مجموع نظرات: ۰
یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۳
۰ نفر

خیابانی در تهران به نام «ب» که یک سالی است تغییر نام داده به کونیکو یامامورا؛ نامی زنانه و ژاپنی.  یامامورا کیست و چه اتفاقی را در کشور رقم زده که مدیران شهری را بر آن داشته تا این نام را روی یکی از خیابان های مهم منطقه بگذارند؟

یامامورا

همشهری آنلاین-نصیبه سجادی: «همین‌ که پا به اتاق گذاشتم، برادرم، هیداکی، با توپ پر به سراغم آمد و در حالی که پدر و مادرم می‌شنیدند، سرم داد زد و با صدای بلند گفت: «تو هیچ می‌فهمی زندگی با یک مسلمان چه سختی‌هایی دارد!؟ آنها هر گوشتی نمی‌خورند! شراب نمی‌خورند! اصلاً تو می‌دانی ایران کجای دنیاست که می‌خواهی خاک آبا و اجدادی‌ات را به خاطرش ترک کنی!؟» ...بغض کردم و رفتم توی اتاقم؛ همان‌جا که اتسوکو نشسته بود و با غیظ و غضب نگاهم می‌کرد. ناامیدی و دلتنگی بر سرم آوار شد...»

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

این جملات در توصیف وضعیت روحی دختری است که به یک جوان ایرانی دلباخته و با مخالفت شدید خانواده‌اش روبروست. این توصیف و سرگذشت این دختر که بعدها به "یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران" تبدیل می‌شود در کتاب "مهاجر سرزمین آفتاب" به کوشش "حمید حسام"و "مسعود امیرخانی" نگارش شده است. موضوع کتاب خاطرات ۵۰ و اندی سال پیش دختری ژاپنی است که در ۲۲ سالگی عاشق استاد زبان ایرانی خود می‌شود، با او ازدواج می‌کند و به رغم همه فشارهای خانواده تابعیت ایرانی می‌گیرد، مسلمان می‌شود، قبل از انقلاب به ایران می‌آید، مورد غضب خانواده قرار می‌گیرد و تا آخر عمر همین جا زندگی می‌کند با رعایت همه قوانین و مقررات دین و شرع و عرف این کشور و حتی سال‌ها بعد برای ورود به کشور خودش برای همراهی تیم پارالمپیک ایران در مسابقات جهانی ژاپن به سختی ویزا می‌گیرد، چون او حالا دیگر ایرانی است و عرق و تبار ایرانی دارد.

ایران، انقلاب، جنگ و شهادت

در بخشی از این کتاب، اسدالله بابایی، همسر خانم یامامورا، چنین معرفی می‌شود: «سال ها پیش از انقلاب تاجر جوانی ب به کشورهای زیادی رفت و آمد می کرد، برای کار. تجارتش رونق زیادی داشت و مال و ثروت زیادی هم برایش رقم زده بود. در دوره‌ای هم در ژاپن در آموزشگاهی مدرس زبان می‌شود. همان زمان با کونیکو آشنا می‌شود و با او ازدواج می‌کند. کونیکو از آن زمان می شود سبا و بعدها صاحب ۲ پسر و یک دختر. همه اینها مربوط به قبل از انقلاب و شروع مبازرات انقلابی مردم ایران است. خانواده بابایی هم شریک این مبارزات‌اند. اسدالله از مبارزان سیاسی حمایت مالی می کند. بعد از انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی و حمله دشمن بعث این خانواده باز هم دینش را به کشور ادا می‌کند. یکی از پسران مامورا و اسدالله، محمد، به جبهه می‌رود، مثل همه جوانان که دفاع از وطن آرمان اول و آخرشان بود. محمد در عملیات والفجر یک در منطقه فکه به شهادت رسید.»

خیابان یامامورا؛ داستان عشق و فداکاری ژاپنی

تنها مادر شهید ژاپنی در تهران

بابایی تاجر موفق با وجود تمکن مالی تا آخر عمر در خانه‌ای در نیروی هوایی در منطقه ۱۳ به سادگی زندگی کرد، ولی مشارکت در کارهای خیرخواهانه را هیچ‌گاه فراموش نکرد. همیشه ثلث مالش نصیب نیازمندان می‌شد. ساخت مسجد و مدرسه در یزد و کمک به افراد نیازمند سیستان و بلوچستان هم از دیگر کارهایی است که این خانواده با عشق به آن مبادرت می ورزیدند. بعد از شهادت محمد، سماخانم سال ها فعال در امور اجتماعی، فرهنگی بود؛ فعالیت‌هایی که او را مادر معنوی پسران و دختران بسیاری کرد.

کونیکو یامامورا نیمه اول سال ۱۴۰۱ از دنیا رفت. نام او به پاس سال‌ها فعالیت فرهنگی و اجتماعی تاثیرگذار برای ایران و به عنوان تنها مادر شهید ژاپنی روی یکی از خیابان‌های جنب سفارت ژاپن در تهران نقش بست. داستان زندگی او نیز کتاب و به چند زبان چاپ و منتشر شده است.

کد خبر 826251

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha