چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۸ - ۰۵:۲۴
۰ نفر

هادی معیری نژاد: امروزه همگام با افزایش سطح کمی تولیدات در سیما یکی از معضلاتی که دامن‌گیر آثار نمایشی تلویزیون است، معضل همانندی آثار و ضعف شدید فیلمنامه است.

براساس همین مشکل بزرگ است که در اکثر سریال‌های سیما عنصر غالب بر ناراستی پایه‌گذاری می‌شود و در اکثر داستان‌ها در یک چارچوب اخلاقی از پیش تعیین شده قهرمان یا قهرمانان سعی می‌کنند بر ناراستی فائق‌آمده و بر مشکلات غلبه کنند.

این دستمایه که در تلویزیون ایران و اکثر تولیدات مناسبتی آزمون شده است، اکنون به عنصر عمومی اکثر آثار نمایشی جدی سیما تبدیل شده است که به‌خودی خود اشکالی ندارد اما با توجه به اینکه از دل اینگونه سریال‌ها ملال و دلزدگی ‌ یا مخاطرات روانی و خشونت ساطع می‌شود، در آینده نزدیک می‌تواند اساس اعتماد مخاطبان تلویزیون را نسبت به آثار نمایشی سیما سست ‌ یا دچار تغییرات اساسی کند. اما در همین بین شواهد روشنی از میل واقعی مخاطب به تنوع دیده می‌شود که اتفاقا راهگشای برنامه سازان تلویزیون است.

معمولا در ساختار آثار تصویری و تبعات آن مخاطب کم‌اهمیت‌تر از آن تلقی می‌شود که برای وی و نیروها و امیال خود آگاه و ناخودآگاه وی برنامه‌ریزی شود.

 مخاطب همواره موجود دست‌و پا بسته‌ای تلقی می‌شود که هر چه را که از تلویزیون به‌عنوان سریال پخش شود می‌بیند و از بعضی استقبال می‌کند و بعضی را هم برای اینکه بی‌کار نباشد می‌بیند. اما اصحاب همین نگاه به مخاطب، ناگهان در برخورد با سریالی چون جومونگ به یاد مخاطب می‌افتند که چه اتفاقی برای وی افتاده که چنین سریال متوسط رو به پائین کره‌ای را در این حجم گسترده دنبال کرده و گاه اسیر تبلیغات پیدا و پنهانش می‌شوند.

در ایامی که گذشت سریال افسانه جومونگ به پایان رسید و سریال پنجمین خورشید به‌عنوان موفق‌ترین سریال ماه رمضان شناخته شد، برای کسانی که نگاهشان به مخاطب تلویزیون همان نگاه ساده‌انگارانه و تک‌بعدی است این مسئله نشانگر چیزی جدی نیست اما اگر جدی‌تر به مخاطب و امیال وی در تماشا و رضایت از این آثار بنگریم به نتایج خوبی می‌رسیم.

معمولا در ساختار آثار نمایشی یک کشور عناصری حرف اول را می‌زنند که دارای ته‌نشست‌هایی در حافظه تاریخی، فرهنگ عمومی و وجدان جمعی آن ملت باشند. این عناصر هنگامی که در آثار نمایشی متجلی می‌شوند باعث روشن شدن کدهای آشنا در ذهن مخاطب شده و او را برای تماشا و لذت بردن از آن ترغیب می‌کنند. آن چیزی که در سریالی چون جومونگ به چشم مخاطب ایرانی آشنا آمده است، حماسه‌ای است که با سینمای حماسی دهه 50 هالیوود و با آثاری چون بن هور و ده‌فرمان خود را به تماشاگران سینما نمایاند؛ ژانر پرخرجی که روایتی مذهبی‌ یا اسطوره‌ای را دستمایه قرار می‌داد و حدیث قهرمانان و سلحشوران دوران باستان را روایت می‌کرد.

این ژانر اگرچه در دهه‌های بعدی به‌دلیل پرخرج بودن فراموش شد اما با سه‌گانه ارباب حلقه‌ها احیا شده و جایگاه خود را دوباره نزد سینما‌روها پیدا کرد. اما این ژانر چنان که بیان شد ژانری پرخرج است و در عرصه تولیدات تلویزیونی نیز باید همراه با وسواس‌ها و ظرایف فراوان باشد. چرا که قهرمان این حماسه معمولا یا در تاریخ، ‌دین‌ یا در روایت‌های اسطوره‌ای یک ابر‌قهرمان است. در ساختار تولیدات تلویزیون ما به‌رغم وجود روایت‌های حماسی فراوان در ادبیات ایران اما هنوز خبری از تولید چنین آثاری نیست و معدود آثار پرخرجی نیز که تولید شده است، مثل یوسف پیامبر عنصر حماسه در آن کمرنگ و از لحاظ موضوعی دور از حوزه فکری و فرهنگی ایرانیان بوده است.

این امر باعث وجود خلأ بزرگی در ذهن مخاطب ایرانی شده است و وجود این خلأ استقبال از آثار جایگزین هرچند ضعیف را توجیه می‌کند.

در واقع در سینما و تلویزیون ما، حماسه در چارچوب ژانر دفاع مقدس تعریف شده است که جایگاه خود را نزد مخاطبان و مسئولان دارد و با فراز و فرودی جای خود را در ذهن مخاطب پیدا کرده است. اما عنصر حماسه و آثار حماسی تنها در این چارچوب تعریف نمی‌شود و استقبال از سریال افسانه جومونگ یا امپراتور دریا ‌ یا ده‌ها فیلم سینمایی پخش شده نشانگر مقبول بودن این ژانر در اعماق ناخودآگاه روان مخاطب ایرانی‌ است که سال‌ها با داستان‌های شاهنامه ‌ یا با نوعی حماسه مذهبی در تعزیه پرورده شد و از داستان سلحشوران و جوانمردان بر سر شوق می‌آید.

نکته دیگر، فقر و نبود عنصر تخیل و فانتزی است؛ این عنصر که سهم بالایی در سرگرم‌سازی‌ دارد در سینمای جهان بر چند محور اصلی استوار است. داستان جن و پریان، موجودات بیگانه و فضایی، سفرهای جادویی در زمان و مکان و اتفاقات محیر‌العقول علمی مثل جهش ژنی موجودات بر اثر آزمایش‌های علمی از خلال همین داستان‌هاست که آثار سرگرم ساز علاوه بر تولید سرگرمی مفاهیم جدیدی را در فرهنگ و زبان افزوده‌اند و به نوعی بازتاب اضطراب‌ها و احساسات نهفته انسان غربی بوده‌اند؛ انسانی که در چنبره تکنولوژی و صنعت راهی را برای بروز تخیل و پرواز دادن آزادانه اندیشه‌های دوران کودکی می‌جوید.
طبیعتا این نوع آثار درصورتی که خوب طراحی و ارائه شوند همواره جزو پرفروش‌ترین آثار خواهند بود.

اما همین عنصر سرگرم ساز در تلویزیون ما برای ابراز وجود با مشکلات فراوانی روبه‌روست. این‌گونه آثار به‌دلیل محافظه کاری مدیران همواره بایدجوابگوی معارف ارائه شده از طریق تخیل باشند، درحالی‌که تخیل و فانتزی به خاطر توجیه ناپذیر‌بودنش با علم امروز جذاب است. به‌عنوان مثال نویسندگان سریال پنجمین خورشید مجبورند برای اینکه از پاسخ به بعضی از پرسش‌ها طفره بروند در نهایت کل افسانه را زاییده ذهن یک نویسنده نشان دهند یا  اینکه بگویند طرف، همه اینها را در خواب دیده است. این نکته به این معناست که هنوز تلویزیون ما برای پذیرش تخیل به‌عنوان عنصری سرگرم ساز آماده نیست. در حالی که حجم بالایی از آثار خارجی در این ژانر خریداری و پخش می‌شود و کسی هم درباره اطلاعات ارائه شده در این آثار پاسخگو نیست. حال اگر فیلمسازی ریسک کرده و به‌دنبال تولید اثری فانتزی برود باید جواب ده‌ها نفر را داده و آنها را اقناع کند که با دیدن این فانتزی کسی از راه راست منحرف نمی‌شود.

این موضوع سبب شده که اندک آثار تولید شده با عنصر فانتزی وارد حیطه کمدی شوند که یعنی همه این حرف‌ها برای خنده است. در نهایت با نبود این دو عنصر در ذهن نویسندگان فیلمنامه‌ها و سریال‌ها راه برای خلق داستان‌های متفاوت بسته می‌شود و سریال‌های ایرانی در دایره بسته‌ای از موضوعات همانند‌گیر‌می‌افتند. در این دایره گاه تنها عنصر خشونت و سریال‌های پلیسی با دستمایه جنایت و مکافات یا خیانت تبدیل به ژانر مسلط می‌شود وبا پخش سریال‌های پلیسی خارجی این امر تشدید می‌شود.

درست در همین نقطه است که سریالی مثل جومونگ سر‌می‌رسد و تمام سریال سازان وطنی را مبهوت می‌کند که چه اتفاقی افتاده که یک بازیگر گمنام کره‌ای در روز عید فطر در برنامه مناسبتی ماه عسل به‌عنوان برگ برنده رو می‌شود و نوید پخش قسمت دوم سریالش اشک شوق بر گونه مخاطب می‌آورد.

کد خبر 92261

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز