هنوز نشانه‌هایی از پیشینه چند ۱۰۰ ساله کوچه زنگنه در زندگی اهالی آن نمایان است. فقط کافی است به داخل مغازه‌هایی که حالا به شیوه امروزی فعالیت می‌کنند سرک بکشی.

کوچه زنگنه

همشهری آنلاین-سودابه رنجبر: آن وقت قاب عکس‌های روی دیوار، گذر سال‌ها را برایت روایت می‌کنند. عکس «آقای احمدی» صاحب حلواپزی کوچه زنگنه، هنوز بر دیوار مغازه به یادگار مانده و خودنمایی می‌کند. حالا پیرمردهای کوچه زنگنه وقتی گذشته خود را روایت می‌کنند «حاج آقا احمدی» و حلواپزی او بخشی از خاطرات کودکی آنهاست یا «داش علی همزه» که به گفته اهالی بیش از ۶۰ سال از فوتش می‌گذرد و هنوز قاب عکس او روی دیوار بقالی‌اش در کوچه زنگنه جا خوش کرده است.

اهالی، وجه تسمیه نام کوچه را به وجود صدای زنگوله بزهایی که در کاروانسرای این کوچه نگهداری می‌شدند، نسبت می‌دهند و عده دیگری نیز نام زنگنه را از نام شخصی می‌دانند که نخستین خانه را در این کوچه ساخت؛ خانه‌ای با طاق‌های رومی و مجلل. این خانواده از لرهای ملایر به نام «زنگنه» بودند و این کوچه نیز به دلیل حضور این خانواده زنگنه نام گرفت. این کوچه امروز به نام شهید «جمال زارع‌زاده» مزین شده، اما به دلیل معروفیت این کوچه به نام زنگنه نام قدیمی آن در کنار نام شهید حفظ شده است. کوچه زنگنه در خیابان حرم روبه‌روی مسجد خاتم‌الانبیا(ص) قرار گرفته است، طول کوچه به ۲۰۰‌متر هم نمی‌رسد اما بخشی از زندگی و جریانات اصلی سیاسی و اجتماعی شهر درچند قرن گذشته در این کوچه اتفاق افتاده است.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

دیگر از قاطرآسیاب خبری نیست

عکس حاج احمدی روی دیوار مغازه قدیمی خودنمایی می‌کند و اهالی هربار که چشمشان به این قاب عکس قدیمی می‌خورد خاطرات آن‌روزها برایشان زنده می‌شود. هر چند از روغن‌کشی در این مغازه دیگر خبری نیست اما کسب این مغازه تغییر خاصی نکرده است و ارده و شیره، عرقیات گیاهی و... در این مغازه به فروش می‌رسد.

گشت و گذار در کوچه زنگنه | یادش بخیر کاروانسرا و زورخانه و آسیاب

جمعی از جوان‌های دیروز که حالا گرد پیری بر چهره‌شان نشسته روبه‌روی پرنده‌فروشی موسی خانی ایستاده‌اند و با سؤال‌های ما حرف‌هایشان گل انداخته است. به خاطره قاطر آسیاب حاج احمد می‌رسند که همیشه تماشاچی از دیگر نقاط شهر داشت. می‌گویند: «نیروی چرخش آسیاب با چرخیدن قاطر تأمین می‌شد. قاطر به دور خود می‌چرخید و سنگ‌های آسیاب، دانه‌های کنجد را له می‌کردند و زیر دیگچه آن محفظه‌ای بود که روغن از آنجا خارج می‌شد. مشتری‌ها به‌صورت عمده از آنجا خرید می‌کردند. قاطر بیچاره از صبح تا شب می‌چرخید و تماشای او در کوچه زنگنه به یکی از تفریحات کودکان تبدیل شده بود.»

درمانگاه وقفی دکتر نبوی

وارد کوچه زنگنه که می‌شوی سمت چپ، کوچه باریک‌تری وجود دارد به نام «شهید قوام». کاشیکاری روی سردر نخستین ساختمانی که در این کوچه قرار دارد قدمت ساختمان را به رهگذران گوشزد می‌کند.

گشت و گذار در کوچه زنگنه | یادش بخیر کاروانسرا و زورخانه و آسیاب

روی کاشیکاری به رنگ فیروزه‌ای نوشته شده است «درمانگاه‌ـ مؤسس دکتر سیف‌الدین نبوی ـ ساخت رنجبر» دکتر سیف‌الدین نبوی حدود ۸۰ سال قبل زمینی را در این کوچه خریداری کرد و آن را به ساخت درمانگاه اختصاص داد. او خود متخصص مغز و اعصاب و تحصیل کرده خارج بود. دکتر نبوی اصالتاً اهل ری بود و به همین دلیل درمانگاهش را در زادگاهش بنا کرد. امیر عطارنژاد از خانواده‌های قدیمی شهرری درباره دکتر می‌گوید: «دکتر نبوی از مردان خیّر و متواضع روزگار خود بود. از نیازمندان پولی نمی‌گرفت و حتی هزینه جراحی‌های بیماران نیازمندش را خودش تقبل می‌کرد.»

عطارنژاد می‌گوید: ‌ «آن‌طور که به خاطر دارم دکتر، مردی قد بلند و بسیار خوش‌پوش بود. مردمداری دکتر نبوی زبانزد خاص و عام بود. به بیماران خود عزت می‌گذاشت و جلوی پایشان بلند می‌شد. او از بستگان دکتر نوربخش در میدان کوچک بود. دکتر نوربخش متخصص ارتوپد نیز همان موقع برای خدمت به اهالی ری در اینجا مطب داشت. بعدها دکتر نبوی ساختمان درمانگاه را وقف کرد و هنوز هم در آن کار طبابت انجام می‌شود و همچنان هزینه کمی بابت درمان از نیازمندان گرفته می‌شود. سال‌هاست که دکتر نبوی به رحمت خدا رفته اما هنوز خیرش به اهالی ری می‌رسد.» 

حمام زنگنه یا تاناکورا

حمام زنگنه که سرکوچه زنگنه قرار داشت به دلیل موقعیت مکانی نسبت به دیگر حمام‌های قدیمی زودتر تغییر کاربری داد. حمام زنگنه در حال حاضر محل فروش اجناس و پوشاک دست دوم شده است. بنا به گفته اهالی، حمام کوچه زنگنه وقفی بوده و «کربلایی علی» اجاره‌دار اوقاف، هر ۲ حمام کوچه پاچنار (کوچه پاچنار در فاصله کمی از کوچه زنگنه قرار دارد) و کوچه زنگنه را اداره می‌کرد.

گشت و گذار در کوچه زنگنه | یادش بخیر کاروانسرا و زورخانه و آسیاب

میاندار کوچه و درخت توت

دیوار کاهگلی خانه «داش علی همزه» از قدیمی‌ترین ساختمان‌های این کوچه است که هنوز خود را در کنار آپارتمان‌های پر زرق و برق امروزی سرپا نگه داشته و پیشینه‌اش را به رخ می‌کشد. خانه‌ای بزرگ و قدیمی با آجرچین‌های بالای دیوار که یادآور معماری اصیل ایرانی و اسلامی است. همچنین وجود هشتی و حیاط بزرگ خانه نشان از زندگی تجملی ساکنان در آن دوران می‌دهد. وقتی به دنبال در این خانه قدیمی که بیش از یک قرن و نیم از آخرین مرمت آن می‌گذرد می‌گردیم از کوچه همجوار سر در می‌آوریم.

گشت و گذار در کوچه زنگنه | یادش بخیر کاروانسرا و زورخانه و آسیاب

در چوبی و کلون‌دار خانه، با وقار تمام در برابر دیدگانمان خود نمایی می‌کند. «جواد موسی‌خانی» پرنده فروش روبه‌روی خانه داش علی همزه می‌گوید: «نزدیک به ۶۰ سال از فوت داش علی همزه می‌گذرد اما خانه‌اش همچنان پابر جاست. هرچند کسی در آن زندگی نمی‌کند. به هر حال این رسم زندگی است. آدم‌ها می‌روند و خاطرات آنها می‌ماند.»

موسی خانی همان‌طور که به نزدیک مغازه‌اش اشاره می‌کند می‌گوید: «همین‌جا درخت توت بزرگی بود روبه‌روی خانه داش علی همزه. هیچ‌کسی بدون اجازه داش علی از درخت توت نمی‌خورد. فقط خودش مسئول تکاندن درخت توت بود. توت‌ها را کاسه، کاسه می‌کرد و به در منزل ساکنان کوچه می‌داد و اگر رهگذری هوس خوردن توت می‌کرد حتماً از او اجازه می‌گرفت.» موسی‌خانی که امروز قریب به ۸۰ سال از زندگی‌اش می‌گذرد می‌گوید من آن موقع پسرکی ۸ ساله بودم تا یادم می‌آید داش علی همزه سفره‌دار ومیاندار هیئت حضرت ابوالفضل(ع) در کوچه پاچنار و مسجد لاله‌زاری بود. او در این کوچه بقالی هم داشت و هنوز قاب عکس او روی دیوار بقالی به یادگار باقی مانده است.» 

صدای زنگوله‌ها هنوز شنیده می‌شود

صبح که می‌شد بیشتر از ۵ هزار گوسفند و بز از کاروانسرای کوچه زنگنه بیرون می‌زدند. گله‌داران چوبشان را در هوا تکان می‌دادند تا گوسفندان در سبزی‌های کنار کوچه نچرند. از سر کوچه که نگاه می‌کردی تا چشم کار می‌کرد گوسفند و چارپا بود که می‌رفت. آنقدر که به باغ آهو می‌رسیدند و از آنجا به بیابان‌های اطراف شهرری هدایت می‌شدند تا به چراگاه برسند. از باغ آهو که می‌پرسم در کمال ناباوری متوجه می‌شوم باغ آهو همان زمین وسیع روبه‌روی فرمانداری شهرری است و به دلیل زراعی بودن منطقه، سبزیکاری‌ها و باغ‌های میوه از کوچه زنگنه تا باغ آهو امتداد داشته است.  

کاروانسرای داخل کوچه زنگنه، فاصله چندانی با خیابان حرم نداشت و تاجران و مالداران، کاروانسرای کوچه زنگنه را برای اتراق شبانه و نگهداری حشم خود انتخاب می‌کردند. نزدیکی این کاروانسرا، کاروانسراهای دوقلو، قاجاریه و همچنین کاروانسرای کوچه پاچنار قرار داشت که البته کاروانسرای کوچه زنگنه زودتر از دیگر کاروانسراها تغییر کاربری داد و در حال حاضر به آپارتمان‌های مسکونی تبدیل شده است و خیلی از اهالی وجود این کاروانسرا را در قرن گذشته فراموش کرده‌اند.

«زحمت‌کش» از کارگران قدیمی باغ‌های شهرری که امروز دوران بازنشستگی را می‌گذراند می‌گوید: «پهنای کوچه هیچ تغییری نکرده است اما تعداد خانه‌ها خیلی بیشتر شده است. ۲طرف کوچه سبزیکاری بود و باغ‌های میوه که انجیر، سیب گلاب و میوه‌های دیگر داشتند تعداد زیادی از کارگران را جذب خود کرده بود. من کارگر آقای اثنی عشری بودم. او مسئولیت زمین‌ها و باغ‌های اوقافی را داشت و از انسان‌های فرهیخته این دیار بود. بعد از اتمام کار او دست کارگر را می‌بوسید. من نام فامیلم را از همان دوران دارم وقتی در این باغ‌ها کار می‌کردم یک روز آمدند که شناسنامه بدهند؛ از آنجا که کارگران زحمتکش بودند نام فامیل ما هم زحمتکش شد.

آقا معلم سختگیر

از ساختمان درمانگاه که بگذریم به خانه‌ای می‌رسیم که صاحب خانه‌اش برای اهالی نام آشنا و بسیار عزیز است.

گشت و گذار در کوچه زنگنه | یادش بخیر کاروانسرا و زورخانه و آسیاب
علی اکبر قوام

«علی‌اکبر قوام» که معلم ابتدایی بوده است و حدود سال۱۳۳۰ در مدرسه صدوق در کوچه پاچنار تدریس را آغاز کرده. علاوه بر این آقای قوام قاری و مفسر قرآن بوده و شاگردان بسیاری را در ری تعلیم داده است. حاج آقا قوام ۸۹ بهار را تجربه کرده و طی سال‌های تدریس به دلیل سختگیری در امر آموزش شاگردان مستعد و سخت کوشی را تربیت کرده است. همه کسانی که او را می‌شناسند به این موضوع اشاره می‌کنند که آقای معلم خارج از آموزش بسیار مهربان و گشاده‌رو و در زمان تدریس بسیار سختگیر و جدی بوده است. او داماد آقای اثنی عشری از بزرگان شهرری است و به دلیل کسالتی که این روزها همسر حاج آقا دچار آن شده، در زمان جمع‌آوری اطلاعات درباره تاریخ شفاهی کوچه زنگنه موفق نشدیم او را ملاقات کنیم.  

زورخانه‌ای که دیگر نیست

باستانی‌کاران امروز شهرری بعید است که نام زورخانه کوچه زنگنه را نشنیده باشند. به‌خصوص علی کاوه که مسئولیت زورخانه را برعهده داشت. این زورخانه روزگاری محل رفت و آمد عیاران و جوانمردانی همچون طیب بوده است و مراسم‌های گلریزان و کمک به ضعفا در این زورخانه انجام شده است. باستانی‌کاران معروفی به این زورخانه می‌آمدند؛ از جمله ۷ برادر به نام «هفت کچلون» که از باستانی‌کاران بازار تهران بودند.

گشت و گذار در کوچه زنگنه | یادش بخیر کاروانسرا و زورخانه و آسیاب

از باستانی‌کارانی که امروز در قید حیات هستند و عمر ورزشی‌شان را در این زورخانه گذرانده‌اند می‌توان به «محمد شکسته» اشاره کرد. قاسم خوش‌هیکل یکی از قدیمی‌ترین مرشدان کشورمان هم سال‌هایی را مهمان این زورخانه بوده است. امروز اما از زورخانه خبری نیست و مکان آن تبدیل به ۲ مغازه معاملات ملکی و دیگری کلوپی برای بازی‌های رایانه‌ای شده است.

قاسم صابونی از اهالی قدیمی ری می‌گوید: «پیش از اینکه زورخانه علی کاوه و مرشد نعمت به کوچه زنگنه منتقل شود، در محل میدان کوچک واقع بود؛ درست در ابتدای کوچه‌ای که به سقاخانه بازار حرم می‌رسید و در حال حاضر در آن مکان رستوران ساخته شده است.» صابونی می‌گوید: «با وجود اینکه مرشد نعمت بزرگ‌تر از علی کاوه بود اما به این دلیل که ازدواج نکرد و خانواده تشکیل نداد، نامش به اندازه علی کاوه ماندگار نشد.» 

خط خوشمان را از شما داریم

از شاگردهای آقای قوام که امروز در همین حوالی زندگی می‌کنند می‌توان از اکبر اربابی، حسن ‌پوراعتمادی، علی نقی نوارچی، حسن اسماعیلی، فرامرز شریف، قاسم صابونی و... نام ببریم که همه این همکلاسی‌ها در کلاس دوم دبستان با یکدیگر درس می‌خواندند. قاسم صابونی یکی از شاگردهای آقای قوام که حدود ۷۵ سال دارد و در حسینیه موسی‌بن جعفر(ع) در میدان کوچک فعالیت می‌کند، می‌گوید: «با وجود اینکه سن و سال زیادی نداشتیم آقای قوام اجازه نمی‌داد مشق‌هایمان را با مداد یا خودکار بنویسیم و همیشه می‌گفت باید خوشنویسی کنید، آن هم با قلم فرانسوی که نوک فلزی داشت. همیشه باید دوات‌دان، مرکب، لیقه و قلم فرانسوی در مدرسه صدوق همراهمان بود.»

قاسم صابونی که خود داستان زندگی مفصلی دارد، از جانبازان دفاع مقدس است. صابونی بعد از مجروحیت شدید به اشتباه جزو شهدا محسوب شده و حتی مدتی را در سردخانه نگهداری می‌شود اما موقع انتقال پیکرها، متوجه می‌شوند او زنده است. صابونی بعدها برای درمان از طرف دولت به کشور آلمان فرستاده می‌شود. او می‌گوید: «در آلمان با یکی از همکلاسی‌هایم که پزشک زبردستی بود مواجه شدم. او از روی نام و فامیل، من را شناخته بود. او حسن نوربخش بود که در کلاس آقای قوام همکلاسی ما بود. همکلاسی قدیمی هزینه‌های درمان و اقامتم را تقبل کرد.» صابونی می‌گوید: ‌«هر چند در بین شاگردان آقای قوام من نتوانستم ادامه تحصیل بدهم اما امضای خوب و خط زیبایم را از حاج آقا به یادگار دارم.»

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰در تاریخ ۱۳۹۴/۰۳/۲۵

کد خبر 785380

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha