شنبه ۷ آذر ۱۳۸۸ - ۱۷:۳۷
۰ نفر

فرورتیش رضوانیه: اتومبیل‌تان را پارک می‌کنید و داخل ساختمان می‌روید. مالک قبلی خودرو می‌گوید که اتومبیلش را خیلی دوست دارد و اگر مشکل مالی نداشت، هرگز آن را نمی‌فروخت.

از محضردار می‌خواهید که زودتر کارها را انجام دهد تا به محل کارتان برگردید. نیم ساعت بعد سند اتومبیل به نام‌تان می‌خورد. با خوشحالی از همه خداحافظی می‌کنید و ساختمان را ترک می‌کنید.

لحظه‌ای بعد ناگهان خشک‌تان می‌زند. اتومبیل‌تان را دزدیده‌اند. مطمئن هستید که پلیس راهنمایی و رانندگی هیچ‌وقت اتومبیل پارک شده داخل یک کوچه بن‌بست را با جرثقیل به پارکینگ منتقل نمی‌کند. با اینکه نمی‌خواهید خودتان را دامادی بی‌عرضه نشان دهید، اما مجبور می‌شوید با پدر نامزدتان تماس بگیرید.

داخل محضر برمی‌گردید و روی صندلی ولو می‌شوید و توی سرتان می‌زنید و گریه می‌کنید. باورتان نمی‌شود که حتی یک دقیقه هم صاحب آن اتومبیل نبودید. پدر همسرتان نیم ساعت بعد خودش را به آنجا می‌رساند. او می‌گوید که باید نزد دوستانش در اداره آگاهی بروید. وقتی با هم از ساختمان خارج می‌شوید، می‌بینید که اتومبیل پدر همسرتان هم سرجایش نیست.

کد خبر 96242

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز