مرحوم آیت‌الله ‌محمدتقی فلسفی در خیابان ری زندگی می‌کرد، جایی که امروز به جای آن خانه قدیمی که محل درس و بحث آن خطیب یگانه دوران و شاگردانشان بود، بنایی تازه تأسیس به نام دارالمبلغان فلسفی قرار دارد.

فلسفی

همشهری آنلاین-حسن حسن زاده:  مکانی که به توصیه آن بزرگوار در محل خانه قدیم‌شان بنا شد تا پس از مرحوم فلسفی همچنان آن محدوده، محل رفت و آمد طلبه‌های جوانی باشد که می‌خواهند راه ایشان را بر فراز منبرها ادامه دهند. در همین مکان با حجت‌الاسلام سید محمدرضا لواسانی نوه مرحوم فلسفی و تنها روحانی خانواده ایشان که هم در ظاهر و هم در گفتار شباهت بسیاری با روزگار جوانی آن خطیب بزرگوار دارد، به مرور زوایای زندگی شخصی و خانوادگی مرحوم «محمدتقی فلسفی» پرداخته‌ایم.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

پدربزرگم عالم با عمل بود

«‌صحبت درباره حدود یک قرن زندگی پر فراز و نشیب مرحوم فلسفی، طبعاً زمان زیادی می‌طلبد. ایشان عالم با عمل بودند. یعنی آنچه را که در بالای منبرشان آن هم بیش از ۸۰ سال برای مردم بیان کردند، پیش از آن برای اهل خانه خود عامل بودند. مرحوم فلسفی بسیار دقت داشتند تمام نکاتی که برای مردم ایراد می‌کنند، پیش‌تر برای اهل خانه عمل کنند. آنچه که من از ایشان درک کردم نیز گویای همین مطلب است. به‌عنوان مثال هرگز دیده نمی‌شد که مرحوم فلسفی کلامی غیرواقع بیان کنند حتی اگر شوخی هم باشد. با اینکه آقای فلسفی بذله‌گو بودند اما همان‌طور که در روایات ما هم از دروغگویی حتی اگر به شوخی هم باشد نهی شده است، ایشان ابداً حتی به شوخی هم غیرواقع نمی‌گفتند. پدربزرگ هرگز غیبت کسی را نمی‌کردند، حتی اگر هم کسی از شاگردانش می‌خواست از کس دیگری صحبت کند که شائبه غیبت در آن بود، آن شخص را از این کار نهی می‌کردند.» 

نیکی به والدین 

همسایه خورشید


«‌ایشان با توجه به اینکه همواره سعی می‌کردند نسبت به معلومات دینی و مذهبی‌شان عامل باشند، یکی از مهم‌ترین مواردی که در سبک زندگی‌شان کاملاً مشهود است احترام خاص ایشان نسبت به والدین است. با توجه به تفاخر حالی که به ایشان دست می‌داد و فرصت مطالعه و منبرشان نبود به پدر و مادر و احوالاتشان رسیدگی می‌کردند. همان‌طور که خودشان در کتاب کودک و وراثت بیان کرده‌اند، این ژن‌هاست که از طریق وراثت به افراد منتقل می‌شود. یعنی اینکه انسان باید همان‌طور که پس از تولد فرزند، از او مراقبت می‌کند، مراقبت‌های پیش از تولد هم باید جدی گرفته شود چرا که منشأ بسیاری از حالات و احوالات فرزندان به زمان ولادت و حتی پیش از ولادت آنها برمی‌گردد. پدر ایشان، مرحوم حاج محمدرضا تنکابنی از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی و از حکما و فقها و زاهدان زمان خود بودند و علاوه بر اینکه در میان مردم بسیار مقبول بودند، بسیاری از مراجع فعلی هم از شاگردان ایشان محسوب می‌شدند. موضوع نحوه رفتار و احترام به پدر و مادر در زندگی‌شان به این خاطره روشن می‌شود. مادر مرحوم فلسفی دوست داشتند که یکی از فرزندانشان که در سلک روحانیت بودند، منبری و روضه‌خوان امام حسین(ع) شوند. از طرفی پدر مرحوم فلسفی، چون در مراتب بالای علمی بودند، علاقه داشتند مرحوم فلسفی در مراتب علمی رشد بیشتری داشته باشند و بیشتر تلاششان را معطوف به این مهم کنند. این مسئله به ظاهر یک تعارضی را برای مرحوم فلسفی ایجاد کرده بود. اولاً هر ۲ امر از اوامر پدر و مادر بود و اطاعت از هر ۲ هم لازم بود. با این همه ایشان امر پدر و مادر را مطاع بودند و با برنامه‌ریزی که پدرشان انجام داد، از شنبه تا چهارشنبه هر هفته خود را در اختیار دروس و مباحث علمی قرار دادند و پنجشنبه و جمعه را هم در اختیار منبر بودند.»

معیارهای فسلفی برای ازدواج

«‌مرحوم فلسفی برای انتخاب همسر فرزندانشان معیارهایی مانند اصالت خانوادگی و اخلاق را مدنظر داشتند و چون فرزندانشان هم همگی در فضای فکری ایشان آن هم به انتخاب خود رشد کرده بودند. می‌توان گفت که طبعاً به نکات و آموزه‌هایی که در اخلاق اسلامی به‌عنوان معیارهای دینی انتخاب همسر مطرح می‌شود پایبند بودند. در نظر بگیرید اگر کسی عمری بر اساس آموزه‌های خاصی پرورش یافته باشد یقیناً انتخاب‌های او هم تابعی از فضای فکری‌اش خواهد بود. در نتیجه فرزندان مرحوم فلسفی هم به موضوعاتی مانند همسانی خانواده‌ها توجه ویژه داشتند و همسری را دقیقاً به معنای هم سری یا نزدیکی اندیشه‌های طرفین می‌دانستند. در واقع اگر مواردی هم مطرح می‌شد خود آقای فلسفی هم اگر احساس می‌کردند که سنخیتی میان خانواده‌ها وجود دارد مراحل بعدی را در مسیر ازدواج با نظارت و حمایت خود طی می‌کردند. بر همین اساس هم فرزندانشان در فضایی کاملاً صمیمی دست به انتخاب زدند و زندگی پابرجایی هم دارند. ضمن اینکه مرحوم فلسفی اعتقاد داشتند مجالس ازدواج را باید بسیار ساده برگزار کنند آن هم با مهرهایی بسیار پایین و بر اساس آنچه که در سنت آمده است و گاهی هم حتی پایین‌تر و آسان‌تر می‌گرفتند.»

در ذکر و عبادت هم منظم بود

«‌یکی از مهم‌ترین صفات و ویژگی‌های منحصربه‌فرد مرحوم فلسفی که ویژگی فردی و خانوادگی ایشان بود نظم و وقت‌شناسی خاصشان بود. در واقع ایشان در این زمینه یک الگوی عملی به تمام معنا بودند. این مورد حتی جزو خاطرات بسیار روشن دوران کودکی من از ایشان است که مرحوم فلسفی دقیقاً زمان‌هایی که می‌خواستند کاری انجام دهند، از پیش کاملاً تعیین می‌کردند. یعنی زمان غذا خوردن، استراحت، ورود به جلسات درس و بحث، منبر رفتن و... کاملاً مشخص بود. کتابخانه‌شان هم بسیار منظم بود و به یاد دارم که به ما می‌گفتند: «‌من در دعاهایم هم موضوع نظم در کارهایم را از خداوند طلب می‌کنم.» علاوه بر نظم و انضباط که یکی از بارزترین ویژگی‌های شخصی مرحوم فلسفی بود می‌توانم بگویم ایشان بسیار اهل دعا و ذکر بودند. و همان نظم و انضباط منحصربه‌فردی که داشتند در موضوع ذکرشان هم دیده می‌شد. یعنی آقای فلسفی بسیار ذکر می‌گفتند اما نه مانند صوفی‌ها که تنها مشغول ذکر گفتن باشند. یعنی آن‌طور که در دین ما آمده است و با لحاظ موضوع افراط و تفریط ذکر می‌گفتند و دعا می‌کردند. در گفت‌وگوهای ۲نفره‌مان از آن گفت‌وگوهایی که میان پدربزرگ‌ها و نوه‌ها شکل می‌گیرد همیشه به این نکته اشاره می‌کردند که من در دعاهایم از خداوند می‌خواهم که جان من نخستین چیزی باشد که خداوند از من می‌گیرد و حافظه‌ام را از من نگیرد. کلامی که مستند بود به کلام امیرالمؤمنین(ع). در واقع در موضوع دعا هم از ائمه(ع) الگوبرداری می‌کردند یعنی همان دعایی را می‌خواندند که حضرت امیر(ع) و دیگر معصومین(ع) می‌خواندند. به‌خاطر دارم که این دعای ایشان همیشه روی لبشان بود.»

تشویق شیوه اصلی تربیتی‌اش بود

«‌یکی از مهم‌ترین شیوه‌های تربیتی مرحوم فلسفی که من هم افتخار داشتم آن را درک کنم موضوع اهمیت به تشویق کردن بود. یادم می‌آید سال دوم تحصیل در حوزه بودم که وقتی خدمتشان رسیدم از من خواستند کتابی که به همراه دارم را باز کنم و از روی آن بخوانم. در واقع تصمیم داشتند امتحانی از من به عمل بیاورند. وقتی که کتاب را باز کردم و مطالب مورد نظرشان را به درستی و آن‌گونه که آموخته بودم برایشان خواندم. حتی خودشان شعری را به زبان عربی از بر خواندند و از من خواستند تا محتوای آن را بیان کنم وقتی که از پس این کار هم بر آمدم، به من آفرین گفتند و شروع کردند به تشویق و تحسین من. همان‌طور که شیخ محمد شمیرانی که از دوستان پدرشان بودند مرحوم فلسفی را در پای نخستین منبرشان تشویق کردند و خود مرحوم فلسفی هم بعدها در کتاب خاطراتشان آن تشویق و تحسین را در پیشرفت و ارتقای منبرشان مؤثر دانستند و گفتند «‌آن تشویق چنان بر دلم نشست که هر وقت جایی بشنوم و بخوانم که تشویق چقدر مؤثر است آن آفرین مثل آفتابی در ضمیر من می‌درخشد.» من هم آن روز همین تشویق و آفرین مرحوم فلسفی را درک کردم، تأثیری بسیار قوی بر من گذاشت.»

دروغ نگویید حتی به کودکان

همسایه خورشید


«‌امروزه اگر به کلینیک‌های روان‌شناسی مراجعه کنیم می‌بینیم که پدر و مادرهای بسیاری آمده‌اند و برای دروغگویی فرزندانشان استمداد می‌گیرند و به دنبال راه چاره برای حل این مشکل هستند. آقای فلسفی توجه بسیاری به بحث انتقال آموزه‌های ناب اسلامی به فرزندان و کودکانشان داشتند. این خاطره مربوط به یکی از بستگان نزدیک مرحوم فلسفی و زمانی است که آن شخص کودک بود و به دلیل نسبت نزدیکش با مرحوم فلسفی هم در دوران کودکی رفت و آمدهای زیادی با ایشان داشت.

این خاطره از زبان او که به خوبی بیانگر شیوه تربیتی مرحوم فلسفی است از این قرار است: «‌ما به علت نسبتی که با مرحوم فلسفی داشتیم بارها پیش می‌آمد که در منزل ایشان چند روزی بمانیم. آن زمان به دلیل اینکه برخلاف امروز سفرهای بین شهری بسیار زمان بر بود و شاید یکبار در سال پیش می‌آمد که شخصی با این بعد مسافت بتواند برای زیارت به مشهد برود و سفر هم سختی‌های خودش را داشت. مادرم برای زیارت حرم امام رضا(ع) به مشهد رفته بود و برای اینکه من هم بهانه نگیرم پدرم به من گفت مادرت به ایوانکی رفته است و زود برمی‌گردد. هر چند به ظاهر دروغ نبود و راه مشهد از ایوانکی می‌گذشت. اما وقتی مرحوم فلسفی این حرف را شنیدند، گفتند چه لزومی دارد که به کودک غیرواقع گفته شود. باید راستش را به او بگویید که مادرت نمی‌توانست تو را با خود به مشهد ببرد و به این دلیل تو را اینجا پیش ما گذاشته است.»

این سخن مرحوم فلسفی چندین نکته تربیتی دارد. نخستین نکته‌اش این است که هرگز اعتماد کودک از پدر و مادرش سلب نمی‌شود. نکته دوم اینکه کودک در فضای صداقت و راستگویی رشد می‌کند و اینکه آموزه‌های دینی ما که در آن به صداقت و راستی تأکید شده است با همین گفت‌وگوی ساده در دل فرزند می‌نشیند و دیگر نیازی نیست که با زبان به کودک بگوییم که راستگو باش.»

تنها یادگار ایشان در لباس روحانیت هستم

همسایه خورشید

«‌از میان فرزندان مرحوم فلسفی و نواده‌های ایشان کسی در سلک طلبگی نبوده است. هرگز اصرار و اجباری از سوی ایشان نبود که چون من فلسفی هستم همه فرزندانم هم منبری باشند، هرچند هر کدام از اهل خانه ایشان در شغل خود بر اساس‌آموزه‌های تربیتی مرحوم فلسفی نیت و هدفی خالص و الهی دارد. به خاطر دارم وقتی که خبر طلبگی من به ایشان رسید بسیار خوشحال شدند و از این موضوع بسیار استقبال کردند و به این دلیل چند روزی در هفته افتخار هم‌صحبتی با آن خطیب بزرگ نصیبم شد. مرحوم فلسفی نه به من می‌گفتند این سلک را انتخاب کنم و نه اصرار و اجباری به این کار داشتند.  البته  دانشگاه هم قبول شدم اما  من حوزه را انتخاب کردم و وقتی که ایشان این خبر را شنیدند توصیه‌های مختلفی کردند از جمله اینکه وقتی در محضرشان حاضر می‌شدم همیشه جویای احوالات علمی من بودند و یادم می‌آید همیشه سؤال‌هایی از درس و بحثم می‌پرسیدند. از استادانمان می‌پرسیدند و همین‌طور از استادان هم وضعیت درسی‌ام را پیگیری می‌کردند. حتی در جزیی‌ترین موضوعات درسی‌ام هم سؤالاتی می‌کردند و در واقع میزان آمادگی‌ام را می‌سنجیدند. به‌خاطر دارم در اواخر عمر بینایشان کمی محدود شده بود و مجبور بودند برای مطالعه از ذره‌بین و یا از کمک دیگران استفاده کنند. من هم چون به متون عربی و دینی علاقه‌مند بودم کتاب‌هایی را که می‌خواستند برایشان می‌آوردم و می‌خواندم. وقتی که از روی متون عربی که اعراب هم نداشت می‌خواندم می‌دیدم کاملاً به نوع خواندن و احیاناً اشتباهاتم توجه می‌کنند و نکات لازم را هم گوشزد می‌کنند.»
 

-----------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰در تاریخ ۱۳۹۴/۰۴/۱۵

کد خبر 786922

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha