با «فرهاد حق‌دوست» شاعر توانا و خوش قریحه منطقه و شاگرد بدون واسطه شهریار به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.  

استاد شهريار

همشهری آنلاین-ملیحه آرونی: سن و سال زیادی نداشت که طبع لطیف شاعری در او گل کرد. معتقد است وقتی خداوند موهبتی را به کسی هدیه داد، آن شخص ملزم است تا قدر بداند و از آن به نحو احسن استفاده کند. همین شد که در مسیر شاعری قرار گرفت و درونش را با کمک این شعر صیقل داد. در این میان آشنایی با اشعار شهریار زمان بهانه‌ای شد تا او را بیش از پیش به شعر و شاعری گره بزند. طبع شاعری و دل سوخته‌اش او را روانه تبریز کرد و حضور چند جلسه‌ای در محضر استاد کافی بود تا از او یک شاعر تمام عیار و نامی بسازد.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

مسیر پر فراز و نشیب کودکی

اسفند سال ۱۳۲۸ بود که در شهرستان سراب متولد شد. در خانواده‌ای پرجمعیت که مهر و محبت به وفور در آن جریان داشت. وقتی نخستین سال از بهار زندگی را می‌گذراند از نعمت مادر محروم شد و پدر با محبت بی‌دریغش درد بی‌مادری را برای فرزندانش جبران می‌کرد. در کنار شیطنت‌ها و سرگرمی‌های کودکی رفته رفته با ادبیات آشنا شد. ۸ سالگی را هنوز تمام نکرده بود که اشعار استاد شهریار را شناخت و با آن الفت گرفت. بلاغت، سادگی و شیوایی شعر «حیدر بابایه» به شدت او را مجذوب کرد. «هرگاه شعری از ایشان می‌خواندم احساس عجیبی به من دست می‌داد که هرگز قادر به بیان آن نبودم و نیستم. گاهی چیزهایی را با خود زمزمه می‌کردم و می‌نوشتم، اما هیچ‌گاه به خودم اجازه نمی‌دادم که نامشان را شعر بگذارم.»

همچنان که شیفتگی شهریار در او موج می‌زد، به همراه خانواده به تهران کوچ کرد و برای همیشه پایتخت‌نشین شد. هر روز با صدای نماز خواندن پدر چشم باز می‌کرد و بعد از اینکه نان و پنیری می‌خورد راهی مدرسه می‌شد. در یکی از روزهای زمستان، شمع عمر پدر هم خاموش و حق‌دوست مجبور شد تا برای گذران مخارج تحصیل و کسب استقلال مالی روی پای خود بایستد. از این‌رو برای مدتی در یک خیاطی مشغول به کار شد. نوجوان ۱۵ ساله آن دوران در کنار کسب روزی حلال، حضور در انجمن‌های ادبی را با جدیت دنبال می‌کرد و همین مسئله باعث شد تا برای افزایش اندوخته‌هایش به فکر حضور در جوار استاد در تبریز بیفتد.  

هفته‌ای۶۵۰ کیلومتر تا تبریز برای دیدار شهریار سخن

دوران نوجوانی در محضر استاد

از همان دوران کودکی در کلاس درس استادان برجسته بسیاری نشست. هر کجا سخن از شعر و شاعری بود پای حق‌دوست هم به آنجا باز می‌شد؛ از انجمن‌های ادبی و بزم شعر گرفته تا کنگره و شب شعر. اما هیچ یک از آنها پاسخگوی آتشی که از درونش شعله می‌کشید نبود. سرانجام بخت با نوجوان ۱۵ ساله آن روزها یار شد و مقدمات حضور در جلسات ماهانه استاد شهریار برایش فراهم شد. پنجشنبه شب‌ها سوار بر اتوبوس مسیر ۶۵۰ کیلومتری تهران تا تبریز را می‌پیمود تا صبح جمعه رأس ساعت ۱۰ در منزل استاد حاضر باشد و برای ۲ ساعتی هم که شده کسب فیض کند. خیلی از بزرگان شعر و ادب خود را به خانه شهریار می‌رساندند و برای حضور در این جلسه لحظه‌شماری می‌کردند.

حق‌دوست در این‌باره می‌گوید: «طی جلساتی که خدمت استاد شهریار بودم به اندازه تمام عمرم از ایشان آموختم. با قواعد و قوانین شعر آشنا شدم و شباهت فکری و شعری به ایشان پیدا کردم.» «بزم گوش» نام یکی از منظومه‌هایی است که سروده حق‌دوست است. او در این اثر با تکیه بر شعر «حیدر بابا» توانست اثری دلنشین را از خود بر جای بگذارد. به گفته او هرچند این اثر هم بر وزن مخمس سروده شده و رنگ و بوی اشعار شهریار را دارد، اما به هیج وجه نمی‌توان کلمات و عبارات تکراری در آن یافت.  

عشق و ثابت قدمی در شاعری

  «بداهه‌گویی یکی از ویژگی‌های بارز استاد شهریار بود.» این جمله‌ای است که حق‌دوست با اعتقاد بر آن استاد شهریار را از دیگر شعرا متمایز می‌کند. او در این‌باره می‌گوید: «کشور ما شاعران بزرگی را در خود پرورانده که تعداد آنها کم نیست، اما در این میان بداهه‌گویی شهریار او را از خیل شاعران متمایز می‌کند. او بدون هیچ مکثی شعر می‌گفت. شعرهایی به زبان آذری و فارسی که هر یک از آنها شاهکاری از او را نشان می‌دهد. در این میان افتادگی و وطن‌پرستی از دیگر خصیصه‌های اوست که در رفتار و اشعارش به شدت نمود پیدا کرده است.»

روزی را که برای نخستین بار خدمت شهریار رسید هنوز هم پس از گذشت ۴۸ سال به خوبی در خاطر دارد: «۱۴، ۱۵ سال بیشتر نداشتم، از من پرسید که چه می‌خواهم. گفتم: عشق. گفت که چرا اینجا دنبالش می‌گردم. در جواب پاسخ دادم که عطر و بویش را از اینجا استشمام می‌کنم. به من گفت: عرفان شما را به سر منزل اصلی می‌رساند و باز هم در جواب گفتم: این را هم در شما یافتم. نگاهی به من انداخت و با لحنی پدرانه گفت: امیدوارم تا آخر ثابت قدم باشید، چرا که عشق باعث می‌شود انسان‌ها محکم‌تر از قبل قدم بردارند.» تک تک الفاظ و صحبت‌های شهریار آویزه گوش نوجوان کم‌سن و سال آن روزها شد و تا به امروز هم که ۶۶ سال از خدا عمر گرفته از آنها بهره‌ می‌برد.  

هجده‌نشینان به راهنما نیاز دارند

پیرمرد نیک‌طبع منطقه ما سال‌ها در محله شادآباد سکونت داشته و شناخت عمیقی نسبت به شهروندان منطقه دارد. او معتقد است که علاقه به شعر و شاعری در مناطق جنوبی شهر به‌خصوص منطقه ۱۸ ریشه عمیقی دارد و خوش‌ذوقی و علاقه‌مندی را به وضوح می‌توان در آنها مشاهده کرد. اما متأسفانه در این میان مشوق و راهنمای دلسوزی برای این گروه وجود ندارد تا به درستی در این مسیر جهت‌دهی و هدایت شوند.

او در این‌باره می‌گوید: «ظاهراً متولیان این امر چندان رغبتی به برگزاری برنامه‌هایی در حیطه ادب و هنر نشان نمی‌دهند. چندی پیش برای برگزاری کلاس‌های شب شعر و جذب جوانان به این حیطه تلاش کردم برنامه‌ای را اجرا کنم که با مشکلات فراوان مواجه شد. با این حال در صورت پیگیری و موافقت مسئولان، حاضرم کلاس‌های ادب و شعر را برای علاقه‌مندان این حوزه در منطقه برگزار کنم.»

حق‌دوست معتقد است خداوند طبع لطیف شعر را در وجود هرکس قرار دهد او را وادار به سرودن می‌کند: «این احساس را باید شناخت تا آتش زیر خاکستر را شعله‌ور کرد. آن‌ گاه‌ خواهی دید که آتش خفته درونت چگونه به آتشفشان تبدیل می‌شود.» حق دوست که این روزها دوران بازنشستگی را از سر می‌گذراند در حال تألیف دیوان دوم خود است و از طرفی با جمعی از دوستان گردآوری کتاب ۳۰ جلدی «سیمای مشاهیر ایران» را در دست دارد. 

------------------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۹۳ سالی بود که عضو ثابت بنیاد بین‌المللی شهریار و هم‌محله‌ای ما، منتخب اشعار خود را در کتابی به نام «اشک فراق» به چاپ رساند و مورد تجلیل کمیسیون دبیرخانه فرهنگی کلانشهرها قرار گرفت.

۲ اثر «میکده عشق» و «صیحه سحر» آثار دیگری از این شاعر فرهیخته هستند.  

۱۵ سال بیشتر نداشت که علاقه به شهریار و آثارش باعث شد تا به تنهایی راهی تبریز شود و در کنگره شعری که ماهانه در منزل شهریار برگزار می‌شد شرکت کند.  

-----------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشرشده در همشهری محله منطقه ۱۸ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۱/۳۰

کد خبر 799448

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha