همشهری آنلاین- صفورا صادقی: هر چقدر هم که تاریخ را مردانه نوشته باشند، باز هم نمیتوان نقش با ارزش زنان در طول تاریخ انقلاب اسلامی که همیشه دوشادوش مردان ایستاده و برای به ثمر رسیدن این انقلاب تلاش کردهاند، نادیده گرفت. بدون شک نقش بیبدیل و موثر زنان در دوران انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس امری انکارناپذیر و سرشار از ایثارگری آگاهانه است.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
«فاطمه بطحائی» در محله سرتخت در یک خانواده مقید و متدین متولد شد. او که قبل از انقلاب دانشجوی رشته مدیریت صنعتی و دبیر آموزش و پرورش در این محله بود، در باره فعالیتهای روزهای قبل از انقلاب چنین میگوید: «پدرم فرهنگی بود و به خاطر جوّ آن زمان و مخاطراتی که برای ما داشت اجازه فعالیت در گروههای ضد رژیم را نمیداد. برای همین مخفیانه فعالیت میکردیم. اعلامیههای امام خمینی(ره) را به بهانه کوهنوردی و ورزش با دوستانم در مسیر دربند و گلابدره جایی که خیلی در معرض دید مستقیم نباشد قرار میدادیم و روی آن سنگ کوچکی میگذاشتیم که باد نبرد. در محیط دانشگاه هم اعلامیهها را مخفیانه پخش میکردیم که مسئولان دانشگاه مشکوک شدند و چند بار من و دوستانم را برای سؤال و جواب بردند، ولی خوشبختانه منجر به دستگیری نشد.»

بطحایی صحبتهایش را این گونه ادامه میدهد: «در مناسبتهای مختلف که دعوت به تجمع صورت میگرفت با دوستانم در آن شرکت میکردیم. روز ۱۷شهریور به طرف میدان ژاله در حال حرکت بودیم که شنیدیم مأموران گارد به تظاهرکنندهها شلیک کرده و تعداد زیادی مجروح و شهید شدهاند. تصمیم گرفتیم برای کمک به مجروحان به بیمارستان برویم. گروه خونی من از نوع کمیاب بود و اعلام کرده بودند که وضعیت خونرسانی به مجروحان سخت شده و کمبود خون دارند. در بیمارستان خزانه یک جوان مجروح آوردند که خون زیادی از بدنش رفته بود و همزمان خون من را مستقیم به بدن او زدند. ولی از سرنوشتش اطلاع ندارم که آیا زنده ماند یا شهید شد. بعداز آن به سمت بهشتزهرا(س) رفتیم برای کمک به دفن شهدا که عملاً کار ما نبود و نتوانستیم به تدفین آن حجم شهدا که در آن روز به شهادت رسیده بودند کمک کنیم.»
بطحایی درباره فعالیت در زمان جنگ تحمیلی میگوید: «بعد از پیروزی انقلاب در مدرسهای که مدیر بودم برای کمک به رزمندگان روی آتش هیزمی آش درست میکردیم و میفروختیم و درآمد آن را برای کمک به جبههها میفرستادیم. به خاطر دارم که یکبار از آموزش و پرورش نامه آمد که مدرسه ما در تهران برای کمک به جبهه اول شده. هرکاری کردیم مخلصانه برای رضای خدا و دین و مملکت بود.»
این بانوی مبارز انقلابی، سال ۸۲ از آموزش و پرورش بازنشسته شد و هنوز خاطرات آن روزها را با هیجان تعریف میکند.
نظر شما