پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۸ - ۰۶:۰۳
۰ نفر

آیت‌الله عبدالله جوادی آملی : إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ ان لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً * وَأَنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَه أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً

از قرآن کریم از آن جهت که حبل متین است و طرف دیگرش به‌دست ذات اقدس الهی است و دارای معارف برتر است تعبیر به «ذلِکَ» می‌شود؛ مانند سوره بقره: «ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ» از آن جهت که مرحله نازله‌ای دارد که همین قرآن عربیِ مبین است و بشر در خدمت اوست تعبیر به «هذَا» می‌شود؛ «ان هذَا الْقُرْآنَ». مطلب دوم اینکه مبادا در تطبیق اشتباه بشود همانطوری که در جریان غدیر به‌وجود مبارک حضرت امیر اشاره شد که «هذا علیٌّ مولاه». اینجا هم مبادا در تطبیق کسی اشتباه کند.

فرمود: ان هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ.
مطلب سوم آنکه کتابی اقوم است که خودش مستقیم باشد اولاً و مصون از اعوجاج باشد ثانیاً و راهی برای نفوذ عِوَج و کجی در او نباشد ثالثاً. بعضی از کتاب‌ها و کلمات و مبانی اصلاً مُعوج و کج‌راهه‌اند یا اینکه به‌آسانی می‌شود آنها را به کجی سوق داد یا اگر به آسانی نشود، به دشواری می‌شود آ‌نها را منحرف کرد؛ این سه خطر برای مکتب‌های غیرالهی هست اما در قرآن کریم هیچ‌کدام از این سه خطر نیست.

اینکه تعبیر به دینِ قیّم شده است «فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَه»نشانه آن است که این کتاب ذاتاً منزّه از عِوَج و کجی است؛ یعنی بطلان در آن نیست، خیالبافی در آن نیست، حرف گزاف در آن نیست، حقّ محض است و... . فرمود: «لَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجا»با دشواری هم نمی‌شود آن را منحرف کرد؛ «غَیْرَ ذِی عِوَجٍ».

... مثل زمین که 3 قِسم است؛ بعضی از زمین‌ها آبادند، بعضی از زمین‌ها موات‌اند ولی می‌شود آنها را آباد کرد، بعضی از زمین‌ها «غیر ذی زرع»اند نه «لم یزرع»؛ اگر گفتند این زمین «لم یزرع» است یعنی می‌شود آن را کشت و زرع کرد ولی فعلاً کشت و زرع نمی‌شود اما اگر می‌گویند «غیر ذی زرع» اینکه وجود مبارک ابراهیم خلیل عرض کرد «رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غیرذِی زَرْعٍ عندَ بَیتکَ المُحَرّم» یعنی اینجا که بالفعل کشت نشده زمینش هم به هیچ وجه قابل احیا نیست. چه چیزی را شما احیا کنید؟ این سنگلاخ را چطور احیا کنید؟ قرآن هم «غَیْرَ ذِی عِوَجٍ» است؛ چنین کتابی می‌شود اقوم بالقول المطلق.

...اقوم نسبت به کتاب‌های دیگر که حقّ‌اند؛ اما افعل تفضیلی است لکن بر آنها واجب تعیینی است که این فریضه را تأمین کنند؛ برای اینکه فرمود: «فَإِن آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهتَدَوا» نه اینکه بگوییم آ‌نها حق و این هم حق... .

مطلب بعد اینکه این اقوم در بحث‌های اجرایی، عملی، اخلاقی و مانند آن بر «خیر الاُمور أوسطها»تطبیق می‌شود، در تحقیقات علمی بر «خیر الاُمور أکثرها و أوفرها و أشدّها و أعلاها» تطبیق می‌شود. بیان‌ذلک این است که اگر کسی خواست بدود، راه برود، کار بکند یک امر اجرایی است.

می‌گویند نه تند، نه کند؛ «خیر الاُمور أوسطها» می‌خواهد ببخشد می‌گویند «خیر الاُمور أوسطها»، عبادت بکند می‌گویند «خیر الاُمور أوسطها»، مطالعه بکند «خیر الاُمور أوسطها» به‌خودش فشار نیاورد و مانند آن اما می‌خواهد بفهمد اینجا «خیر الاُمور أوسطها» نیست؛ اینجا جای «خیر الاُمور أکثرها و أوفرها و أشدّها و أعلاها» است؛ دیگر مرزی ندارد؛ هر چه بیشتر، بهتر.

در فهمیدن که حدّی ندارد که آنجا جای «خیر الاُمور أکثرها اوفرها». اینکه فرمود: «قُل رَبِّ زِدْنِی»،«رَبِّ زِدْنِی»، «رَبِّ زِدْنِی». تا زنده‌ای بگو «رَبِّ زِدْنِی» با «دَنَا فَتَدَلَّی» هم که محشور شدی باز هم بگو «رَبِّ زِدْنِی»؛ این‌‌چنین نیست که علم حد داشته باشد و بگویی این مقدار فهمیدم بس است!... مهم این است که انسان کجا قرار بگیرد و اقوم بودن را بشناسد آن وقت یک وقت است که نظیر وجود مبارک حضرت امیر می‌شود؛ می‌گوید من باید فقط سینه‌ام پوشیده باشد برای اینکه من پشت نمی‌کنم؛ یک وقت است نه، برای دیگران می‌گویند این طور اگر نکنی این تفریط است، این تحول است، این خوب نیست. زره هم باید جلو داشته باشد هم پشت اما اگر کسی به آنجایی رسید که مشمول دعای کمیل شد معلوم می‌شود در راه است.

کد خبر 94444

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز