نمایشنامه «دلاور سرزمین غرب» به قلم «جان میلینگتون سینگ» با کارگردانی «رضا ساغری» و تهیه‌کنندگی «امیرمسعود هیدارن»  در تماشاخانه نوفل لوشاتو روی صحنه رفته است.

دلاوران ...

همشهری آنلاین: ساغری کارگردانی خوش‌فکر و خلاق اما گزیده‌کار است که فعالیت هنری‌اش را در هنرستان شروع کرد و در دانشگاه، به تحصیل در رشته کارگردانی و ادبیات نمایشی پرداخت. او که دانش‌آموخته آموزشگاه بازیگری زنده‌یاد استاد حمید سمندریان بوده، ساغری علاوه بر تئاتر، در زمینه فیلم کوتاه نیز تجربه‌هایی داشته است. او سال 83 نخستین جایزه‌اش را برای کارگردانی نمایش «هتل نیمکت» از جشنواره جوانان کشوری که اختتامیه‌اش در شهرکرد برگزار شد کسب کرد و پس از آن، تعدادی فیلم کوتاه و نمایش در کرمانشاه تولید کرد. با مهاجرت به تهران و کرج، فعالیت‌های خود را ادامه داد و سال 94 در نمایش «غرب حقیقی» به کارگردانی وحید سپهرراد ایفای نقش کرد. فیلم‌های کوتاه «در نفرین دایره» و «تلف‌شدگان» برخی از ساخته‌های او در حوزه تصویر است. به بهانه اجرای نمایش کمدی «دلاور سرزمین غرب»، با رضا ساغری به گفت‌وگو نشستیم.

معمولاً وقتی می‌خواهید نمایشی روی صحنه ببرید، چگونه نمایشنامه انتخاب می‌کنید؟ چه ایده‌ها و سوژه‌هایی شما را برای اجرا جذب می‌کند؟
باید بگویم در عرصه نمایش، شیفته چخوف هستم. هر چیزی که و رنگ و بوی آثار چخوف را داشته باشد، مرا به خود جذب می‌کند؛ اصولاً چخوف، داستایوفسکی و متن‌هایی که نزدیک به ادبیات روسیه باشد. وقتی نمایشنامه «دلاور سرزمین غرب» را خواندم، به لحاظ شخصیت‌پردازی و روان‌شناسی، متن درونگرایی بود.گرچه در متن مبحث نخبه‌کشی و جامعه‌شناسی وجود دارد، ولی من ویژگی‌های درونی اشخاص را در آن دیدم که ناگهان تبدیل به یک نفر دیگر می‌شود و شاید به نقطه اول بازمی‌گردد. در آثار چخوف هم این ویژگی وجود دارد، یعنی یک گردش 360 درجه‌ای داریم و شخصیت از آن چیزی که هست، فاصله می‌گیرد و رو برمی‌گرداند و تبدیل به یک نفر دیگر می‌شود.
شما که به قول خودتان شیفته چخوف هستید، چرا از متن‌های چخوف برای اجرا استفاده نکردید؟
احساس می‌کنم مردم به کارهای چخوف علاقه‌ای ندارند، یا می‌خواهند حال‌وهوای اجرای متن‌های او، خیلی عجیب و غریب باشد! من اگر چخوف کار بکنم، دوست دارم اصل متن چخوف را اجرا بکنم. فیلم «تلف‌شدگان» را هم که ساختم،کاملاً به سبک چخوفی کار کردم. استاد سمندریان همیشه می‌گفت در تئاتر فقط یک نفر در اروپا بلد است چخوف کار بکند، ولی به نظرم در سینما،کسی که خیلی درست به سبک چخوف کار می‌کند «نوری بیگله جیلان» فیلم‌ساز اهل ترکیه است.
نمایشنامه «دلاور سرزمین غرب» چطور به دستتان رسید و چه شد که برای اجرا انتخابش کردید؟
من همیشه نمایشنامه می‌خوانم. یک روز متن «دلاور سرزمین غرب» به واسطه یکی از دوستان به دستم رسید و آن را خواندم. دیدم حال‌وهوای جالبی دارد.کمی هم به فیلم «سرایدار» ساخته «خسرو هریتاش» نزدیک بود. من آن فیلم را خیلی دوست دارم. بنابراین سعی کردم نمایش را نزدیک به آن فضا دربیاورم، یعنی آن شکلِ کمدی. از این‌رو به نمایشنامه «دلاور...» علاقه‌مند شدم و تصمیم گرفتم آن را به اجرا ببرم.
در اجرای نمایش، چه‌قدر به متن اصلی وفادار بودید؟
سعی کردم خیلی به متن وفادار باشم. به همین دلیل است که می‌گویم دوست دارم مثل چخوف کار بکنم اما تلاشم این بود دیدگاه نخبه‌کشی را از متن بگیرم و گردش 360 درجه‌ای چخوف را در نمایش پیاده بکنم، یعنی شخصیت را برگردانم در نقطه اول اما در شرایطی به مراتب سهمگین‌تر.
اولین بار که متن را خواندید، برداشت‌تان از آن چه بود؟ حس می‌کنم متن «دلاور...» و مساله پدرکشی،کمی از فرهنگ ایرانی دور است.
نه، ببینید، این من بودم که آن را تبدیل کردم به پدرکشی! در متن اصلی، خبری از پدرکشی نیست، بلکه نخبه‌کشی است، یعنی جامعه او را طرد می‌کند و پدر دست فرزندش را می‌گیرد و با خود می‌برد. من تبدیلش کردم به پدرکشی! اتفاقاً این متن را به فرهنگ خودمان نزدیک می‌بینم، چون وقتی احوالات دانشجویان و جوانان این مملکت را می‌بینم، متوجه می‌شوم که از ده ـ بیست سال پیشِ حال‌وهوای فرهنگی کشور خیلی فاصله گرفته‌اند. به همین دلیل حس کردم این متن الان با فرهنگ ما یکسان است. جوانان ما سعی می‌کنند از آن سنت فاصله بگیرند و اهداف خاص خودشان را دارند.
شیوه اجرایی که از ابتدا برای نمایش در نظر داشتید، چه بود؟ چگونه به فرم رئالیستی رسیدید؟
برای پاسخ به این پرسش، باید دوباره برگردم به بحث چخوف. هدف اصلی نویسنده برای من خیلی مهم است. دوست دارم آن‌چه در ذهن نویسنده است، پیاده و تداعی بشود. این دور از خلاقیت من نیست. منظورم این نیست که من خلاقیت نداشته باشم یا تئاتر نوین را نشناسم. من دوست دارم آن‌چه را خود نویسنده می‌خواهد در اجرا پیاده بکنم. از نظر من این کار سختی است. البته کار رئال هم کار سختی است. به نظرم کار فرم عجیب و غریبی که با رنگ و لعاب شکل بگیرد، تاریخ مصرف دارد.
یعنی شیوه‌ای را که نویسنده در متن نمایشنامه پیشنهاد داده، در اجرا پیاده کردید.
بله، تصمیم داشتم همان شیوه‌ای را که در متن بود، اجرا بکنم.
بازیگران نمایش چگونه انتخاب شدند؟ چرا به رسم اغلب نمایش‌های این روزها، سراغ بازیگران چهره نرفتید؟
خب بازیگر جوان، تشنه کار است و من هم تشنه کسی هستم که هر چه‌قدر اذیتش بکنم، پای کار بماند؛ شش ماه، یک سال، دو سال. بازیگر چهره بیاید، می‌گوید «من دو ماه در خدمت شما هستم و در همین زمان،کار را می‌بندم، بیش‌تر از این برای شما زمان نمی‌گذارم»، ولی من دوست دارم بازیگر خمیری باشد که خودم شکلش بدهم! در کار با این دانشجویان، به یاد دوره خودم افتادم که کسی نبود از ما حمایت بکند. حالا من در این سن و سال، دوست داشتم از این‌ها حمایت بکنم، دستشان را بگیرم و بیاورمشان در کار و به سمت تئاتر سوق بدهم؛ به سوی تئاتر اصیل و مبنا. خودم آن شکل از تئاتر را بیش‌تر دوست دارم تا نمایشی که مثلاً رنگ و فرمی از اجراهای اروپاست و من بیایم از آن تقلید بکنم. من فعلاً تقلید را نمی‌شناسم، یعنی از آن سر درنمی‌آورم.
برای انتخاب بازیگران کارگاه آموزشی برگزار شد یا فراخوان منتشر کردید؟
نه، کارگاه نبود. ما از علاقه‌مندان به بازیگری تست گرفتیم. حدود صد نفر تست دادند. از بین آن صد نفر، این گروه از بازیگران انتخاب شدند. دو نفر از جمع بازیگران، یعنی آقای مهدی اسکندری و خانوم راحله فاطمی قبلاً کار بازیگری کرده بودند و من با آنها همکاری داشتم. چون می‌دانستم به چه نقش‌هایی می‌خورند، از آنها برای این نمایش دعوت و استفاده کردم.
در پروسه تمرین‌ها با بازیگرانی که برای اولین‌بار، بازی روی صحنه را تجربه می‌کردند، چه تعامل و چالش‌هایی داشتید؟
چالش که باید بگویم مصیبت بود (می‌خندد). ما برای این نمایش، تقریباً یک سال تمرین کردیم! تمرین با آنها مصیبت اعظم بود، چون این بچه‌ها با دوره ما فرق دارند. احساس می‌کنم عاشق تئاتر نیستند. عاشق دیده‌شدن هستند. عاشق اصل هنر نیستند، یعنی شخص خودشان را مد نظر می‌گیرند به جای این‌که هنر تئاتر را ارجح بدانند. البته همه آنها اینگونه نیستند و شیفتگانی در کوچه‌پس‌کوچه‌های بن‌بست تاریک این هنر فریاد سودایی سر می‌دهند. ما تعدادی از بازیگران را عوض کردیم و اتفاق‌های عجیبی در تمرین‌ها افتاد اما این بازیگرانی که در نهایت ماندند، شرایط قابل قبول برای بازی را داشتند و اصلح هستند.
با توجه به این‌که بستر اصلی نمایشنامه، درام و تراژدی بوده، چرا آن را به سمت کمدی بردید؟
ببینید، این نمایش به نظرم تراژدی محض نیست، بلکه یک گروتسک است، یعنی بن‌مایه کمدی را در خود دارد. وقتی «کریستی» با دخترها مواجه می‌شود، نمی‌توانیم بگوییم تراژدی است، یا وقتی کریستی با بیوه روبه‌رو می‌شود، نمی‌توان گفت تراژدی است. در واقع یک موقعیت تراژدی است که در آن اتفاقات کمیک رخ می‌دهد.
مخاطب نمایش‌تان را کدام قشر از طبقه اجتماعی می‌دانید؟
من اصلاً به مخاطب فکر نکردم. این‌که بخواهم بگویم کدام مخاطب را در نظر داشتم، نمی‌دانم. من فقط می‌خواستم یک اجرای درست از متن ارائه بدهم.
چرا تماشاخانه خصوصی را برای اجرا انتخاب کردید و سراغ سالن‌های دولتی نرفتید؟
ما سراغ سالن‌های دولتی هم رفتیم. حتا برای اجرا در تئاترشهر نوبت بازبینی گرفتیم اما معلوم نیست به چه دلیلی بدون این‌که بازبینی برویم، با اجرای ما در آن مجموعه مخالفت کردند. در تماشاخانه ایرانشهر هم به بازیگر چهره اعتقاد داشتند. شاید اگر بازیگران‌مان چهره بودند، به ما سالن می‌دادند. البته به ما گفتند نوبت اجرای شما سال 1403 خواهد بود. من دیدم اگر بخواهم این بچه‌ها را تا دو سال دنبال خودم بکشانم، شاید آن انرژی درونی‌شان برای اجرا کاسته می‌شد.
از اجرایی که این شب‌ها روی صحنه می‌رود چه‌قدر راضی هستید؟ آیا به آن‌چه انتظار داشتید رسیده‌اید؟
همانطور که گفتم، این بچه‌ها بازیگر حرفه‌ای نیستند. بازیگر حرفه‌ای دردسرهای خودش را دارد. شاید او هم طی دو سه ماه به نقش نرسد، ولی من سعی کردم در طول زمان بچه‌ها را به نقش نزدیک بکنم. با وجود این شرایط، چیزی که الان می‌بینم هفتاد درصد از چیزی است که در ذهنم بود. به نظرم هنوز می‌تواند بهتر از این نمایشی باشد که اکنون اجرا می‌رود. تماتمبازیگران ما برای اجرای نمایش «دلاور سرزمین غرب» خیلی زحمت کشیدند. یک سال از عمرشان را گذاشتند و کلنجارهای من را تحمل کردند. دوست دارم تماشاگران به تماشای این نمایش بیایند، چون نمایشی است که برای آن زحمت کشیده شده؛ چه از جانب بازیگران و چه از سوی خود من.کل عوامل گروه برای اجرا زحمت کشیدند.

کد خبر 824003
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار تئاتر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha