شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۶:۰۶
۰ نفر

مجتبی اردشیری: «یأس» پدیده‌ای مفهومی در انسان‌هاست که با 2رویکرد خودآگاه و ناخودآگاه بروز می‌یابد.

در روزگار کنونی این پدیده در میان نسل جوان بیشتر دیده می‌شود چرا که از آمال بیشتر نسبت به سایرین برخوردارند و ناکامی در راه رسیدن به یکی از این خواسته‌ها سبب بسترسازی ناامیدی در ضمیر آنان می‌شود؛ این رویکرد خود آگاه قضیه است.

جوانان بنا به طبع درونی‌شان، در بسیاری از مواقع دچار خودبزرگ‌بینی یا بلندپروازی‌های فانتزی هستند؛ خیال‌هایی که در تمامی‌شان، خود را قهرمان بلامنازع می‌بینند و وقتی از تضاد تصور خود با دنیای حـقـیـقـی باخبر می‌شوند، به‌گونه‌ای ناخودآگاه دچار یأس می‌شوند. بحران یأس در جوان امروزی فرایندی پیچیده است چرا که با مطرح‌شدن اصولی که مربوط به آنان نمی‌شود، رگه‌های این یأس در نوجوانی نیز دیده می‌شود و موجب سرافکندگی درونی و بیرونی آنان می‌شود.

اغلب جوانان در شرایطی نابرابر، خواستار احقاق تصورات درونی خود هستند و در این راه، هر سدی که سبب مانع تراشی در مسیر رسیدن به آن اهداف شود را برنمی‌تابند. طبیعتاً والدین نخستین مانع از دید آنها محسوب می‌شوند که با نظارت و عدم‌تهیه امکانات مورد نیازشان، سبب سرخوردگی جوانان می‌شوند، این سرخوردگی با توجه به مقیاس آن، موجب می‌شود که فرصت‌های اجتماعی آنان در برابر افراد عادی جامعه، بسیار محدود شود و همین امر به کنار گذاشته شدن آنان از عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ختم می‌شود.

در یک تقسیم بندی ساختاری، می‌توان مفاهیم یأس را در زمینه‌هایی چون یأس اجتماعی، یأس شخصیتی(درونی)، یأس اقتصادی و یأس سیاسی خلاصه کرد که با هم نگاهی به هر یک از این مفاهیم خواهیم کرد.

یأس اجتماعی

این شاخه از یأس، بیرونی‌ترین جنبه ظهوری آن است و از عمومیت بیشتری نیز برخوردار است. یک نوجوان به‌دلیل طبع حساس خود و با توجه به فرم شخصیتی‌اش، خواستار پوست‌اندازی رفتارهایی است که او را همچنان در نظر همگان، کودک به حساب می‌آورد. او بسیار تلاش می‌کند تا به تقلید از والدینش، کارهایی متفاوت انجام داده و صراحتاً از آنها می‌خواهد کـه مسئولیت‌هایی را به وی محول کنند. جنبه غیرت نوجوانان نیز در این راستا جرقه می‌زند. آنان سعی می‌کنند در کارهای خانه بیشتر مشارکت کنند و توجه بیشتری به خواهر و برادر کوچکشان بکنند.

واضح است که در راه عملی‌شدن این اهداف، شکست‌هایی نیز به وقوع می‌پیوندد. از آنجا که نوجوان تحمل یک شکست را ندارد در ضمیر درونی‌خود، مسئولیت این کارشکنی را برعهده خود گذاشته و خویشتن را مواخذه می‌کند. با توجه به نوع سرخوردگی و روند استمرار آن، آینده اجتماعی فرد رقم می‌خورد.

 نوع تعامل والدین با وی از ضریب اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. اگر والدین در نقش حامی ظاهر شوند، میزان سرافکندگی فرزندشان در مواجهه با مشکلات گوناگون به نسبت پایین می‌آید ولی اگر فرزند احساس کند هیچ تکیه‌گاهی ندارد، دچار یأس اجتماعی مفرط  می‌شود به‌گونه‌ای که این بی‌حمایتی را به جامعه اشاعه داده و در برخورد با قشری از جمله دوستانش نیز همواره با شک و تردیدی منفی روبه‌رو می‌شود.

در این شرایط او به همه چیز بدبین می‌شود و خود را موجودی تنها می‌پندارد که هیچ همدردی ندارد. این‌گونه افراد در آینده به انسان‌هایی کمرو، ناتوان از دریافت حق خود، بی‌اعتماد به دیگران و ناموفق به بـرقـراری ارتـبـاط بـا جنس مخالف می‌شوند که در زندگی زناشویی‌شان نیز انتقادات بسیاری را به‌خود راه داده و اساساً زندگی متزلزلی دارند.

به عبارتی می‌توان اذعان کرد که جوان مبتلا به یأس اجتماعی، همواره خود را پایین‌تر و کمتر از سایرین می‌بیند و خود را ناتوان از انجام عملکردهای یک انسان عادی می‌داند. البته یک حالت دیگر نیز وجود دارد و آن اینکه فرد به‌شدت معتقد است که اجتماع هیچ کمکی به او نمی‌کند و اساساً چیز خوبی نیست و او از قرار گرفتن در آن پشیمان و متضرر است.

عوامل قابل توجه در پدید‌آمدن یأس اجتماعی، فارغ از نهادینه شدن آن در سنین پایین عبارت است از: کمبود اشتغال، بی‌هدفی در روند زندگی، شکست عاطفی، از دست دادن والدین یا دوستان بسیار نزدیک، بد شانسی و حتی دارا بودن افکار پوچ‌انگار.

در چنین شرایطی، نزدیک‌ترین افراد به مایوس، می‌بایست به هماهنگ کردن تدریجی روحیات فرد با بطن تکاپوی جامعه قدم‌های اساسی بردارند، حرف‌های امیدوار کننده‌ای از آینده به زبان آورده و فرد را به بیرون رفتن و برقراری ارتباط تشویق کنند.

یأس شخصیتی

از آن تحت عناوین دیگری چون یأس درونی یا فرهنگی نیز نام می‌برند. این نوع از یأس به واسطه ارتباط مستقیمی که فرد با داده‌های درونی خود برقرار می‌کند، خطرناک‌تر و آسیب‌پذیر است و به تغییر رفتار بنیادین فرد منجر می‌شود.

در یأس شخصیتی، فرد با استدلالی که خود به آن می‌رسد و یا دیگران به وی گوشزد می‌کنند، خویشتن خویش را مورد نکوهش قرار می‌دهد و همواره خود را در فضا و موقعیتی می‌بیند که حقیرتر از دوستان دیگرش است. شاید ریشه این نوع یأس به چیزهای کوچکی متصل باشد اما فرد با خودخوری‌های مداوم، ‌دایره‌ وجودی آن را وسعت می‌بخشد. این الهام‌بخشی در 2صورت امکان‌پذیر است: یا فرد از دور موفقیت‌هایی را می‌بیند که مطمئن است خود توان به‌دست آوردن آن را ندارد و یا به‌عنوان فردی معمولی در داخل گروهی مانند خانواده، دوستان و همسالان قرار می‌گیرد و از ادامه رقابت باز می‌ماند.

یأس شخصیتی، کاملاً درونی است اما سرنخ آن تماماً بیرونی است. در این حالت فرد به تمام چیزها ایراد می‌گیرد: اینکه چرا در این کشور و این شهر متولد شد، چرا وقتی چشم به جهان گشود، خانواده‌اش از این طبقه بوده‌اند؟ چرا خدا وی را این شکلی خلق کرده است؟ تیپ و هیکل و نوع حرف زدن و خندیدن و راه رفتن خود را نکوهش می‌کند و خود را در قامت یک شخصیت مورد ستایش نمی‌بیند. اگر این نوع یأس در فرد شدید باشد وی حتی در درس‌هایش نیز با افت فاحشی مواجه می‌شود ولی اگر کمی امیدوارانه به قضیه نگاه کند، می‌تواند از راه درس‌خواندن و یافتن یک شغل مناسب، جبران مافات کرده و روحیه از دست رفته‌اش را بازگرداند.

فرد مبتلا به یأس شخصیت نمی‌تواند به‌گونه شایسته‌ای در یک جمع قرار گرفته و روابط معمولی را با اعضای آن برقرار نماید، فاقد انگیزه لازم برای تعامل با جنس مخالف است، ‌همواره خود را پایین‌تر از همه می‌پندارد، در انزوا به افکاری رو می‌آورد که بازنده همیشگی آن افکار، خود اوست، همواره با حسرت به دیگران و مسائل مربوط به‌خودش می‌نگرد، خود را مستحق مرگ می‌داند و... .

عواملی که در ایجاد این یأس دخیل هستند را می‌توان عدم‌موفقیت در برقراری یک ارتباط، بدشانسی، بیکاری، دیدن خیانت از فرد مورد علاقه، نرسیدن به معشوق، حساس شدن روی بالا رفتن سن و احیاناً موقعیت‌هایی که می‌بایست در آن سن به آنها می‌رسید اما نرسیده، سادگی شخصیت، فقر مالی، داشتن نقص عضو، خو گرفتن به تنهایی، شکست‌های پی در پی در مسائل گوناگون، وراثت، تنبلی و مواردی از این دست برشمرد.

یأس شخصیتی به‌گونه‌ای خطرناک است که فرد را مستقیماً در معرض خودکشی قرار می‌دهد؛ لذا می‌بایست با گفتن سخنان امیدبخش، وی را به داشته‌هایش حساس کرد و اینکه هر فرد ظرفیت‌هایی دارد که شاید دیگران نداشته باشند و ذکر این نکته که اصولاً خودت را با هیچ‌کس مقایسه نکن.

یأس اقتصادی

یأس اقتصادی یأس بسیار رایجی است که در میان جوانان ما ریشه می‌دواند. این یأس آن‌گونه که از نامش پیداست در پی موقعیت مالی فرد رخ می‌دهد. مشکلات عدیده‌ای که جوانان در راه ازدواج با آن مواجهند، نداشتن شغل، تحت پوشش قرار ندادن امیال مالی زن و فرزند از جمله مسائل مهمی است که فرد را دچار یأس می‌کند.

اینکه لازمه ازدواج، داشتن شغل، ماشین، خانه و پول کافی است برای پسر و ‌داشتن جهیزیه برای دختر، اینکه تقاضای همسر در برخی مسائل به قدری بالاست که توان پاسخگویی به این حجم بالا را ندارید، یا اینکه روزگاری وضعیت مالی خوبی داشته‌اید و امروز به هر دلیلی از جمله ورشکستگی یا ولخرجی با روزگار اقتصادی بدی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنید، یا در سن مناسب، از داشتن یک شغل یا درآمد مکفی بی‌بهره‌اید، اینکه دلتان می‌خواهد به مانند دوستانتان ازدواج کنید، فلان ماشین و خانه را داشته باشید اما پول این کارها را ندارید یا اینکه برای کسی که دوستش دارید یک هدیه خوب بخرید اما نمی‌توانید و مهم‌تر از تمام این موارد، اینکه با داشتن سن‌و‌سال هنوز در خانه پدری مانده‌اید و پول توجیبی می‌گیرید موجب یأس شدید اقتصادی می‌شود که راه فرار از این امور، فقط به روشن شدن افقی امیدوارانه در مسائلی است که بدان‌ها اشاره شد.

البته باید یادآور شد که این نوع یأس در پسران به‌مراتب بیشتر از دختران است. این حالت در پسران، علی‌الخصوص بعد از دوران سربازی رخ می‌دهد و به جهت عمومیت داشتن و رشد فزاینده‌آن در میان اکثر جوانان ایرانی، ناراحت‌کننده و حیرت‌آور است. در این نوع از یأس والدین با اتکای خود می‌توانند همسوی اهداف دولت در پایان دادن یا کاهش این فضا، کمک رسان باشند.

یأس سیاسی

یأس سیاسی به مانند یأس اجتماعی، از 2رویکرد برخوردار است؛ رویکرد اول که همان بلند پروازی‌هایی است که فرد دوست دارد شخص مهمی در کشورباشد و بیشترین میزان رای را به دست آورد و رویکرد دوم رویکردی دفعی است. از مصادیق رویکرد دوم می‌توان به عدم‌مشارکت در انتخابات، نبود انگیزه در فعالیت‌های حزبی و در مواردی بی‌خبر بودن از وجود احزاب سیاسی در کشور، یاد کرد.

جوانان دچار یأس سیاسی، خود را ناتوان در تصمیم‌گیری‌های کلان جامعه می‌دانند و چنین می‌پندارند که با تک رای خود، نمی‌توانند هیچ نقش سازنده‌ای در جریان انتخابات و یا روند سیاسی کشور ایفا کنند، به همین جهت از شرکت در‌آن امتناع ورزیده و در بعد کلان‌تر قضیه از هر گونه فعالیت سیاسی امتناع می‌ورزند.

آنان فلسفه وجودی جریان‌های سیاسی و یا حضور کاندیداهای متعدد در حوزه انتخابات را دارای منافات با عقاید خود ‌پنداشته و گمان می‌کنند هیچ کس مثل آنان نمی‌تواند در جهت دهی یک خط‌مشی و یا برآورده ساختن نیازهای مردم، اثربخش ظاهر شود.

این تفکر آنان به همراه این باور که آنان هیچ‌گاه به چنین موقعیت‌هایی دست نمی‌یابند، سبب تشدید در یأس فراگیر سیاسی آنان می‌شود. باید به آنان حق داد که همواره نسبت به جریان‌های سیاسی موجود، معترض باشند.مقوله یأس در میان جوانان و نوجوانان ایرانی، روز به روز بیشتر می‌شود.

 اغلب این سرخوردگی‌ها در نوجوانی شکل می‌گیرد و در جوانی با روندی معنا یافته، تشدید می‌شود. این روند، سبب طرد فرد از هر جمعی می‌شود و این امر موید این حقیقت است که فرد با وجود ضربه خوردن از جامعه و دیگران، درون نیز با مشکلات فراوانی مواجه می‌شود که تماماً کاذب بوده و به دور از هر گونه منطقی اشاعه می‌یابد. از رویکرد تضادی و یا بررسی علل زیـربنایی بسیاری از طردشدن‌ها و حاشیه‌نشین‌کردن‌های اجتماعی را می‌توان نتیجه روابط نابرابر قدرت و منزلت در اجتماع لحاظ کرد و عدم‌دستیابی جوانان به منابع مختلف جامعه را حاصل تلاش نسل قبل در حفظ موقعیت خود دانست.

نسل پیشین که در موقعیت‌های تثبیت شده‌ای قرار دارند، خواهان حفظ امکانات و فرصت‌ها برای خود هستند و بنابراین نسل جوان را از دستیابی به این منابع و فرصت‌ها محروم می‌سازند و بدین گونه جوانان را به حاشیه میدان‌های اجتماعی می‌رانند.

فردی که با انواع یأس دست‌و‌پنجه نرم می‌کند را نمی‌توان به مثابه یک بیمار لحاظ کرد بلکه او مشکل منطق دارد و باید او را در حضـور مشکلات عـدیـده فـرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... . در چارچوب منطق پروراند.

مطمئناً دادن وعده‌های واهی و دور از واقعیت  منجر به تشدید حالت یأس این افراد و متعاقباً تشویق به مطرود ماندن آنان در تمام ابعاد مختلف جامعه خواهد شد.

کد خبر 86734

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز