سهند صادقی‌بهمنی: قم قبل از اسلام قریه‌ای بیش نبود آنگونه که در فتوح اسلامی حتی نامی از فتح آن یا تسلیم‌شدنش نیست.

بعد از اسلام اما گروهی از اشعریون کوفه که از شیعیان بودند به آن مهاجرت کردند. این مهاجرت به سال83 ق بود و بیشتر انگیزه حفظ جان داشت در آن کویر لم‌یزرع تا تاسیس یک شهر تازه؛ هرچند اسکان اشاعره در خود قریه کمندان که مرکزیت آن دیار را داشت، نبود. 118سال پس از آن اما بانویی از اهل‌بیت(ع) به قم مهاجرت کرد که روایات آن مهاجرت را چون مهاجرت ابراهیم و اسماعیل و هاجر به ارض حرام، سرآغاز شکفتن علوم دینی و نشر علم به بلاد دیگر شمرده‌اند. در این جستار که به مناسبت ولادت کریمه اهل‌بیت(ع)، حضرت فاطمه معصومه(س) (ابتدای ذی‌قعده سال173 ق)، فراهم آمده می‌کوشیم تا اندکی بیشتر با حیات آن بانو آشنا شویم.

ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)  در ابتدای ذی‌قعده سال173ق در مدینه منوره اتفاق افتاد. فاطمه یکی از دختران ارشد امام کاظم(ع) بود که از طریق مادر با امام رضا(ع)  پیوند داشت؛ چراکه مادر هردو نجمه‌خاتون بود. از کودکی آن حضرت روایات چندانی وجود ندارد،  جز آن روایت که علامه مجلسی آن را در بحار و در ضمن سیره امام کاظم(ع) گزارش کرده است. این روایت به احتمال فراوان به تاریخی قبل یا همزمان با سال 179ق اشاره دارد؛ زیرا در این سال،  امام واپسین زندان خویش را می‌گذراند؛ بنابراین نمی‌توانسته- آنچنان که در روایت منعکس شده است- با جمعی از شیعیان که برای برخی پرسش‌ها به خدمت امام رسیده بودند، ملاقاتی داشته باشد.

البته این عده از شیعیان به سبب عجله‌ای که در امر خود داشتند نتوانستند صبر کنند تا امام را که ظاهرا برای انجام کاری به روستاهای اطراف رفته بودند ملاقات کنند؛ از همین‌رو مطالب و سؤالات خود را روی کاغذی نوشتند تا امام به هنگام مراجعت به آنها پاسخ گویند و آن را به دست یکی از اعضای خانه سپردند.

در این بین حضرت فاطمه معصومه(س) که احتمالا در این هنگام بیش از 6سال نداشته‌‌اند، به سؤالات مطرح‌شده در آن کاغذ به ‌صورت کتبی پاسخ گفتند. چون امام از سفر کوتاهی که رفته بودند بازگشتند، اعضای خانه شرح ماوقع را خدمت ایشان عرض کردند،  امام هم آن کاغذ را طلب کردند، اما با کمال تعجب مشاهده کردند که سؤالات پاسخ گرفته‌اند.

امام پس از جست‌وجو متوجه شدند که سؤالات را دختر خرد‌سالشان فاطمه جواب داده‌اند و از آنجا که تمام سؤالات به‌درستی پاسخ داده شده بود، ضمن تصدیق عملکرد ایشان، 3بار فرمودند: «فداها ابوها»؛ یعنی پدرش فدایش شود(بحارالانوار، ج43، ص 86‌).

نکته قابل تاکید در این روایت عالم‌بودن حضرت فاطمه معصومه (س) است که مورد تایید و تصدیق امام هم قرار می‌گیرد. در توجیه این نکته یعنی علمیت ایشان می‌توان 2طریق را پیمود؛ نخست آنکه علت این امر یعنی دانایی فوق‌العاده ایشان را در ارتباط ایشان با امام بدانیم؛ به این معنی که ایشان به هرروی در آن خانه سخنان پدر را می‌شنیده و آنها را به خاطر می‌سپرده است و حتی برخی اوقات آنها را برای خود می‌نوشته که امرچندان مستبعدی هم نبوده است زیرا حضرت در آن هنگام شش‌ساله بوده و نوشتن و خواندن در این سن امر غریبی نیست و دوم آنکه استعداد فوق‌العاده و هوش سرشار ایشان را به علم کسب‌شده از ناحیه پدرانشان مرتبط بدانیم.

در هر دو صورت پاسخگویی ایشان در این سن به سؤالاتی که شیعیان برای شنیدن پاسخشان از راه‌های بسیار دور خدمت امام رسیده بودند و طبعا کسی را نیافته بودند که بتواند به آنها پاسخ گوید – فارغ از محتوای سؤالات - نشان از آن دارد که حضرت فاطمه(س) در سنین بسیار پایین مراتب بالایی از علم را حائز بوده‌اند. البته علمیت ایشان را می‌توان به جز این حادثه، نیز از لابه‌لای کتب حدیثی به جست‌وجو نشست.

نقل حدیث و بیان مقصود از متن آن توسط ایشان – با توجه به این امر که ایشان بیش از 28سال عمر نکرده‌اند – در واقع جز اینکه نشانه تسلط و احاطه بالای حضرت به متون حدیثی باشد، حاکی از امر دیگری نیست. بسیار جالب توجه است که در طول تاریخ قم، علمای بزرگ همواره خود را وامدار این علمیت دانسته و با توسلات پی‌در‌پی خویش به حضرت فاطمه(س) آن را به سیره عملی خویش تبدیل کرده‌اند. از این میان می‌توان به توسلات ملاصدرا و علامه طباطبایی اشاره کرد.

ویژگی دیگری که در حیات این بانو قابل توجه است، اطلاق صفت معصومه به ایشان است چرا که می‌دانیم اسم اصلی ایشان فاطمه است. همچنین صفاتی چون طاهره، حمیده، بره، نقیه، تقیه، مرضیه، سیده و شفیعه هم دارند. اما صفت معصومه بی‌تردید از امر دیگری، جز این صفاتی که ذکر آن رفت، حکایت دارد. برای پی‌بردن به معنای این صفت باید به اصل متنی که نخستین بار این صفت در آن به کار گرفته شده است، مراجعه کرد. قدیمی‌ترین متنی که در آن، این صفت به حضرت فاطمه نسبت داده شده است، متن زیارتنامه ایشان است که به‌نظر محدثان از املائات امام رضا(ع) است.

در متن زیارتنامه که امروزه نیز در میان زوار آن حضرت متداول است به‌صراحت این عنوان به ایشان نسبت داده شده است. در «ریاحین الشریعه» نیز به‌گونه‌ای دیگر متن زیارتنامه مورد تاکید واقع شده است. در این کتاب از قول امام رضا(ع) می‌خوانیم که ایشان آنان را که فاطمه(س) را در قم زیارت می‌کنند چون زیارت‌کنندگان خود به شمار آورده است؛ «من زار‌المعصومه بقم کمن زارنی». بنابراین می‌توان آن حضرت را در واقع نیز معصوم به شمار آورد زیرا این صفت را امام(ع) به ایشان داده و اطلاقات معصوم بی‌وجه نیست؛ هرچند اعتقاد به وجوب آن در مورد حضرت فاطمه(س)، لزومی ندارد.

از صفات شخصی ایشان که گذر کنیم، مهم‌ترین مسئله قابل بحث درباره این بانو، علت حضورشان در قم است؛ چرا ایشان به قم آمدند؟ هرچند مدت اقامت ایشان در قم چندان طولانی نبوده و در آن مدت هم بیمار بوده‌اند  اما می‌دانیم این سفر در واقع سرنوشت آینده قم را رقم زده و به بیان دیگر برای قم بسیار حیاتی بوده است. بنابراین حتی از جهت پیشینه‌شناسی قم نیز پاسخ به این پرسش دارای اهمیت فراوانی است.

آن‌چنان که از متون تاریخی برمی‌آید امام رضا(ع) در سال 200هجری به دعوت مامون، خلیفه عباسی راهی مروی شدند که آن روز مقر خلافت عباسیان به شمار می‌رفت. یک‌سال پس از این هجرت که البته امام رضا(ع) هیچ‌کدام از نزدیکانشان را به همراه خود به مرو نبردند، امام نامه‌ای برای خواهر عالمه خویش نوشتند و در آن ضمن ابراز دلتنگی، از خواهر خواستند تا به ملاقات او رود. حضرت فاطمه(س) هم که در فراق برادر روزگار به‌سختی می‌گذرانیدند، عزم این سفر  کردند. مسیری که حضرت فاطمه انتخاب کردند همان مسیری بود که امام رضا(ع) از آن مسیر حرکت کرده بودند. بنابراین قم در آن قرار نمی‌گرفت؛ البته ایشان در این سفر تنها نبودند و برخی از برادران و برادرزادگانشان ایشان را همراهی می‌کردند.

هنگامی که کاروان ایشان به ساوه رسید، برخی از مردم آن دیار که در آن هنگام از دشمنان اهل‌بیت(ع) بودند به کاروان حمله‌ور شدند و برخی از کاروانیان را بنا به نقل نویسنده کتاب «قیام سادات علوی» به شهادت رسانیدند. البته شواهدی هم بر این واقعه در دسترس است. زیرا برخی امام‌زادگان مدفون در ساوه مانند سید اسحاق، سید ابوالرضا و سید‌علی اصغر و
 هارون بن موسی(ع)، به احتمال فراوان در این سفر حضرت را همراهی می‌کرده‌اند.

به هرروی چه این گزارش را پذیرا باشیم و چه در صحت آن تردید روا داریم، این امر میان مورخان مورد اتفاق است که حضرت فاطمه(س) بر اثر سفر به ساوه بیمار شدند و چند روزی را به حالت بیماری در آن سر کردند. علت مسافرت ایشان به قم اما کاملا روشن است؛  نخست آنکه به احتمال فراوان، ایشان از سفر به ساوه دل‌آزرده بودند، بنابراین در این فکر بودند که از آن دیار نقل مکان کنند و نزدیک‌ترین مقصد برای ایشان قم به شمار می‌رفت. دوم آنکه قم از قدیم‌الایام مرکز شیعیان بود و حضرت فاطمه(س)  هم به یقین از آن باخبر بوده‌اند.

این امر چنان مشهور بوده که در کتاب «الکامل فی‌التاریخ» ابن‌اثیر نیز نمود یافته است. ابن‌اثیر می‌نویسد: پس از آل‌اشعر که از مسلمانان معروف یمنی مستقر در کوفه بودند و در 2دهه آخر قرن اول هجری قمری به قم مهاجرت کردند، قم تبدیل به پایگاه اصلی شیعیان و دوستداران اهل‌بیت شد (الکامل، ج4، ص82). همچنین ابن‌اثیر این حدیث را از خود حضرت فاطمه(س) نقل می‌کند که می‌فرمایند: «پدرم امام کاظم(ع) فرمود: قم مرکز شیعیان ماست» (همان، ص36).

بنابراین می‌توان این انتخاب را کاملا منطقی دانست؛ گذشته از آنکه ائمه پیش از امام‌کاظم(ع) نیز همین مضمون را در روایات متعدد خویش مورد تاکید قرار داده بودند؛ به‌عنوان مثال از امام صادق(ع) منقول است که ایشان قم را حرم اهل‌بیت معرفی کرده‌اند. در برخی روایات، این امر جنبه دینی نیز به ‌خود می‌گیرد و قم به‌عنوان مثال به‌عنوان یکی از در‌های بهشت معرفی می‌شود.

سالروز ورود حضرت فاطمه(س)  به قم، بیست‌و‌سوم ربیع‌الثانی است که 17روز پس از آن نیز ایشان در سن 28سالگی از دنیا رفته‌اند. ایشان را در قطعه زمینی که خارج از محدوده قم و متعلق به اشعریون بود دفن کردند. امروزه مقبره ایشان، محل زیارت شیعیان است.

کد خبر 93154

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز