مجموع نظرات: ۰
دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۶
۰ نفر

مرگ مشکوک پیرمرد و کشف پرونده‌ی قتل او با سرنخ‌های یک دختربچه‌ی ۹ ساله، تنها پرونده ای نبود که من توانستم قاتل را با اظهارات یک شاهد کوچک و کم سن و سال شناسایی و دستگیر کنم.

پرونده جنایی

به گزارش همشهری آنلاین، یکی دیگر از این پرونده‌ها مربوط می‌شود به ناپدید شدن پدر یک خانواده که همسر و فرزندانش مدعی بودند او به یکباره خانه را ترک کرده و گم شده است.  

این ماجرا نیز به چند ماه پیش برمی‌گردد. یک روز در دادسرا سرگرم رسیدگی به پرونده‌ها بودم که زنی میانسال همراه مردی جوان وارد شعبه شدند. آن‌ها پرونده‌ای در دست داشتند که آن را روی میزم گذاشتند و مرد جوان گفت که پدرش گم شده است. مرد میانسال مدت‌ها بود که ناپدید شده بود و همسر و فرزندانش می‌گفتند در این مدت‌ همه‌جا را دنبال او گشته‌اند اما اثری از وی پیدا نکرده‌اند. برای همین از ما کمک گرفتند و خواستند که مرد گمشده را پیدا کنیم.  

از همان زمان بررسی‌های ما برای یافتن ردی از مرد گمشده شروع شد. در تحقیقات از خانواده‌ی این مرد متوجه شدیم که وضع مالی این مرد خوب بوده و این احتمال وجود داشت که ناپدید شدن او بی‌ارتباط به وضع مالی‌اش نباشد. از آن‌جا که احتمال داشت مرد گمشده قربانی جنایت شده باشد، تحقیقات گسترده‌ای را آغاز کردیم و در ادامه فهمیدم که مرد گمشده بسیار پول‌دوست بوده و با وجود وضع مالی خوبی که داشت، خرج و مخارج همسر و فرزندانش را نمی‌داد و همین مسئله باعث بروز اختلافات خانوادگی بین آن‌ها نیز شده بود. از سوی دیگر آن‌ها خیلی نگران سرنوشت این مرد نبودند و پرونده را پیگیری نمی‌کردند و همین باعث شد که به این خانواده مشکوک شویم.

ثروت بادآورده

 مدتی از این ماجرا گذشته بود و من به مأموران دستور دادم که خانواده‌ی مرد گمشده را زیر نظر بگیرند. در این تحقیقات متوجه شدیم در غیبت پدر خانواده، وضع مالی همسر و فرزندان او خوب شده و مشکل مالی ندارند. به این موضوع مشکوک شدم و حس ششمم می‌گفت که کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است. به همین خاطر بار دیگر سراغ اعضای این خانواده رفتم. وقتی از آن‌ها درباره‌ی پول‌هایی که به دست‌شان رسیده بود پرسیدم،  مدعی شدند که با اعلام گم شدن پدرشان از دایره‌ی سرپرستی درخواست حق و حقوق خود را کرده‌اند تا از این راه مخارج‌شان را تامین کنند.

با این حال حرف‌های آن‌ها نتوانست مرا قانع کند و تصمیم گرفتم از همه اعضای خانه درباره ی نحوه‌ی گم شدن پدر خانواده تحقیق کنیم. یکی از فرزندان مرد گمشده دختربچه‌ای ۸ساله بود. وقتی نوبت به تحقیق از او رسید، درباره‌ی روزی که پدرش ناپدید شد پرسیدم و دختربچه حقیقتی را برملا کرد که باعث شد راز این پرونده فاش شود.

او گفت که یک روز قبل از گم شدن پدرش، سرگرم خوردن ناهار بودند که پس از آن حال پدرش بد شد. او گفت که پدرش بلند فریاد می‌زد که این‌ها مرا مسموم کرده‌اند و درخواست کمک می‌کرد. حتی دختربچه در ادامه‌ی صحبت‌هایش به ما گفت که پدرش هیچ وقت کارت بانکی خود را در خانه جا نمی‌گذاشت و همیشه همراهش بود اما طبق بررسی‌های ما، پس از مفقود شدن او، بارها از حساب پدر خانواده پول برداشته شده بود.

به دست آمدن این اطلاعات و صحبت‌های دختربچه، سرنخ مهمی در این پرونده به حساب می‌آمد. ما در حال انجام تحقیقات تکمیلی بودیم که پسر بزرگ خانواده به من اعتراض کرد و گفت که چرا به حرف‌های خواهر کوچک‌ترش که هشت سال بیشتر ندارد اهمیت داده‌ایم و در عوض حرف‌های او، مادر و خواهر دیگرش که می‌گفتند پدرشان ناگهان گم شده است باور نداریم. اما من و همکارانم بی توجه به اعتراض‌های مرد جوان و با احتمال این‌که  پدر این خانواده سربه نیست شده، به تحقیقات‌مان ادامه دادیم تا این‌که  در ادامه‌ی بررسی‌های خود متوجه شدیم در روز مفقود شدن پدر خانواده، پسرش نیز در خانه نبوده و  دریافتیم که پسر ۲۲ ساله در روز حادثه خارج از شهر مشهد و در بیابان‌های اطراف آن بوده است.

با این سرنخ تازه بازجویی از او را شروع کردم و پسر جوان در جواب این سوالم که پرسیدم آن روز خارج از شهر چه می‌کردی؟ گفت که قصد رفتن به خانه دوستش را داشته اما حرف‌های او حقیقت نداشت و ما در ادامه‌ی تحقیقات متوجه شدیم که پسر جوان در خارج از شهر هیچ دوستی نداشت.

تکه‌های پازل این معما درحالی تکمیل شد که با سرنخ هایی که فرزند هشت ساله‌ی این خانواده در اختیارمان قرار داده بود و بررسی تلفن پسر ۲۲ ساله و سرنخ‌های دیگری که در این پرونده و در جریان تحقیقات پلیسی به دست آمد معلوم شد که اعضای این خانواده در مفقود شدن پدرشان نقش داشته اند. این موضوع زمانی فاش شد که با مدارکی که پیش روی پسر جوان قرار دادم، او به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت که به خاطر اذیت‌های پدرش و عدم تامین مخارج زندگی‌ شان اقدام به قتل او کرده بود.  

پسر جوان اعتراف کرد که روز حادثه، در حالی که همه‌ی اعضای خانواده‌شان در خانه بوده اند در غذای پدرش سم می‌ریزد. آن‌ها منتظر می‌مانند تا دارو عمل کند و کمی بعد مرد میانسال با احساس دل‌درد و حالت تهوع، از همسر و فرزندانش درخواست کمک می‌کند اما آن‌ها به کمک او نمی‌روند.  

قاتل در ادامه گفت که اول قصد داشته پدرش را با گاز خفه کند اما کمی بعد وقتی حال او بدتر می‌شود، پسر جوان پدر خود را خفه کرده و او را به قتل می‌رساند. سپس جنازه‌ی او را به بیابان‌های اطراف شهر مشهد می‌برد و آتش می‌زند.  

گرچه همه‌ی شواهد حاکی از آن بود که در قتل پدر این خانواده نه تنها پسر ۲۲ ساله بلکه خواهر ۳۰ ساله و مادر خانواده نیز نقش داشته‌اند اما پسر جوان همه‌ی جرم را به گردن گرفت و مدعی شد که خواهر بزرگ‌تر و مادرش هیچ نقشی در این قتل نداشته‌اند و همه چیز را خودش برنامه ریزی کرده بود. اما آن‌ها یادشان رفته بود که دختر هشت ساله‌ی این خانواده، شاهد ماجرا بوده و تنها سرنخ او از این حادثه باعث شد تا ما خیلی زودتر به نتیجه برسیم و قاتل با قرار قانونی راهی زندان شد.  

منبع: سرنخ. دوهفته نامه حوادث و شگفتی‌ها. شنبه۲۱ اسفند ۱۳۹۴.

کد خبر 754193
منبع: همشهری سرنخ

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سرنخ

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha