در روزگاری نه چندان دور باغ‌های وسیعی در ری وجود داشت که هنوز هم نام و خاطره‌ها آنها در ذهن اهالی باقی مانده است. باغ‌هایی که بسیاری از آنها دیگر وجود خارجی ندارد و به خاطره‌ای دور تبدیل شده است.

باغ آهو

همشهری آنلاین-سودابه رنجبر:   اگر از اهالی قدیمی ری باشید حتماً نام «باغ آهو» را شنیده‌اید. هنوز هم کوچه و محدوده‌ای در ری به نام باغ آهو معروف است. به گفته قدیمی‌های محله، این باغ یکی از بزرگ‌ترین و زیباترین باغ‌های ری بود که حالا حتی نشانی ولو کوچک از آن باقی نمانده است.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

شاید فکر کنید وقتی گذرتان به «باغ آهو» در خیابان آستانه (آتش‌نشانی) در گذر سال‌ها از آن باغ پرطمطراق که هنوز بخش بزرگی از خاطرات روزهای سیزده‌به‌در و تفرج اهالی قدیمی ری است حداقل چند درخت کهنسال باقی مانده باشد. اما متوجه خواهید شد که زمین بایر و وسیع روبه‌روی فرمانداری ری در ابتدای خیابان آستانه «باغ آهو» است. حالا در این زمین وسیع نه از باغ خبری است و نه حتی از درخت کاج یا سروی که نشانه‌ای از وجود باغ قدیمی در این محل باشد.  

«باغ آهو» واقعا آهو داشت | نشاط دورهمی و کوچه‌نشینی هنگام آبگیری آب‌انبارها


زمینی که وسعت آن به چند هزارمترمربع می‌رسد این روزها پذیرای خودروهای سنگین است و چهره باغ آهو را به گاراژی بزرگ تبدیل کرده است. کامیون‌ها و اتوبوس‌های رنگی کشورهای همسایه مثل خودروهای اسباب‌بازی چنان موازی یکدیگر قرار می‌گیرند که انگار فاصله آنها را با خط‌کش اندازه‌گیری و کنار هم پارک کرده‌اند. البته با گشت وگذار در اطراف این زمین وسیع مشخص می‌شود که کوچه مجاور باغ آهو حالا به نام «شهید رجبی» مزین شده اما قدیمی‌ها، این کوچه را به نام «باغ آهو» می‌شناسند و با حضور اهالی قدیمی و تکه زمین سبزیکاری در ابتدای کوچه، عطر و بوی آن روزها در ذهن ساکنان تداعی می‌شود.  

آهوها در پناه باغ و صاحب باغ بودند 

پسرجوان دسته‌های سبزی داخل چاله پرآب را با چنگک بالا و پایین می‌کند تا گل و لای سبزی‌ها پاک شود. خانم‌ها با چادر رنگی منتظرند تا پسر جوان سبزی‌هایی را که سفارش داده‌اند به دستشان بدهد. این خانم‌ها از همین کوچه‌های اطراف و آپارتمان‌های به اصطلاح مدرن برای خرید سبزی آمده‌اند. این زمین کشاورزی دقیقاً در فاصله چند متری آپارتمان‌های سر به فلک کشیده، یادآور پیشینه این محله قدیمی است. آلاچیق و درخت تنومند کاج که کنار سبزیکاری، سایه‌بانی برای مشتریان و پاتوقی برای جوان‌های دیروزی است امروز گرد پیری بر چهره‌شان نشسته است. زمین سبزیکاری درست در ابتدای کوچه باغ آهو قرار دارد که در مجاورت خیابان شهید مدرس است.

«باغ آهو» واقعا آهو داشت | نشاط دورهمی و کوچه‌نشینی هنگام آبگیری آب‌انبارها

«احمد صفاری»، «احمد علی‌اکبری»، «اصغر علی‌اصغری» و جمعی از اهالی زیر سایه درخت ایستاده‌اند و از هر دری سخن می‌گویند. اینجا پاتوق دوستان قدیمی است. درباره نامگذاری این باغ به نام باغ آهو می‌گویند که ‌سال‌ها قبل با وجود درخت‌های بلند و تنومند در فصل زمستان آهوها به زیر درخت‌های این باغ پناه می‌بردند و صاحب باغ در طول زمستان اجازه نمی‌داد شکارچیان به آهوها آسیب برسانند. به همین دلیل این باغ به نام «باغ آهو» مشهور شد.»

صفاری که کودکی‌اش را در همین کوچه باغ‌ها گذرانده است می‌گوید: «وقتی نوجوان بودم در این محله‌ها شاهد حضور آدم‌هایی بودم که به دلیل متانت، ایمان و حمایت از اقشار ضعیف، جلوی بسیاری از زورگویی‌ها را می‌گرفتند. او می‌گوید: «آن روزها زورگویی بیداد می‌کرد و مردم فقیر بسیاری در این اطراف زندگی می‌کردند. پدرم، محمدعلی صفاری حدود ۱۲۰سال قبل سرکارگر حاج عباس اعتمادی در زمین‌های کشاورزی محله جوانمرد قصاب بود. کشاورزان بجز سبزی و گندم، پنبه و بادمجان هم کشت می‌کردند. پدرم همیشه ما را نصیحت می‌کرد و می‌گفت دنباله‌رو آدم‌هایی باشید که توانسته‌اند برای همنوعشان قدمی بردارند. انسان‌هایی در محله ما زندگی می‌کردند که به قدری اخلاص و احترام و خصلت پهلوانی داشتند که فقط با قدم زدن در محله‌ها، خلافکاران حساب کار خود را می‌کردند.»

محله ده دستگاه ۵۰سال قدمت دارد

صفاری که دهه هفتم زندگی‌اش را می‌گذراند می‌گوید: «اینجا تا چشم کار می‌کرد باغ بود و باغ آهو گل سرسبد باغ‌های شهرری بود. به‌طوری‌که خانم‌ها از چند محله آن طرف‌تر پیاده به باغ می‌آمدند و بعدازظهرها را با بچه‌های قد و نیم‌قدشان زیر سایه درختان باغ می‌گذراندند. یکی از مالکان باغ به نام امیر عرفانی ۱۰واحد مسکونی در نزدیکی باغ ساخت که امروز اهالی آن را به «ده دستگاه» می‌شناسند و پدر من جزو نخستین کسانی بود که در این کوچه خانه‌ای خرید. این کوچه به قدری باریک بود که یک نفر هم نمی‌توانست به راحتی از آن عبور کند.»

صحبت‌های حاج احمد که به اینجا رسید اصغری که اهالی او را «اصغر برقی» صدا می‌کنند وارد صحبت می‌شود و می‌گوید: «در آن زمان در این اطراف امنیت وجود نداشت و وقتی هوا تاریک می‌شد کسی جرئت نداشت در این حوالی قدم بزند تا اینکه به این فکر افتادیم خودمان اطراف را روشن کنیم. ۱۰دستگاه ساختمان را شبانه با نور چراغ‌قوه و چراغ‌زنبوری سیم‌کشی کردم تا خانواده‌ها زودتر اسباب و اثاثیه‌شان را بیاورند.»

او درحالی‌که هرازگاهی به دوستانش نگاه می‌کند تا واکنش آنها را از یادآوری خاطرات گذشته ببیند می‌گوید: «در آن سال‌ها، سیم‌کشی برق مثل این روزها آسان نبود. الان فاصله دیوار خانه‌ها با هم ۱۰سانتیمتر هم نیست؛ آن موقع عرض دیوارها گاهی به نیم‌متر هم می‌رسید و باید سر سیم را درعرض۵۰سانتیمتر دیوار پیدا می‌کردیم. خلاصه آن شب با ترس و لرز سیم‌کشی را در کوچه ظهیری از کوچه باریک و آشتی‌کنان باغ آهو انجام دادم. خانم‌های خانه‌دار که منزلشان را با چراغ روشن تحویل گرفتند خیلی خوشحال شده بودند.»

علی‌اکبری یکی دیگر از اهالی قدیمی‌ درحالی‌که لبخند گوشه لبانش جای گرفته است به شوخی می‌گوید: «اصغر برقی خودش را از همان شب به بعد بیمه کرد چون هیچ‌کس غیر از خودش نمی‌توانست نواقص سیم‌کشی را که انجام داده بود رفع کند.» او می‌افزاید: «گذشته از شوخی، اصغر آقا بسیار مورد اعتماد اهالی است و سیم‌کشی خانه‌های فرسوده و نوساز این اطراف را فقط به او می‌سپارند.»

محله میراب داشت

 کوچه باغ آهو طی۱۰سال گذشته رشد و توسعه عجیبی داشته است. در این سال‌ها آنقدر ساختمان‌های لوکس در این کوچه ساخته شده که به یکی از محله‌های پرطرفدار تبدیل شده است. علی‌اکبری از سال ۱۳۵۸ در این کوچه ساکن است. او می‌گوید: «کودکی‌ام در این محله گذشت و در این کوچه  بازی می‌کردیم. جوان‌تر که شدیم به محله «آب‌منگل» می‌رفتیم که در نزدیکی بیمارستان هفتم‌تیر قرار داشت؛ آب در آنجا عمیق بود؛ به‌طوری‌که می‌توانستیم شنا کنیم.»

او از روزهایی می‌گوید که در این محله‌ها آب لوله‌کشی وجود نداشت و تقسیم آب آشامیدنی و پر کردن آب‌انبارها به کمک میراب انجام می‌شد. می‌گوید: «خدا رحمتش کند؛ میراب باغ آهو، حاج حسن بود. آبگیری آب‌انبارها، بیشتر شب‌ها بود و در روزهای مخصوصی از هفته انجام می‌شد و بهانه‌ای بود تا اهالی دور یکدیگر جمع شوند و در نتیجه بساط کوچه‌نشینی فراهم می‌شد.»

«باغ آهو» واقعا آهو داشت | نشاط دورهمی و کوچه‌نشینی هنگام آبگیری آب‌انبارها

او می‌گوید: «سرتاسر کوچه نهر آب کشاورزی جاری بود که حدود ۱۵سال پیش سرپوشیده شد و الان هم از زیرزمین جریان دارد.» علی‌اکبری می‌گوید: «شخص خیّری به نام موسی در محله بود که زمین می‌خرید و قرار بود که پرورشگاهی را برای کودکان بی‌سرپرست بسازد. او چند ساختمان را هم دایر کرد اما با وقوع انقلاب و مشکلاتی که به‌وجود آمد این طرح اجرا نشد.»

علی‌اکبری می‌افزاید: «آن موقع از تقسیم‌بندی خیابانی خبری نبود و محله‌ها بیشتر با نام باغ‌ها از هم جدا می‌شدند. از شرایط ویژه این محله وجود دبیرستان دخترانه «فخررازی» در آن سوی خیابان مدرس امروزی بود. حدود۵۰سال گذشته دختران جوان با چادرهای رنگی از این کوچه و اطراف رفت و آمد می‌کردند تا به مدرسه برسند و طبق رسم آن روزها پسران جوان‌تر خانواده مراقبشان بودند تا غریبه‌ای مزاحم آنها نشود.»

دختر همسایه ما ازدواج نمی‌کند 

«مهین یزدی» همسر علی‌اکبری که بازنشسته آموزش و پرورش است می‌گوید: «یادش به‌خیر؛ حدود سال۱۳۴۵ نصرت خانم؛ خدمتگزار مدرسه هر روز جلوی مدرسه می‌ایستاد و کسانی را که مشکل پوشش داشتند به مدرسه‌ راه نمی‌داد. این اطراف خیلی امن نبود. بنابراین کمتر خانواده‌ای به دخترش اجازه می‌داد که به مدرسه برود مگر اینکه پدر یا برادرش او را تا نزدیکی مدرسه همراهی می‌کردند. مدرسه ۲نوبته بود. هم صبح و هم بعدازظهر را در مدرسه می‌گذراندیم.»

یزدی می‌افزاید: «علاوه بر خانواده‌ام، خانواده علی‌اکبری هم مراقبم بودند. پدرش سر کوچه ما مغازه داشت و هر کسی که به خواستگاری من می‌آمد و برای تحقیق به مغازه آنها سر می‌زد، می‌گفت دختر این خانواده ازدواج نمی‌کند تا آنکه خودشان به خواستگاری آمدند. چند سال بعد از ازدواج حدود سال ۱۳۵۸ به کوچه باغ‌آهو آمدیم و با حضور همسایه‌های اصیل اینجا ارتباط خوب و صمیمی داریم.»

خانه‌های اطراف قرق می‌شد

 یکی از مسیرهایی که خانواده پهلوی برای رفتن به آرامگاه رضاخان از آن عبور می‌کردند خیابان مدرس درست در ابتدای کوچه باغ آهوست.  اهالی قدیمی می‌گویند: «وقتی قرار بود محمدرضا پهلوی از نزدیکی خانه‌هایمان عبور کند تمام خیابان‌ها و کوچه‌ها قرق می‌شد. در چهره تک تک بچه‌ها می‌شد فقر را مشاهده کرد.»

صفاری می‌گوید: «از بیمارستان هفتم‌تیر تا نزدیکی حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در امتداد خیابان مدرس امروزی مسیر پلکانی ساخته بودند و در طول آن آب جریان داشت و آب به‌وسیله موتورآب در این مسیر جریان داشت. ۲طرف خیابان نیز مفروش می‌شد و گارد تشریفات ساعت‌ها در ۲سمت خیابان به خدمت بودند و برای ما بچه‌ها دیدن این صحنه‌ها جالب بود.»

چقدر زود دیر می‌شود

مالک باغ آهو «امیرعرفانی» و شخص خیّری بود و به فقیران و نیازمندان کمک می‌کرد. حاج «اسدالله ‌اسدی» سرکارگر سابق کشاورزان باغ‌آهو درباره او می‌گوید: «آقای عرفانی روحانی بود و در مدارس ابتدایی پسرانه تدریس می‌کرد و در منزلش هم به تدریس قرآن و علوم دینی مشغول بود.»اسدی ۲ روز بعد از هم‌صحبتی با ما در ۶۵ سالگی دارفانی را وداع گفت.

محلی برای نمایشگاه و جشن‌ها

زمین وسیع و بایری که یادگار باغ آهوست حالا به محل مناسبی برای برگزاری گردهمایی‌های بزرگ و هزار نفره است.

«باغ آهو» واقعا آهو داشت | نشاط دورهمی و کوچه‌نشینی هنگام آبگیری آب‌انبارها

به‌طوری‌که تاکنون نمایشگاه‌های بهاره و نوروزی بسیاری در آن برگزار شده است. حتی برگزاری مراسمی مثل جشنواره بادبادک‌ها و مانور بزرگ سراسری زلزله نیز در این محل توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. از مراسمی که هر ساله در این مکان برگزار می‌شود مراسم تعزیه‌خوانی واقعه کربلاست و خیمه‌های نمادین واقعه عاشورا هم در باغ آهو برپا می‌شود.

-----------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۵/۱۲

کد خبر 790782

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha