به گزارش همشهری آنلاین، یکی از این کلاهبرداریها مربوط به حوزه پزشکی است. شاید شما هم دیده باشید عملهای جراحیای را که احتیاجی به تیغ ندارند و در آن شخصی که جراحی(!) انجام میدهد، بدون استفاده از تیغ جراحی دستش را در شکم بیمار میکند و کرمها و غدهها و عفونتهای داخل معده و روده و شکم فرد را بیرون میکشد و بعد از چند دقیقه هم بیمار بلند میشود و بدون اینکه اثری از بریدگی یا بخیه روی بدن او باشد، سراغ کار و زندگی خود میرود. حالا اگر میخواهید بدانید قلق این کار چیست، آن را از زبان محمد فارانوس – شعبدهباز- بخوانید.
چند سال پیش بود که خبری مثل بمب در فیلیپین صدا کرد؛ یک گروه بدون تیغ و چاقو و بخیه جراحی میکنند. این خبر بلافاصله به یکی از گپ و گفتهای مهم مردم تبدیل شد که در رستورانها و کافیشاپها سر زبانها بود؛ «بیشتر به یک معجزه شبیه است ... من خودم دیدم طرف بعد از اینکه کلی غده و کرم از شکمش بیرون آورده شد ایستاد و سرحال بین جمعیت رفت. همه از او حالش را میپرسیدند و او میگفت احساس سلامتی و شادابی میکند ... اصلا جای زخم هم روی بدنش نمانده... ه. یکی ازش پرسید درد داری؟ گفت نه، فقط سبکتر و شادابتر شدهام...».
این حرفها و شایعات آنقدر قوت گرفت که روز به روز تعداد بیشتری از مردم برای دیدن این جراحی شگفتانگیز به سالنی میرفتند که از قبل تیم جراحی در آن مستقر شده بود. اول برنامه اعلام میشد چه کسی حاضر است این عمل روی او انجام شود؟ شخص از بین چند تماشاچی دستش را بالا میبرد و اعلام آمادگی میکرد. لحظاتی بعد مرد یا زنی که قرار بود عمل شود، روی تخت جراحی میخوابید و بعد هم آقای جراح وارد گود میشد. جراح فقط دو وسیله داشت؛ یک ظرف الکل و یک ظرف ضدعفونی شده که داخل آن چند تکه پنبه بود. قبل از اینکه دست به کار شود، چند سؤال از بیمار میپرسید؛ بیماریات چیست؟ کجای شکمت درد میکند؟ تشخیص دکترها چه بوده؟ قبلا هم جراحی شدهای و سابقه عمل باز داری؟ چرا از عمل باز میترسی؟
بیمار هم معمولا این جوابها را میداد؛ «غدهای بدخیم داخل رودهام دارم که منجر به خونریزی میشود. تا به حال چند بار عمل کرده و خوب شدهام اما غده بعد از چند وقت دوباره رشد کرده و بدخیم شده است... ت. . بیهوشی برایم بد است ... انگلها رودهام را پرکردهاند، هرچه میخورم بازهم ضعیف و لاغرم. دکترها میگویند انگلهای رودهات آنقدر زیاد شده که دیگر غیر از عمل جراحی جواب نمیدهد... د. از تیغ جراحی میترسم... پول کافی برای عمل باز ندارم و...».
بعد از شنیدن حرفهای بیمار عمل شروع میشد. پیراهن بیمار را بالا میزدند، ناحیهای را که درد میکرد یا بیماری در آن وجود داشت به تماشاچیان نشان میدادند و بعد هم دارویی آرامبخش به بیمار خورانده میشد تا بر ترس غلبه کند.
شروع جراحی
جراحی شروع شده است. جراح پنبهای را آغشته به الکل میکند و روی بدن بیمار میمالد تا پوست او خوب ضدعفونی شود و موقعی که شکمش شکافته میشود، میکروبها به داخل بافتهای او نفوذ نکنند. بعد دستان شفابخش(!) به کار میافتند و جراح دستش را داخل شکم بیمار میکند. خون از بدن بیمار بیرون میزند اما چون به او داروهای مسکن قوی داده شده است دردی را حس نمیکند و خم به ابرو نمیآورد. دستان جراح داخل بدن بیمار فرو میرود و جراح با دستش داخل بدن بیمار بازی میکند.
تماشاگران از آنچه میبینند دارند شاخ در میآورند. بیمار عین خیالش نیست، فقط کمی ترسیده و رنگش پریده است. دستان جراح با دقت بیشتر به دنبال غدهای میگردد که داخل روده، معده، کلیه یا هر تکه از امعا و احشای او گیرکرده و زندگی را برای او مثل زهر کرده است. لحظاتی بعد، بیمار کمی سگرمههایش در هم میرود.
دست جراح داخل بدن او گیر کرده و دارد چیزی را از داخل بدن جدا میکند. چند ثانیه بعد، دکتر شعبدهباز غده یا تکه گوشتی را که از بدن بیمار درآورده به تماشاچیان نشان میدهد. سپس با پنبه، خونی را که روی شکم اوست پاک میکند و از بیمار میخواهد بلند شود و برود دنبال زندگی خودش. فقط از او میپرسد حالا حالش چطور است؟ دردی حس میکند یا نه؟ و سؤالاتی از این قبیل. بیمار هم جواب میدهد خیلی سبکتر شده و احساس میکند درد شکمش کاملا خوب شده است، خونریزی هم که اصلا ندارد، فقط کمی احساس ضعف میکند که آن هم احتمالا به خاطر خونی است که از بدن او رفته.
در ادامه برنامه، بیمار بلند میشود و به میان جمعیت میرود تا به سؤالهای آنها پاسخ دهد. بعد از چند دقیقه، آقای دکتر با سؤالاتی از تماشاچیان روبهرو میشود؛ «من هم مریضم و میخواهم عمل شوم. مرا هم جراحی میکنید؟ من طاقت تیغ جراحی را ندارم، مرا هم جراحی کنید و سؤالها و درخواستهایی از این قبیل...».و این طوری است که کلاس گذاشتن دکتر شروع میشود. باید وقت بگیرید از الان برای یک ماه دیگر. هرکس میخواهد سریعتر عمل شود، باید زودتر وقت بگیرد. عملها از یک ماه بعد شروع میشود.
بلافاصله متقاضیان جراحی که تعدادشان کم هم نیست به مسوول ثبتنام مراجعه میکنند و از او میخواهند نوبت آنها را جلو بیندازد. مسوول ثبت نام هم به آنها میگوید باید بخشی از هزینه جراحی را پیشپرداخت کنند.
آنها که دوست دارند هرچه سریعتر عمل کنند و از شر بیماری خلاص شوند، برای ثبتنام سر و دست میشکنند و پول خود را به دست منشی میدهند. اما ماه بعد، هرچه منتظر تلفن منشی جراح میمانند هیچ خبری از آنها نمیشود و وقتی هم که به این مرکز درمانی مراجعه میکنند متوجه میشوند هیچ خبری از دکتر و منشی و تیم پزشکی نیست و با دیدن افراد دیگر میفهمند با یک عده کلاهبردار روبهرو بودهاند.
نظر شما