مجموع نظرات: ۱۷
سه‌شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۴۳
۰ نفر

همه چیز از زمانی شروع شد که پسری جوان شکست عشقی خورد و این شروع ماجرایی بود که با قتل پدر پایان یافت.

متهم

همشهری آنلاین - الهه فراهانی : شامگاه دوشنبه به قاضی محسن اختیاری، بازپرس جنایی تهران خبر رسید که مردی ۹۰ ساله در یکی از بیمارستان‌های تهران جان باخته و مرگ او مشکوک است. معاینات پزشکی قانونی نشان می‌داد که این مرد به دلیل ضرباتی که به جمجمه‌اش وارد شده، جان باخته و این یعنی به قتل رسیده است.

هیچیک از اعضای خانواده مقتول نمی‌دانستند که چه اتفاقی برای وی رخ داده اما در ادامه تحقیقات معلوم شد که مقتول حدود ۳ هفته قبل با پسرش درگیر شده بود و او با ضربات مشت و لگد به جان پدرش افتاده و وی را روانه بیمارستان کرده بود. در این شرایط پسر مقتول دستگیر شد و در بازجویی‌ها به درگیری با پدرش اعتراف کرد اما مدعی شد که هرگز قصد کشتن او را نداشته است.

جنایت ناخواسته

متهم به قتل ۴۱ ساله است و اعتیاد شدیدی به شیشه دارد. او گریه‌کنان می‌گوید که عذاب وجدان تا وقتی نفس می‌کشد با او خواهد ماند.

  • چرا با پدرت درگیر شدی؟

من اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که او به خاطر آن درگیری جانش را از دست بدهد. از چندین ماه پیش با خانواده‌ام درگیر بودم. من عاشق دختری به نام پرستو بودم و قرار بود با یکدیگر ازدواج کنیم و همه قول و قرارهایمان را گذاشته بودیم تا اینکه خانواده ام به خواستگاری اش رفتند اما آن شب میان خانواده ها دعوا شد و مقصر آن ‌خانواده من بودند. همین موجب شد تا این وصلت بهم بخورد. پرستو هم دیگر جواب زنگ‌ها و پیام هایم را نمی داد. آخرین پیامش هم این بود که خانواده‌اش مخالف ازدواج ما هستند.

  • همان موقع با پدرت درگیر شدی؟

نه. مدتی که گذشت کارت عروسی پریسا به دستم رسید و فهمیدم که ازدواج کرده است. انگار دنیا روی سرم آوار شد. باورتان نمی‌شود اما از همان موقع برای فرار از غصه‌ای که داشتم به شیشه روی آوردم و معتاد شدم. حالا هم که در برابر اتهام قتل قرار گرفته‌ام، دلیلش همین شیشه است.

  • از روز درگیری با پدرت بگو، چه اتفاقی افتاد؟

آن روز می‌خواستم شیشه بخرم اما پول نداشتم. یه لحظه به خودم و حال و روزم فکر کردم و با خودم گفتم که خانواده‌ام مقصر بدبختی من هستند. این افکار به ذهنم هجوم آورده بود که پدرم را دیدم. با او درگیر شدم و با مشت و لگد به جانش افتادم. پدرم بی حال روی زمین افتاد و من فورا او را به بیمارستان بردم. دو سه روز بستری بود اما بعد مرخص شد. پزشکان گفتند که به خیر گذاشته. پدرم حالش خوب بود اما در مراسم آشتی‌کنان خانوادگی، ناگهان از حال رفت.

  • منظورت از مراسم آشتی کنان خانوادگی، چیست؟

شبی که پدرم را کتک زدم، با خانواده‌ام قهر کردم و رفتم. بعد از اینکه پدرم خوب شد و برگشت، خواهرها و برادرانم از من خواستند تا به خانه برگردم. آن شب همه دور میز شام بودیم و قرار بود آشتی کنیم که ناگهان حال پدرم بد شد و بعد از اینکه او را به بیمارستان رساندیم، جان باخت.

  • و حرف آخر؟

احساس بدی دارم، پشیمانم از اینکه پدرم را کتک زدم و باعث مرگ او شدم. امیدوارم خانواده ام مرا حلال کنند و ببخشند.

کد خبر 980705

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 10
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 7
  • یاسین IR ۲۱:۲۶ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۱
    9 12
    مرگ بر ترامپخ لعنت بر پوخترامپ مرگ بر نتانیابو لعنت برنتانیابو الهی تو را قسم می دهم به قرآن به پیامبران و امامان در یک چشم بهم زدنی محو و نابودشان کن یا رب العالمین الله
    • IR ۲۲:۵۴ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۱
      15 0
      آخه... چه ربطی داره به اینها گه گفتی
  • ت IR ۰۰:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
    3 4
    پدرتو نمی کشتی تا ۱۳۰ سالگی زنده مانده بود
  • GB ۰۰:۵۳ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
    5 0
    ننیجه سریال پایتخته ها.. نقی معمولی
  • محمد IR ۰۳:۱۱ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
    1 10
    خوب کاری کردی زدی کشتی آنقدر که خانواده ها بی‌شعور شدند اونها اول تورا کشتند پدر اگر پدر باشه وصل میکنه حقش بوده
  • IR ۰۷:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
    9 2
    اسمش اول گفتی پرستو بعدا گفتی پریسا، خواستگاری پرستو رفتی پریسا ازدواج کرد ناراحت شدی؟
  • IR ۰۷:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
    6 1
    مردک احمق
  • سعید IR ۰۹:۳۰ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
    5 2
    وای به حالت وای به حالت تو در دنیا و آخرت بازنده هستی و قطعا مغضوب الله حل و اعلی خواهی بود. من اصلا درک نمیکنم یه پسری پدر رو کتک میزنه و سایر فرزندان پا در میانی میکنند و جشن آشتی کننون میگیرن. همه این سقوط های اخلافی بخاطر گسست اعتقادات و دوری از خداست.
  • فری IR ۱۱:۵۳ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
    6 1
    در سن 41 سالگی با اعتیاد شدید عاشق شده میخاد ازواج کنه. مثلا چه جور خانواده ای میخواستی تشکیل بدی. خدا میدونه چقدر تاحالا مادر پدرتو اذیت کردی. پرستو هم شانس آورد شاید اونم میکشتی
    • IR ۱۵:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
      0 1
      قبل ترها خواستگاری رفته بعد از ازدواج دختره معتاد شده احتمالا این اتفاقات حداقل یکی دوسال طول میکشه به نظرم ازدواج ناموفق یا طلاق قدرت تخریبش کمتر از چنین نافرجامی های عشقی است بگذارید زندگی را تجربه کنند نه تخیل