ابراهیم افشار
-
آیندهپژوهی ژورنالیسم فرقونی!
ابراهیم افشار: ۱- در این ۸ سالی که با نشریات همشهری کار کردهام تنها یک مدیرعاملش را از نزدیک دیدهام که کاش نمیدیدم.
-
و مادرم شیر (کاکائو)اش را حلالم نکرد
ابراهیم افشار: ۱- الان که فکرش را میکنم میبینم دوست داشتهام گربه پرشین به دنیا بیایم یا کفشدوزک... یا حتی لوبیا چشمبلبلی؛ اما مادرم نگذاشت.
-
کاههای خیس خونی
ابراهیم افشار: ۱- ۲۰ روز بود که اکبر جان میداد و جان نمیداد. سالها افتاده بود توی بستر و نیقلیون شده بود اما در این یکیدو ماه، دیگر معلوم بود که مرگ را زندگی کرده است.
-
گربهای دارم براق، میرود شهر عراق، میآرد روغنچراغ...
ابراهیم افشار: ۱- «گربهای دارم براق... میرود شهر عراق... میآرد روغن چراغ... میچیند دور اتاق»؛ هر وقت این شعر را زمزمه میکنم یاد گربههای نفیس شیراز میافتم که روزگاری، کلی خریدار در جهان داشت
-
دیگر تهران صنوبر ندارد
ابراهیم افشار: ...حکایت زمین خاکیهایی که عبدل یهقرونی و اسی یهلا قبا پرورش میداد...
-
شهریار آرتابیل
همشهری ورزشی - ابراهیم افشار: سلام بر عکاسی خورشید، سلام بر شلوارهای چیت ماماندوز، سلام بر اسب کهر خاندایی...
-
کو شیر شیرانم، رستم دورانم؟
همشهری ورزشی - ابراهیم افشار: میآید. میرود. میخندد. چشمهایش مورب میشود. چال میافتد روی گونهاش. بروید کنار. راه باز کنید. او با همین شمایل به افسانهها گریخته است.
-
شیر آب فشاریات کو، انبار گندمت کو؟
همشهری ورزشی - ابراهیم افشار: یادمان زمینهای بدطالع تهرون که سالها جواهر تحویل فوتبال دادند و امروز به قبرستان و برج و بارو تبدیل شدهاند.
-
کاپی که بوی نون خامهای لالهزار را میداد
همشهری ورزشی - ابراهیم افشار: حسرتهای جامملتهای آسیا چهلساله شد، نشان به آن نشان که این عکس، دیدن ندارد.
-
لاله واژگون در تابوت
ابراهیم افشار: محمد اینانلو حالا دارد از سردخانه به ما میخندد و سفر ابدیاش را بیاتول و بیدوربین و بیاسب آغاز میکند. سفر به خیر آقای ایلیاتی.