جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸ - ۱۳:۰۹
۰ نفر

پویا عباسی: سرعت، سرسام می‌گیرد؛ ناهنجاری‌های صدا، فضا را پرکرده، امنیت، گروگان بی‌توجهی و خطر است؛‌ آرامش، در هیاهوی بی‌وقفه سواران از شهر رخت بربسته و‌...

گردش این چرخ‌ها از ابتدا سیکل معیوبی بود که گرد پایتخت می‌چرخید. موتورسیکلت‌ها برای سرعت‌دادن به حرکت در پایتخت وارد خیابان‌ها شدند، اما سال‌هاست دردسرهای موتورسیکلت‌ها برای تهران و تهرانی‌ها بیشتر از فایده‌هایش شده است! این سیکل معیوب را بی‌تدبیری برخی مسئولان به چرخش درآورد، سودجویی کارخانه‌های موتورسازی و پول بادآورده‌ای که واردات موتورسیکلت برای سوداگران داشت، به این سیکل معیوب سرعت بخشید و نیازهای برآورده نشده حمل‌ونقل عمومی و شرایط آسان خریدن موتورسیکلت، به دردسرهای تهران عمومیت بخشید.

موتورها، دود می‌زایند و نعره‌های گوشخراش‌شان را حواله شهری می‌کنند که سال‌هاست دل‌خوشی از آزادی بی‌پایان موتورسیکلت‌ها ندارد و هرروز و هرساعت شاهد حادثه‌ای و منتظر خبرهایی ناخوشایند از این مرکب دوچرخ، اما هزار دردسر است!

رد چرخ‌های موتورسیکلت‌ها را همه جای پایتخت می‌توان به‌وضوح دید؛ در خط‌های ویژه اتوبوسرانی، وسط کوچه‌های باریک، حیاط خانه‌ها، راهرو آپارتمان‌ها، در لحظه‌لحظه روزهای پرازدحام این شهر 12میلیون نفری، حرکت شتابان موتورها را می‌توان دید و صداهای گوشخراش آن‌ها را به تناوب شنید.

 موتورها تقریبا یک پای ثابت اکثر حوادث رانندگی هستند؛ بعضی شان یارغار مجرمان و افراد خلافکار به حساب می‌آیند و بوی دردسر را به خوبی می‌توان از  بعضی هایشان ا استشمام کرد. بنابر آماری بیشتر از 2و‌نیم‌میلیون موتورسیکلت در شهر تهران وجود دارد و تقریبا به ازای هر 3 یا 4شهروند تهرانی، یک موتورسیکلت در خیابان‌ها پایتخت رفت وآمد می‌کند.

 تعداد موتورسیکلت‌های تهران را با شهر 15میلیون نفری استانبول ترکیه مقایسه کنید تا متوجه عمق فاجعه شوید: 2ونیم‌میلیون موتورسیکلت در تهران 12میلیون نفری و یک‌صدهزار دستگاه موتورسیکلت در شهر استانبول ترکیه!

در ایران حدود یک‌صد کارخانه تولید موتورسیکلت روزانه 2هزار دستگاه موتورسیکلت تولید می‌کنند و این موتورها پس از شماره‌گذاری وارد سیستم حمل‌ونقل ایران می‌شوند. در این بین سهم ورود روزانه موتورسیکلت به شهر تهران حدود 40درصد است و به رقمی حدود 1200 تا 1300دستگاه در روز می‌رسد!

حرکت عصیان‌زده برخی موتورسوارها در خیابان‌های پایتخت، نادیده گرفتن قانون‌های رانندگی توسط راکبان این وسایل، سهم 25درصدی موتورها در حوادث منجر به مرگ‌و میر، سوءاستفاده‌های بسیاری که از این وسیله‌نقلیه می‌شود، استعداد بی‌نظیر موتورها در آلوده‌کردن هوای تهران به طوری که یک موتورسیکلت معیوب به تنهایی می‌تواند به اندازه 7اتومبیل نو آلودگی به‌وجود آورد و سهم موتورها در آلودگی هوای پایتخت را به 25درصد برساند

همه وهمه از دردسرهای این وسیله حمل ونقلی است ،امابا تمام دردسرها و مشکل‌آفرینی‌های موتورسیکلت‌ها در پایتخت، این وسایل‌نقلیه جایگاه ویژه‌ای را در حمل کالا و همین‌طور رساندن سریع مسافران به مقصد پیدا کرده‌اند و چرخ بسیاری از مراکز اداری، تجاری و بازرگانی پایتخت با کمک موتورسواران حرفه‌ای و مسافربر این مناطق انجام می‌شود.

مطلوب ‌نبودن شبکه حمل‌ونقل شهری و پاسخگو نبودن آن به نیازهای شهروندان تهرانی از یک‌سو و نقشی که موتورسیکلت‌های مسافربر در حمل‌ونقل شهر به خود اختصاص داده‌اند، باعث می‌شود تا مشکلات هم‌چنان ادامه داشته باشند و حرکت در راه سامان‌دهی فعالیت موتورسیکلت‌ها، از سوی مسئولان دست به عصا‌تر پیش برود.

جلوگیری از فعالیت موتورسواران مسافربر طرحی است که قرار شده به‌زودی به اجرا در‌آید اما بی‌گدار به آب زدن در این زمینه هم تا حدود زیادی ممکن است به سیستم حمل‌ونقل موجود لطمه بزند، به خصوص این‌که استفاده از موتورهای مسافربر در بسیاری از مناطق تهران به‌خصوص محدوده بازار، به یک نیاز و ضرورت تبدیل شده است و حذف ناگهانی و بدون جایگزین، ممکن است بر مشکلات ترافیکی پایتخت بیافزاید.

این مساله وقتی بغرنج‌تر به نظر می‌رسد که می‌بینیم سایه جبر روی سر بسیاری از مسافربرهای موتوری، سنگینی می‌کند و به وسیله این کار است که مخارج زندگی را  تامین می‌کنند و... در معادله‌های زندگی برخی افراد، ردپای جبر و رادیکال را بیشتر از ضرب و توان، می‌توان پیدا کرد و برای بسیاری از موتورهای مسافربر این جبر زندگی است که وامی‌داردشان تا در شهر پرتردد تهران و برای لقمه‌ای نان، جان خود را به حراج بگذارند تا شاید مسافری از راه برسدو...

یادمان باشد
با تمام خطرهایی که موتورسیکلت‌ها می‌آفرینند، با همه دردسر قطعه‌های چینی به کاررفته در ساخت موتورسیکلت‌های داخلی، سوءاستفاده‌هایی که از موتور به عنوان یک وسیله نقلیه سریع می‌شود و کاربردهای خاصی که برای سارقان و تبهکاران دارد، سهم عمده آلوده‌کردن هوای تهران و‌... نباید نقش موثر موتورسیکلت‌ها را در حمل‌ونقل امروز پایتخت فراموش کرد و پررنگ‌شدن این نقش را از حساب نیازها و علت‌های به وجود آمدن این شیوه از حمل‌ونقل در پایتخت در نظر نگرفت.

بیکارشدن ما را چه کسی پاسخ می‌دهد؟

منصور، 37ساله و متاهل است و 2فرزند دارد. پیش از این در یک موسسه مشغول به کار بوده و پس از تعدیل نیرو و پیدانکردن کار دیگری به اجبار دغدغه‌ها و غم نان او را به گردش چرخ‌های موتورش امیدوار ساخته است .

 منصور به صورت تمام‌وقت مسافران عجول را به این طرف و آن طرف شهر می‌رساند. او طرح سامان‌دهی موتورها و خبر ممنوع‌شدن جابه‌جایی مسافر به وسیله موتور را تا حدودی ناممکن می‌داند و می‌گوید: امثال من چه کار باید بکنند؟

 باید برای درآوردن خرج خانواده برویم دزدی کنیم! با این کار بسیاری از کارها عقب می‌افتند و کارشان بدون موتوری‌ها لنگ می‌شود. او ادامه داد: حرکت سریع موتورها در خیابان‌های پرترافیک شهر، بسیاری از شهروندان را به‌موقع به مقصد می‌رساند. مسافرکشی با موتور کار دشوار و پرخطری است، درآمد چندانی ندارد و از بیمه هم خبری نیست. واقعا می‌خواهند همین دلخوشی‌های کوچک را از ما بگیرند!

از دانشگاه تا مسافربری

جمشید اهل شمال کشور است و روزها در بوفه یکی از دانشگاه‌های پایتخت به کار مشغول است و عصرها هم سعی می‌کند با جابه‌جا کردن مسافران دخلش را به هر شکل و زحمتی که شده به مخارج سرسام‌آور زندگی در این روزها برساند. او 28ساله و متاهل و به تازگی صاحب فرزند شده است.

جمشید در مورد مسایل و مشکل‌های کار نیمه‌وقت خود می‌گوید: ‌کنار گذاشتن موتورها از حمل‌ونقل شهری مشکلات تهران را بیشتر می‌کند. او ادامه  می دهد: بسیاری این کار را به صورت تمام‌وقت انجام می‌دهند و خیلی‌ها هم مثل من برای جورکردن مخارج سنگین زندگی، نیمه‌وقت مسافرها را به این طرف و آن طرف شهر می‌رسانند.

 جمشید به بیکار شدن بسیاری از راننده‌های موتورسوار در صورت اجرایی شدن این طرح اشاره می‌کند و می‌گوید: باید برای این کار برنامه خاصی داشته باشند، اتحادیه‌ای تشکیل شود یا مسافربرها سامان‌دهی و در مناطق مختلف اسکان داده شوند. موتوری‌هایی که زن و بچه دارند، چه‌طور باید زندگی کنند؟!

این‌طوری بدبخت می‌شویم که!

مصطفی، 29ساله است. او تازه به جرگه موتورسواران مسافرکش اضافه شده و می‌گوید چندان درباره مسایل و مشکلات کار اطلاعات ندارد. او با شنیدن احتمال برچیده شدن بساط موتوری‌های مسافرکش توسط پلیس  بیان می‌دارد‌:

 ‌بدبخت می‌شوند که! حالا من نوعی مجرد هستم و چندان متحمل سختی و فشار نمی‌شوم، اما بنده‌خداهایی که زن‌و‌بچه دارند و نان‌شان را از راه مسافرکشی با موتور در می‌آورند، چه‌طور زندگی کنند؟ مصطفی ادامه می‌دهد: فکر نمی‌کنم بتوانند تمام موتورهای مسافرکشی را جمع کنند، این کار سختی است.

مگر چندنفر را می‌توانند به عنوان مسافرکش جمع کنند؟ به نظر من بهتر است به‌جای جلوگیری از فعالیت موتورسیکلت‌های مسافرکش، چاره‌ای دیگر پیدا کنند. نه نان موتوری‌ها را آجر کنند و نه برای مردم و کسانی که می‌خواهند سریع به کارهای‌شان برسند، دردسر بسازند. این راننده موتورسیکلت در مورد علت انتخاب این شغل می‌گوید: بیکارم و هر چه گشتم نتوانستم کاری پیدا کنم. الان هم روزی 3 و 4ساعت با موتور مسافرکشی می‌کنم. از بیکاری که بهتر است.جبر زمانه، از رستوران‌داری تا ...

چرخش روزگار و جبر نامیمون زمان باعث شده تا سیدحمیدرضا حسینی‌ابریشمی با 44سال سن و پس از ورشکسته‌شدن رستورانش، اینک سراشیبی‌های زندگی را با چرخ‌های موتورش سپری کند و در جست‌وجوی نان، غم شغلی را داشته باشد که نه به درآمدش می‌توان دل‌خوش کرد و نه جایگاهش قابل دفاع است.

 آقای ابریشمی به نوعی با طرح سامان‌دهی موتورسواران موافق است و می‌گوید: مسافرکشی با موتور در هیچ‌جای دنیا رواج ندارد و کار استاندارد و قابل قبولی نیست، ضمن آن‌که برای مسافر و راننده بسیار خطرآفرین است. او ادامه می‌دهد:‌ دست تقدیر به اجبار مرا وادار به مسافرکشی با موتور کرده است.

3ساعت صبح و 3ساعت عصر با موتورکار می‌کنم تا شاید از پس زندگی برآیم. آقای ابریشمی در مورد درآمدش از این کار می‌گوید:‌ خدا را شکر، به هر حال و با هر کیفیت لقمه‌نانی هم قسمت ما می‌شود. متاهل هستم و دو فرزند دارم. با این اوصاف درآمدم که روزی 10 - 12هزار تومان است، کفاف مخارج سنگین زندگی‌ام را نمی‌دهد، ضمن این‌که اعضای خانواده‌ام دایم نگرانند و دلهره حادثه یا تصادف من را دارند.

از کسادی‌ تراشکاری تا...

4سالی می‌شود که شغلش را رها کرده و به جای گرداندن چرخ‌های صنعت و ادامه فعالیت تراشکاری‌اش با موتور کار می‌کند. محسن، 40سال دارد و متاهل است. او معتقد است این روزها بسیاری مجبورند برای گذران زندگی، مسافرکشی کنند حالا با ماشین یا موتور چندان فرقی نمی‌کند!

 این صنعتکار سابق که به دلیل از رونق‌افتادن بازار کار و بالا بودن هزینه‌های کار، تراشکاری‌اش را تعطیل کرده در مورد این احتمال که ممنوعیت مسافرکشی با موتورسیکلت باعث شود دنبال کار دیگری بگردد، می‌گوید:

 کار «نشد» ندارد و اگر قرار است این کار را بکنند، حتما خواهند توانست، اما اگر می‌خواهند جلوی کار موتوری‌ها را بگیرند باید به شکلی برای آن‌ها ایجاد شغل کنند. کار با موتور حقیقتا کار نیست، اما همه از روی ناچاری و اجبار این کار را می‌کنند. آقا محسن  می‌افزاید: با آن که موتورسوارها جان‌شان را وسط کار می‌گذارند و با خطرات زیاد کار می‌کنند، اما درآمد چندانی ندارند و مجبورند بسازند. مثلا من امروز از صبح تا عصر فقط 5هزار تومان کار کرده‌ام!

هر چه می‌دویم، نمی‌رسیم

محمد، 28ساله و متاهل است. او صبح‌ها به کار پخش موادغذایی مشغول است و عصرها با موتور مسافران را جابه‌جا می‌کند تا شاید کسری‌های دخل جامانده از خرج را به این شکل جبران کند. محمد معتقد است، فعالیت موتورسوارهای مسافرکش براساس نیازهای مردم و با توجه به ترافیک سنگین تهران ادامه دارد و ممنوع‌کردن فعالیت آن‌ها کار سختی است. او می‌گوید: مسئولان باید فکر و راهکار ارایه دهند.

چند سالی است زندگی، دشواری‌هایش را بیشتر نشان می‌دهد و مشکل‌هایش تمامی ندارد. محمد در ادامه با اشاره به احتمال محدود یا ممنوع‌شدن کار موتورسواران می‌گوید: وضعیت بدی به‌وجود می‌آید به‌خصوص برای آن‌هایی که تمام‌وقت با موتورکار می‌کنند. به نظر من بهتر است مسئولان به فکر تشکیل یک اتحادیه یا انجمنی در این رابطه باشند و فکری اساسی کنند برای حل مشکلات موتورسوارها.

بلبشو می‌شود!

محمدرضا فدایی‌مقدم معتقد است اگر جلوی فعالیت موتورسواران مسافرکش گرفته شود، بیکاری و اجبار باعث خواهد شد تا جرم و جنایت به شکل محسوسی افزایش یابد.
 فدایی مقدم، 41سال دارد و مجرد است. او پیش از کارکردن با موتورسیکلت، صحاف بوده است.

درآمد ناچیز صحافی و مشکلات پیش‌روی این پیشه باعث شده تا به قول خودش با عزراییل قرارداد ببندد و با موتور به کاری خطرناک مشغول شود. او می‌گوید: مسافرکشی با موتور وضعیت بی‌ثباتی دارد نه روی درآمدش می‌توان حساب کرد و نه امنیتش تضمین‌شدنی است! او با اشاره به این‌که از ساعت 7صبح تا 10شب با موتورش کار می‌کند، بیان می‌دارد:

 واقعا دلیل این که می‌خواهند جلوی کار کردن موتوری‌ها را بگیرند را نمی‌فهمم. به نظر من اگر موتوری‌ها در عرصه حمل‌ونقل شهر باشند، خیلی‌ها امکان رسیدن سریع‌تر به مقصد را خواهند داشت، وگرنه در تهران با این ترافیک و حجم ماشین‌هایش بلبشو خواهد شد. وقتی با موتور می‌توان کار کرد چرا باید جلوی آن را گرفت و عده‌ای را بیکار کرد. واقعا دلم به حال متاهل‌ها می‌سوزد.

کار ما ماهیگیری است!

کار موتوری‌های مسافرکش را به شغل ماهیگیری تشبیه می‌کند؛ حاصل کار معلوم نیست، ممکن است دریک روز 10ماهی بگیری و روز دیگر حسرت به دل گرفتن یک ماهی کوچک بر دلت بماند. کارما هم مثل ماهیگیری است! بهروز رفیعی، 33سال و متاهل است و یک دختر 4 ساله دارد.

 او قبل از آن‌که با موتورسیکلت به دنبال گذاندن زندگی و روزی‌اش باشد، به دستفروشی مشغول بوده این چنین می‌گوید: اگر قرار باشد جلوی کار موتوری‌ها را بگیرند، مجبورم دوباره بروم سراغ دستفروشی، کار دیگری بلد نیستم! رفیعی به خطرهای کار با موتورسیکلت اشاره می‌کند و می‌گوید:

 اگر بهترین راننده هم باشی، راننده‌های دیگری ممکن است باعث تصادف و آسیب‌دیدگی  موتورسواربشوند. درواقع روی موتور بدن راننده سپر می‌شود و ممکن است جراحت و مصدومیت‌های جدی برای موتورسوار به‌وجود بیاورد. در کل کارکردن باموتور خوب نیست اما برای خیلی‌ها چاره‌ای دیگری وجود ندارد.

همشهری مسافر

کد خبر 90156

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز