سعید مستغاثی: سینمای موزیکال از قدیمی‌ترین ژانرهای سینمایی به شمار می‌آید. در واقع از زمانی که صدا به سینما آمد، فیلم موزیکال نیز متولد شد.

 به رغم معروفیت موزیکال‌های آمریکایی، این نوع سینما به هالیوود محدود و در کشورهای اروپایی نیز گسترش یافت؛از سینمای انگلیس که در همان دهه 1930 ستارگان موزیک هال را به کار می‌گرفت تا سینمای آلمان که موسیقی و داستان‌شان را از «سنت اپرت» می‌گرفتند و تا فیلم‌های موزیکال فرانسوی که در آثار امثال رنه کلر شاخص شدند و از مایه‌ها و تکنیک‌های آوانگارد استفاده می‌کردند.

در طی سالهای 1940 تا 1960 حتی گروهی از فیلمسازان غیرمتعارف اروپایی فیلم‌هایی ساختند که به عنوان موزیکال تلقی شد، همچون برخی آثار «مایکل پاول» و «امریک پرسبرگر» در انگلیس، بعضی فیلم‌های «ژاک دمی» و کارهای هجوآمیز «ژان لوک‌گدار» در فرانسه و... سینمای هند که اساساً با موسیقی و آواز عجین است و گویا بدون آن اصلاً معنی و مفهومی ندارد.

دلیل گرایش به سینمای موزیکال در غرب واضح بود، در آن سالها هر گوشه‌ای به نوعی صدای موسیقی به گوش می‌رسید؛ اپرا، اپرت، موسیقی کلاسیک، مارش‌های نظامی، والس‌های وینی، آوازهای محلی، سرودهای انجیلی، آهنگ‌های کوچه‌بازاری، قطعات کافه‌ای، برنامه‌های واریته‌ای، موسیقی جاز و حتی قطعات محبوب دلقک‌ها.

از طرف دیگر فضای موزیکال بیش از هر تم دیگر، انواع و اقسام صدا را به خدمت می‌گرفت و حضور صدا در سینما را در مقابل سالنهای فیلم صامت، به رخ می‌کشید.

و از همه مهم‌تر بحران‌های مختلف اقتصادی و سیاسی قبل و بعد از جنگ دوم در طی سالهای دهه 30 و 40 و جنگ سرد فزاینده طی دهه 50 باعث می‌شد که مخاطب خسته و کلافه و سرخورده اروپایی و آمریکایی، برای ساعاتی خلاصی از این دغدغه‌های فکری روانه سالن‌های سینما شود (در حالی که هنوز تلویزیون جای خود را باز نکرده بود) و چه فیلمی همچون موزیکال می‌توانست لحظاتی او را از دنیا و مافی‌هایش رها کند و به عالم شاد و شنگول بی‌خیالی و یا تماشای شهر و دیارهای سرخوش ببرد که خصوصیت اغلب موزیکال‌های آن روزگار، وصال عاشقان و ازدواج و تشکیل خانواده و به وجود آوردن اجتماع آسوده و آرام بود.

ریک آلتمن، نویسنده کتاب «موزیکال آمریکایی» برای انتشارات دانشگاه پرینستن درباره کاربردهای فرهنگی موزیکال می‌نویسد: «بیش از نیم قرن آثار موزیکال، نقش بزرگی در تحکیم و قوام جامعه آمریکایی و معرفی آن به دنیا داشتند.

سینمای موزیکال به عنوان پرخرج‌ترین تولیدات هالیوود و ژانری که پیوند بیشتری با دیگر آداب و سنت‌های فرهنگی آمریکایی داشت، به طور مرتب برای تبلیغ اهداف فرهنگی و هنری و همچنین اقتصادی و اجتماعی سردمداران آمریکایی پس از جنگ (که قصد نفوذ در جهان به عنوا ن استعمار نو را در سر داشتند) به کار گرفته شد...

موزیکال‌های هالیوود آن‌چنان نفوذی در زندگی روزمره جماعت عاشق موسیقی کرد که به مدت 30 سال آشناترین صدای فروشگاه‌های فروش صفحه گرامافون و مجالس خانوادگی و لحظات دیدار و نجوای نامزدهای جوان بود و ناخودآگاه رسوم آمریکایی را در دیگر جوامع گسترش می‌داد...

موزیکال آمریکایی همیشه نگاه‌ها را از معضلات عمیق اجتماعی به سوی مشکلات پیش پا افتاده زوج قهرمان فیلم سوق می‌داد که در نهایت به خوبی و خوشی حل و فصل می‌شدند و از همین رو نوعی خوشبینی مفرط را در سالهای دشوار پس از جنگ به تمام خانه‌های مردم غرب تزریق می‌کرد.

آرمان شهر ساده‌انگارانه و خیالی این موزیکال‌ها، تماشاگران ساده‌لوح را قانع کرد که برای رسیدن به آن آرمان شهر، همچون قهرمانان همان فیلم‌ها زندگی کنند، لباس بپوشند و حتی موی سر خود را آرایش کنند که همه و همه در واقع تقلیدی از زندگی اسطوره‌ای آمریکایی بود و بس...».

این اعتراف یک نویسنده و منتقد و نظریه‌پرداز آمریکایی درباره سینمای موزیکال می‌تواند ابعاد مختلف تاثیر این گونه سینمایی را برای دست‌اندرکاران سینمایی، بیش از پیش روشن سازد.

موسیقی در فیلم‌های ایرانی

هنوز هم فیلم موزیکال (اگرچه تولیدش به آن وسعت دوران یاد شده نیست، شاید به دلیل آنکه پدیده‌ای به نام «ویدئو کلیپ» جایگزین آن شده و مرزهای نفوذ موزیکال را با استفاده از ابر‌رسانه‌های ماهواره و اینترنت، غیرقابل باور ساخته است) تاثیر خود را به لحاظ فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بر جوامع مختلف می‌گذارد و حتی می‌تواند نحوه بیان موثری برای بعضی معضلات و بحران‌ها و نارسایی‌ها باشد.

فی‌المثل فیلم «شیکاگو» ساخته راب مارشال در سال 2002 (که جایزه اسکار بهترین فیلم را هم دریافت کرد) بار دیگر با زبانی فانتزی، فساد دستگاه قضایی آمریکا و سیستم رسانه‌ای آن را بر پرده برد که تا مدت‌ها موضوع روزنامه و نشریات مختلف بود.

اما هرگونه وجود ساز و آواز در یک فیلم، نمی‌تواند آن را در زمره سینمای موزیکال قرار دهد. مشخصه سینمای موزیکال، حضور موثر موسیقی در ساختار روایتی فیلم محسوب می‌شود.

به این ترتیب اگرچه در فیلم‌های ایرانی خصوصاً در سینمای پیش از انقلاب و آثار موسوم به فیلم‌فارسی، به وفور از ترانه و آواز استفاده می‌شد، اما هیچکدام از آنها را نمی‌توان جزو سینمای موزیکال با تعریف استانداردش قرار داد. در واقع با جست‌وجویی در تاریخ این سینما، ژانر موزیکال را نیز می‌توان ژانری گمشده قلمداد کرد.

شاید تنها آثاری از سالهای قبل از انقلاب را که بتوان «فیلم موزیکال» محسوب کرد، دو فیلم مرحوم علی حاتمی، یعنی «حسن کچل» و «بابا شمل» باشد که در استفاده از فرهنگ و حکایات و اشعار و ادبیات فولکلور ایرانی و پارسی، نمونه‌های برجسته‌ای در تاریخ سینمای ایران به شمار می‌آیند.

در سینمای نوین ایران در سال‌های پس از انقلاب هم، اگرچه تعاریف و ضوابط مشخصی برای استفاده از موسیقی در فیلم وجود نداشت، ولی چند اثر در زوایای مختلف به سینمای موزیکال نزدیک شدند که هر کدام را می‌توان الگویی برای این نوع فیلم در روند تولیدات سینمای ایران به حساب آورد.

از جمله این فیلم‌ها، «ای ایران» ساخته ناصر تقوایی در سال 1368 بود که البته در طرح اولیه خود موزیکال‌تر به نظر می‌آمد و محور آن تأثیر سرودهای انقلابی از جمله سرود «ای ایران» و ورسیون به روز شده آن، در برانگیختن شور انقلابی جوانان به نظر می‌آمد.

اما اثر شاخص‌تر باز هم به نام شاهکاری از علی حاتمی به نام «دل شدگان» ثبت شد که اساساً‌ درباره موسیقی اصیل ایرانی و حال و هوای عرفانی‌اش بود و بالاخره فیلم «خواهران غریب» که اثری متفاوت در کارنامه کیومرث پوراحمد به شمار آمد، با درونمایه خانواده‌گرایی در مقابل هنر مجرد و افراطی و با استفاده از موسیقی و ترانه‌های پاپ ایرانی، باب دیگر برای فیلم موزیکال ایرانی باز نمود.

هر سه فیلم یادشده علیرغم همه کمبودها و کاستی‌هایشان، از جمله آثار پرفروش سال شدند و مورد استقبال فوق‌العاده مخاطبان قرار گرفتند. ترانه و آوازهای فیلم «دل شدگان» که توسط استاد شجریان اجرا شده بود، تا مدتها ورد زبان علاقه‌مندان موسیقی ایرانی بود و حتی در قالب نوار کاست به فروش قابل توجهی دست پیدا کرد.

همچنین ترانه‌های فیلم «خواهران غریب» که جنبه‌های کودکانه هم داشت، عرضه موفقی در بازار موسیقی پیدا کرد.

به هر حال این الگوها نشان دادند که سینمای ایران می‌تواند در ژانر موزیکال موفق باشد و علاوه بر توفیق در جذب مخاطب، فضای مناسبی برای ارائه فرهنگ اصیل ایرانی و ارزش‌های معنوی آن فراهم آورد.

به هر حال همان گونه که شرح داده شد، سینمای موزیکال در ایران می‌تواند و بایستی براساس فرهنگ و ادبیات شعری و موسیقایی ایرانی شکل گرفته و حاوی ارزش‌های معنوی و باورهای اعتقادی مردم این سرزمین و تاریخ آن باشد.

خوشبختانه فرهنگ کهن و سنتی ما چه در جنبه‌های دینی و چه در ابعاد ملی، آکنده از مایه‌های موسیقایی و ظرایف و دقایق آهنگین و خوش ریتم است.

«تعزیه» به عنوان یکی از قدیمی‌ترین نمایش‌های این سرزمین، اساساً‌ بر پایه اشعار حماسی- تراژیک و لحنی آهنگین استوار است، حتی قرائت برخی ادعیه مذهبی، نوحه‌ها و همان اذانی که مرحوم موذن‌زاده اردبیلی خوانده، با لحنی مطابق با دستگاه‌های موسیقی ایران ارائه شده‌اند.

دیگر نمایشات فولکلور ایرانی مثل «نقالی»، «تئاتر روحوضی» یا «خیمه شب بازی» همگی به نوعی موزیکال محسوب می‌شوند، از لحاظ متون ادبی، شاهکارهایی همچون شاهنامه فردوسی، بوستان و گلستان سعدی، غزلیات حافظ، مثنوی مولوی و ... همگی از ساختار روایتی ریتمیک و موسیقایی برخوردار هستند.

به زبان دیگر تاریخ ادبی و نمایشی ما به لحاظ محتوا و ساختار به شدت موزیکال است و از این لحاظ پشتوانه‌ای غنی برای سینمای ما به شمار می‌آیند. اما متأسفانه سینمای ایران تاکنون نتوانسته به نحو مطلوب از این منابع و گنجینه‌های ارزشمند بهره جوید و در پرداخت انواع سینما، خود را متنوع‌تر ساخته و ممالک دیگر را هم تحت تأثیر قرار دهد.

به راستی چه نوع سینمایی همچون نوع موزیکال می‌تواند فرهنگ و ادبیات غنی ایران را اشاعه داده و ضمن اینکه نسل‌های مختلف از فرزندان این آب و خاک را با این فرهنگ آشناتر می‌سازد، آن را در برابر دیدگان مخاطبان آن سوی مرزها قرار دهد؟

کد خبر 9105

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز