاومت سقوط کند پاوه دیگر رفته. دکتر چمران مهم نیست،کردستان و ایران و انقلاب مهم است چون شهید چمران که آمده بود برای شهادت. سال بعد دکتر چمران گفته بود من در لبنان هر شبم، پاوه بود و این ماجرا قبلا هم برایم رخ داده بود. اما خب برای کشور ما اتفاق جدیدی بود. به حضرت امام نیمه شب اوضاع را منتقل کردند و ایشان هم همان موقع این پیام را ‌نوشتند. خود حاج‌احمدآقا به من گفتند و عین دست‌خط امام هم وجود دارد. از جمله‌ها هم مشخص است که اینگونه نبوده که یک بار نوشته باشند و خوانده باشند. همان آن نوشتند و همان لحظه هم دادند و فرمودند این را بدهید نخستین بخش خبری پخش کند و ساعت 7صبح هم پخش ‌شد. این اهمیت ماجرا را می‌رساند و اینکه حضرت امام چقدر اهمیت ‌این موضوع را درک کرده بودند.

در آن زمان خیلی‌ها حتی در نیروهای مسلح ما هم این موضوع را درک نکرده بودند و به‌طور خصوصی می‌گفتند این کار معنی ندارد که مردم و همه نیروها بدون فرماندهی و سازماندهی بروند، ارتش به هم می‌ریزد و نابود می‌شود. من به آنها می‌گفتم ارتشی نیست که نابود شود. بگذارید بروند و خودشان را نشان بدهند. حتی 2هفته بعد وقتی پاوه آزاد شد گفتند دیگر به نیرو نیاز نداریم و پاوه آزاد شده است. درحالی که دکتر با من تماس گرفت و گفت کی گفته به نیرو نیاز نداریم؟ ما می‌خواهیم سردشت را آزاد کنیم اما نیرو نداریم. اما شهید چمران به پاوه بسنده نکرد و در عرض 14روز کل کردستان را آزاد کرد؛ آن هم با تعداد معدودی نیرو که عمدتا داوطلبانی بودند که از ارتش آمده بودند و نیروهای مردمی بدون هیچ‌گونه پشتیبانی. البته بعد گفتند گروه صلح یا گفت‌وگو تشکیل بدهیم و از سوی دفتر آقای منتظری نماینده‌ای فرستاده شد و علیه دکتر اعلامیه صادر کردند و مناطق را دادند به ژاندارمری که خب ژاندارمری در پاسگاه‌های خودش بود و دوباره آمدند و همه این مناطق را گرفتند و چند سال طول کشید تا این مسیر دوباره آزاد شد؛ همین مناطقی که شهید چمران در عرض 14روز آن را آزاد کرده بود. ببینید تفاوت چقدر است.

کد خبر 143725

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فرهنگ عمومی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز