چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۸۸ - ۰۹:۴۷
۰ نفر

حمیدرضا امیدی سرور: مؤتمن در مجموعه کارهای خود نشان‌داده است که هربار در کسوت فیلمسازی تجربه‌گرا ظاهر شده و در جست‌وجوی زبان نو و متفاوتی برای فیلم خود بوده، حاصل کار او به شکل بارزی چشمگیر‌تر بوده است؛

فرضی که براساس آن می‎توان گفت در «صداها» نیز توانسته‎ به این افق‌ها نزدیک شود و در مجموع کاری لااقل در خور توجه و بررسی را پدید آورد؛ به‌ویژه آنکه فاصله گذاری‌های برشتی مورد علاقه او که در اغلب کارهایش تعمدا به کار گرفته شده در «هفت پرده» بیش از دیگر فیلم‎های او جا افتاده است و حالا نیز در صداها در بخش قابل توجهی از ایده‎های موجود در فیلم رد آن را می‌توان گرفت و نشانه‌هایی از موفقیت در به‌کارگیری این فاصله‌گذاری‌ها را  می‌توان دید؛ البته منهای آنچه در تیتراژ  فیلم شاهد هستیم و بیننده را به‌صورت سمعی دعوت به تماشای صداها می‎کند. بدیهی است که در مورد فیلمی چون صداها که قرار است کاری متفاوت لااقل در محدوده سینمای ایران باشد، دور از ذهن نیست اگر تماشاگر انتظار دیدن تیتراژی متفاوت را داشته باشد؛ تیتراژی که از یک ارتباط درونی یا بیرونی با کلیت اثر برخوردار باشد؛ انتظاری که در شرایط فعلی با تماشای تیتراژ صداها برآورده نمی‌شود.

شاید بد نباشد این‌بار برخلاف رسم رایج به جای پرداختن به‌خود فیلم صداها، اشاره‎ای داشته باشیم به نتایجی که تماشای این فیلم پیش روی ما قرار می‎دهد؛  نتایجی که البته پرداختن به آنها می‎تواند گویای احوال و کم و کیف این فیلم هم باشد، در عین اینکه تصویری از کلیت ویژگی‌های کارنامه فرزاد مؤتمن پیش روی ما می‎گذارد.

صداها پیش از هر چیز تاکیدی بر این است که سعید عقیقی و فرزاد مؤتمن زوج موفقی برای نوشتن فیلمنامه‌های پر و پیمانی هستند که از جمله نقاط قوت اصلی آثار موفق کارنامه مؤتمن بوده‌اند و در کنار هم بودن چنین زوجی که می‌‎توانند نقاط ضعف یا خلأهای کار یکدیگر را پوشش دهند تا چه اندازه می‎تواند در کیفیت نهایی یک فیلمساز مؤثر باشد، بدون آنکه تاثیر چنین حضوری مانعی باشد برای ردیابی ارزش‌های کار یک فیلمساز؛  نکته‎ای که شاید برخی از فیلمسازان سینمای ایران تعمدا از آن پرهیز دارند، مبادا آنکه شریکی برای موفقیت‌های احتمالی خود داشته باشند یا خود در سایه حضور او قرار گیرند.

دیگر نکته قابل اشاره آن است که کارنامه پر‌فراز و فرود مؤتمن به روشنی حکایت از آن دارد که او هر بار سراغ قصه‌گویی‎های ساده و سرراست رفته است در آخر کار یا با شکست روبه‌رو شده یا اینکه در بهترین حالت فیلمی معمولی پیش روی مخاطب قرار داده که نه تنها ویژگی ممتاز کننده‎ای از آثار دیگر فیلمسازان ندارد بلکه در این تجربه ساده و مبتنی بر اصول کلاسیک سینما توفیقی در زمینه جذب مخاطب نیز عاید او نشده و درواقع مجموعه شرایط به‌گونه‎ای نبوده است که ‌ توجیهی جدی برای رفتن به سراغ این سینما وجود داشته باشد؛  در عین اینکه باید پذیرفت که تداوم فعالیت برای فیلمسازی چون مؤتمن که مهم‌ترین شاخصه‎های کارنامه او از نسبت بسیار دوری با سینمای بدنه برخوردار است، تا چه اندازه دور از ذهن است.

«جعبه موسیقی »به‌عنوان  بدترین فیلم کارنامه فرزاد مؤتمن علاوه برآنکه نشان می‎دهد تا چه میزان ساخت فیلمی سفارشی می‎تواند حاصل کار یک فیلمساز مستعد را تحت‌الشعاع قرار دهد تا آنجا که حتی قابلیت‎های متعارف آثار نه‌چندان شاخص مؤتمن را نیز نداشته باشد، همچنین از سوی دیگر با توجه به ناکامی جعبه موسیقی به یقین می‎توان گفت که مؤتمن هرگاه به سراغ سوژه‎ها و حال و هوایی تلخ رفته با موفقیت بیشتری همراه بوده، به‎ویژه اینکه حالا با صداها مؤتمن در فیلمنامه‎ای مشترک با سعید عقیقی، اثری با حال و هوای تلخ و همچنین برخوردار از ساختاری نامتعارف برای مخاطب ایرانی ‌ارائه کرده است که نشان می‎دهد با وجود افت و خیزهای محسوس کارنامه مؤتمن همچنان می‌‎توان روی او به‌عنوان چهره‎ای مستعد حساب باز کرد.

اصلی‎ترین شاخصه‎ای که صداها را به اثری متفاوت بدل می‎کند، شیوه روایت در آن است؛  روایتی که از انتها آغاز می‎شود. هرچند روایت فیلم از انتها و پی‎گرفتن آن از ابتدا و از کار در آوردن فرمی دایره‎ای چندان تازه و متفاوت هم به‌نظر نمی‌رسد، اما حسن کار مؤتمن آن است که از این شیوه دایره‌ای در روایت که دیگر بسیار مستعمل شده استفاده نمی‌کند و از انتها به اول می‌رود؛ کاری که اگر به شکل درستی به اجرا گذاشته نشود، تیر خلاصی خواهد بود‌ برای فیلم‎هایی همچون صداها که با صرف‌نظر کردن آگاهانه از مخاطب عام، ناآگاهانه آن مخاطب خاصی را هم که می‎تواند داشته باشد از دست بدهد. تردیدی نیست که وقتی فیلمی از آخر به اول می‌رود و صحنه پایانی آن نیز به‌عنوان کلیدی‌ترین لحظه داستان به حساب می‎آید، همان ابتدای کار دست خود را برای تماشاگر رو می‎کند.

با این حساب چیزی که برای جذب و نگه‌داشتن تماشاگر باقی می‎ماند جذابیت روایت فیلم تا این صحنه پایانی است که تعمدا ابتدا قرار گرفته است؛ جذابیتی که گاه بی‎تردید از آن جنس جذابیت‌ها نخواهد بود که مناسب حال مخاطب عام به حساب می‌آیند، پس اگر از استثناءها بگذریم، صداها از جمله آن آثاری است که در همان آغاز فیلم تکلیف خود را روشن می‎کند که به کدام طیف از مخاطب نظر دارد؛ مخاطبی که آمده است، حین خوردن چیپس و آبمیوه خود داستانی را سرراست و بی‎دردسر تماشا کند و از اتفاقات تلخ و شیرین آن لذت ببرد یا مخاطبی که آمده است به جای خود داستان، چگونگی بازگویی سینمایی یک داستان و موقعیت‎های سینمایی خلق شده در آن را به دقت دنبال کند و از ظرافت‎های هنری آن لذت ببرد.

با این فرض در همین ابتدای فیلم مؤتمن حرکتی جسورانه را از خود به نمایش می‎گذارد و البته در ادامه توانایی‌های خود را در معرض محکی جدی قرار می‎دهد، آن هم با ارائه کاری که آنچنان از ساختاری حساب شده برخوردار است که مخاطبان جدی فیلم را راضی نگه دارد؛ کاری که بی‎اغماض مؤتمن تا اندازه زیادی در اجرای آن موفق بوده است؛  به‎ویژه اینکه مؤتمن سعی در پیمودن مسیری طی نشده در سینمای ایران را دارد و نه‎تنها داستان را از انتها به ابتدا بازگو می‎کند بلکه ساختاری پازل‌گونه را به‎وجود آورده و با کنار هم قرار دادن قطعات این پازل در طول فیلم، سرانجام آن را کامل می‌کند.اما با وجود پذیرفتن اجرای موفق ایده‌ای که مؤتمن برای ساختار فیلم خود درنظر گرفته و انسجام کلیت آن، وقتی به جزئیات این طرح کلی نگاه می‎کنیم،  باوجود پازلی که خوب طراحی شده، در محتوای آن‌گاه نکته‌های زائدی نیز می‌توان یافت.

درونمایه فیلم، در 3محور پیش می‌رود که هریک به گروهی از ساکنان یک  آپارتمان می‌پردازد و گوشه‌هایی از زندگی و در واقع روابط و موقعیت‌هایی که این اشخاص درگیر آن هستند را به نمایش می‌گذارد؛ موقعیت‌هایی که برخی از آنها اگر نگوییم زائد، لااقل فاقد آن دلالت و کارکردی هستند که در چنین ساختاری که همه چیزش حساب شده می‌نماید، انتظار داریم.
یکی از نکته‎های قابل اشاره فیلم که در ارتباط با پیوند زدن این 3محور به یکدیگر نقش قابل توجهی دارد، کارکرد صداست، در سطحی که می‎توان پذیرفت به‌صورت پارامتری دراماتیک جلوه می‎کند که کارکردی مؤثر هم در فیلم دارد، هرچند که این سطح بهره بردن از صدا که در حد خود در خور تحسین است، با برخی ادعاهای مطرح شده از سوی فیلمنامه‌نویس آن‌که ما را به تصور تماشای فیلمی که به شکلی عجیب و غریب، خلاقانه و بدیع در استفاده از صدا، به سالن سینما کشاند، بسیار فاصله دارد.

اما با این حال صداها در حد خود کاری است در خور ستایش، هم در فیلمنامه و هم در پرداخت سینمایی خود؛ همین قدر که با داستان و فرمی متفاوت، آن‌هم در لوکیشن‎هایی داخلی تماشاگر را دچار ملال نمی‎کند، درخور تحسین است. البته بگذریم از اینکه علاقه به فاصله‌گذاری‌های برشتی و تاثیر آن در نوع بازی گرفتن‌های مؤتمن و سردی تعمدی فضای آثار او همیشه جواب نمی‎دهد و امکان دارد، برایند آن در حاصل کار یک بازیگر، به فیلم‎هایش لطمه نیز وارد کند.

کد خبر 93888

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز