حاج غلامعلی نوری، شخصیت محوری هیئت امام حسن مجتبی(ع)، مداح پیشکسوت و پیرغلام محله آشتیانی است که نیم قرن است اهالی محله او و خانواده‌اش را با مدال خادمی اهل‌بیت(ع) و مجالس روضه خانه‌شان می‌شناسند.

شعر تعزيه

همشهری آنلاین- حسن حسن زاده: در میان همهمه جوانان هیئت امام حسن مجتبی(ع) که هرکدام مشغول سر و سامان دادن به یکی از کارهای هیئت است؛ از مرتب کردن فرش‌ها و پرچم‌ها گرفته تا آماده کردن چای و بساط غذای نذری، بزرگ‌ موسپیدی آن گوشه خیابان روی سکوی کوچکی نشسته و با دقت همه امور را زیرنظر دارد. جوان‌ترها برای انجام هرکاری از او اجازه می‌گیرند و در مقابل راهنمایی‌ها و توصیه‌هایش فقط چشم می‌گویند.   دهه اول ماه محرم، فرصت مغتنمی بود برای گفت‌وگو با این پیرغلام ۶۹ ساله که حتی تولدش هدیه‌ای از اهل‌بیت(ع) به مادر آرزومندش بوده...

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

هیئتی برای بزرگداشت امام غریب

«۵۵ سال قبل به صلاحدید پدرم، حاج ابوالقاسم از میدان امام حسین(ع)، محله دوران کودکی‌ام، به محله آشتیانی کوچ کردیم. از آنجا که او توجه خاصی به برگزاری مجالس و محافل مذهبی به‌ویژه در ایام محرم و صفر داشت، با ورود به محله جدید، در خانه‌مان یک هیئت کوچک تأسیس کرد که اوایل ماهانه و بعدها هفتگی در آن مراسم روضه‌خوانی و قرائت زیارت عاشورا برگزار می‌شد. اوایل مجالس آن هیئت جمع و جور که پدرم اسمش را برای عرض ارادت به خانم فاطمه زهرا(س) هیئت فاطمیه گذاشته بود، با حضور اعضای خانواده خودمان و همسایه‌ها برگزار می‌شد. اما کم‌کم بر تعداد اعضای ثابت هیئت اضافه شد تا اینکه در سال ۱۳۴۹ به دلیل استقبال اهالی محله از هیئت مان، حاج ابوالقاسم تصمیم گرفت در ایام محرم با نصب چادر در خیابان، هیئت را گسترش دهد تا جمعیت بیشتری بتوانند در جلسات آن حضور داشته باشند.»حاج غلامعلی نوری، مداح و هیئت‌دار باسابقه محله آشتیانی در ادامه می‌گوید: «خوب یادم هست از همان زمان مرحوم پدرم نام هیئت‌مان را به هیئت امام حسن مجتبی(ع) تغییر داد. وقتی دلیل این کار را پرسیدم، در جوابم فقط گفت: امام 
حسن مجتبی(ع) غریب است. حواست باشد هیئتش همیشه باشکوه و پرجمعیت بماند... بعد از انقلاب هم مجوزهای رسمی نصب چادر و برپایی هیئت در ماه محرم و صفر در خیابان را گرفتیم و هیئت‌مان به‌طور رسمی با نام هیئت امام حسن مجتبی(ع) آغاز به کار کرد. گرچه مجالس هیئت در تمام ایام سال برقرار است اما با عنایت اهل‌بیت(ع)، هیئت امام غریب(ع) همیشه در ماه محرم یکی از پرجمعیت‌ترین مجالس عزاداری این حوالی بوده است.»

من از کودکی عاشقت بوده‌ام... 

«از آنجا که همیشه در طول سال در خانه ما صدای روضه شنیده می‌شد، از همان کودکی با این مجالس انس گرفتم. طوری شده بود که هر وقت می‌شنیدم قرار است مراسم روضه‌خوانی و مداحی در خانه‌مان برگزار شود، با شوق زیادی برای شروع مجلس لحظه‌شماری می‌کردم. وقتی نوحه‌خوان شروع به خواندن می‌کرد و جمعیت هم به همراه او سینه می‌زدند و شور می‌گرفتند، خودم را به نوحه‌خوان نزدیک می‌کردم و دلم می‌خواست اجازه دهد من هم چند بیتی برای عزاداران نوحه‌خوانی کنم. بالأخره هم به آرزویم رسیدم و در یکی از مجالس هفتگی خانه‌مان اجازه پیدا کردم برای عزاداران نوحه بخوانم.»حاج غلامعلی که حالا یکی از مداحان شناخته شده محله آشتیانی است، درباره نخستین تجربه مداحی‌اش این‌طور می‌گوید: «آن زمان ۱۷ ساله بودم. آن روز از صبح راه رفته بودم و شعری را که در هر بیتش نام یکی از ۱۲ امام(ع) بیان می‌شد، حفظ و خودم را آماده خواندن کرده بودم. آن زمان سیستم صوتی هیئت‌ها مثل حالا نبود. تمام امکانات‌مان یک میکروفون ساده و یک بلندگوی بوقی شکل بود که تازه آن هم در هر هیئتی وجود نداشت. میکروفون را به دست گرفتم، زیر لب یا علی(ع) گفتم و با صدای لرزان شروع کردم: علی جانم... علی جانم... جمعیت هم آرام سینه زدند و همراهی کردند. از آن روز به بعد دیگر کارم شده بود شعر حفظ کردن و زمزمه کردن اشعار مذهبی و انتظار کشیدن برای رسیدن مجلس بعدی.»

توصیه پیرغلامی که مداحان جوان بسیاری زیر نظرش پرورش یافته‌اند | حواست باشد! هر شعری شایسته مجلس اباعبدالله(ع) نیست

اجازه نده چراغ هیئت خاموش شود!  

حاج ابوالقاسم به همه آنچه می‌خواست، رسیده بود. هیئت امام حسن مجتبی(ع)؛ امام غریب، در محله شناخته شده بود و مجالس پر رونقش به‌ویژه در محرم، محل اجتماع باشکوه عاشقان اهل‌بیت(ع) بود. انگار دیگر رسالتش را انجام داده بود که رفت و بچه‌های هیئت را یتیم کرد... حاج غلامعلی مکثی می‌کند و می‌گوید: «یک شب حاج ابوالقاسم در مسیر برگشت از محل کارش به خانه تصادف کرد. پدرم در آن سانحه تلخ به شدت مصدوم شد و انتقال فوری‌اش به بیمارستان هم فایده نکرد. راننده خودرو مقابل که در بیمارستان همراهش بود، بعدها برایمان تعریف کرد حاج ابوالقاسم در لحظات آخر با حرکت چشم از او خواسته بود نزدیک‌تر بیاید. و با آخرین رمقش فقط ۲ کلمه گفته بود: چراغ... هیئت... برای من آن ۲ کلمه، یک دنیا معنی داشت. خوب می‌فهمیدم معنی آخرین وصیت پدرم این بود که چراغ هیئت امام حسن مجتبی(ع) هرگز نباید خاموش شود. آن ۲ کلمه همیشه مدنظرم، و تمام هم و غم من در این سال‌ها عمل به وصیت حاج ابوالقاسم بوده است.»مداح پیشکسوت محله آشتیانی، هیئت و اعضایش به‌ویژه جوانان را مثل یک امانت قیمتی از پدر مرحومش می‌داند که هنوز هم با حساسیت مراقب آنهاست: «هنوز هم موقع سینه‌زنی و زنجیرزنی وسط هیئت می‌ایستم و به نوجوان‌ها زنجیرزنی صحیح را، آن‌طوری که بدنشان آسیب نبیند، یاد می‌دهم. علاوه بر این، دلم می‌خواهد شیوه‌های درست عزاداری فراموش نشود و جوان‌ها با یادگرفتن اصول، بعد از ما چراغ هیئت را روشن نگه دارند. جالب است بدانید در این سال‌ها، جوانانی که در هیئت ما با مجلس عزاداری امام حسین(ع) آشنا شدند و زیر نظر حاج ابوالقاسم پرورش پیدا کردند، بعد از مدتی که با راه و رسم هیئت‌داری آشنا شدند، خودشان در همین محله و محله‌های اطراف هیئت تأسیس کردند و به سهم خود به دستگاه اهل‌بیت(ع) خدمت می‌کنند.»

ابوالفضل امیری:

حرف او حرف آخر است

«از نوجوانی در هیئت امام حسن مجتبی(ع) فعالیت می‌کنم و از همان زمان هم زیر و بم هیئت‌داری را از حاج غلامعلی یاد گرفتم. باید بگویم حاج غلامعلی یک مدیر واقعی برای هیئت ماست که راه و رسم حضور در هیئت و ویژگی‌های یک عزادار و محب واقعی اهل‌بیت(ع) را هم به خوبی به جوان‌ترها آموزش می‌دهد. حرف حاج غلامعلی در هیئت ما برای همه جوانان، حرف آخر است.»
 

حسن پیری:

صدایش مرا به هیئت جذب کرد

«از کودکی در هیئت امام حسن مجتبی(ع) حضور دارم. از همان کودکی هم با صدای حاج غلامعلی هر شب به سمت هیئت کشیده می‌شدم و در مراسم حضور پیدا می‌کردم. یکی از بهترین خاطراتم از ایشان به وقتی برمی‌گردد که همراه بچه‌های هیئت برای زیارت به کربلا رفته بودیم. وقتی حاج غلامعلی در تل زینبیه برایمان روضه حضرت زینب(س) خواند، چنان حال و هوایی ایجاد شد که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم...»

-----------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۳ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۷/۰۳


 

کد خبر 778083

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha