دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵ - ۱۲:۰۷
۰ نفر

علیرضا یزدانی: کاندینسکی می‌گوید: «هنر بیشتر از رهگذر کمپوزیسیون‌های انتزاعی و فرانمودهای شاعرانه می‌تواند به معنویت دست یابد تا از طریق رویکردی کاملا محاکاتی(بازنمودی) به جهات قابل رؤیت».

این سخن کاندینسکی راهگشای بزرگی در تاریخ هنر غرب بوده است و هنرمندان بسیاری تلاش کرده‌اند با چنین رویکردی لذت ناب را به تماشاگران خود ارزانی دارند. کارهایی مانند آثار خود کاندینسکی یا موندریان، مالوویچ و روتکو از این دست هستند.

اما این رویکرد در تاریخ یکصد ساله خود، فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشته است. شکل و رنگ به عنوان دستمایه اصلی هنرمند، هر بار با چهره‌ای متفاوت رخ نموده و گاهی هم با واقعیات زندگی ترکیب شده و مضامین مشخصی را بازنمایانده است.

مریم شیرینلو در آثار تازه‌اش با چنین گرایشی ظاهر شده و تجربه‌های خود را در قالب 30 تابلو بر دیوارهای نگارخانه ماه آویخته است. گرچه برخی از کارهای او در نگاه اول، بیننده را به یاد نقاشی‌های جکسون پولاک می‌اندازد، اما تماشای بیشتر و دقیق‌تر آنها تماشاگر را با مفاهیم عرفانی پیچیده‌ای درگیر می‌سازد.

در مرحله نخست، قضاوت در مورد آثار شیرینلو، معیارهای خاص فرمالیستی را می‌طلبد، چرا که در یک نگاه کلی، رابطه‌های متقابل رنگ‌ها و شکل‌ها است که تاثیر خود را بر ما می‌گذارند.

آثار این نمایشگاه را از لحاظ فرم کلی آنها می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ کارهایی با مرکزیت چشم‌گیر و کارهای بدون مرکزیت. آثاری که در گروه نخست جای می‌گیرند شامل کارهایی هستند که به شکلی چهارگوش در چند لایه تا کناره‌های تابلو گسترش می‌یابند.

این سری از کارها از سویی ما را به یاد تذهیب‌های  کتاب های مقدس می‌اندازد و از سویی دیگر آثار مالوویچ و جوزف آلبرز را به خاطرمان می‌آورد. در تذهیب، مربع مرکزی، درون قاب‌های بزرگتر قرار می‌گیرد و هندسه‌ای از چند چهارگوش تودرتو ایجاد می‌شود.

تذهیب‌کار از سویی با هماهنگی و توازن مجموعه عناصر، ما را به سوی کمال هدایت می‌کند و از سویی دیگر با ناتمام گذاشتن اشکال در کنار لبه‌های مربع داخلی، ساحت عدم تناهی را به نمایش می‌گذارد، به طوری که احساس می‌شود شکلی نامحدود و حرکتی مرکزگریز در فضایی بسته محصور شده است؛ بدون آنکه از قوت آن کاسته شده باشد.

اما مربع‌های تودرتوی جوزف آلبرز عاری از هرگونه خط و انحنایی یکدیگر را دربرگرفته‌اند و روابط میان سطوح یکدست و تخت آن، احساس ما را به سمت تفکری روحانی سوق می‌دهند.

کارهای شیرینلو در مرزی میان این دو قرار دارد. نه آن نظم و سازمانمندی تذهیب را دارد و نه آن فرم مینی مالیستی و آرام و متین نقاشی‌های جوزف آلبرز را. این دسته از نقاشی‌های مریم شیرینلو گرچه نگاهی معنوی را از تماشاگران خود طلب می‌کند، اما قدرت ارتباطی عناصر نقاشی‌های او، آن حد از تاثیربرانگیزی را ندارد که معنویتی ناب را در روح آنها بیدار کند.

بخشی از توجه تماشاگران به جلوه‌های ظاهری کلمات و شکل‌ها و بخشی دیگر به ضعف‌های اجرایی برخی از کارها معطوف می‌گردد.

در دسته دوم نقاشی‌ها، ترکیب عناصر تابلو به گونه‌ای است که چشم تماشاگر از میانه تابلو به کناره‌ها و یا بالعکس به حرکت درنمی‌آید، بلکه عناصر بصری آنچنان توزیع شده‌اند که کمپوزیسیونی متعادل پدید آمده است و هیچگونه انرژی متراکمی در میانه یا کناره‌های تابلو، موجب پدید آمدن مرکزیتی نشده است.

بیشتر نقاشی‌های مریم شیرینلو وجوه مشترکی دارند که انسجام آثار این نمایشگاه را تضمین می‌کنند: استفاده از رنگمایه‌های محدود، به تصویر کشیدن نوشتار کهن و امروزی و فاصله گرفتن از انتزاع مطلق، استفاده از تکنیک کلاژ، ریتم، گردش رنگ و فرم در سراسر تابلو، توازن و تعادل، غلبه ساختار خطی، ساختارهای تودرتو و چند لایه و...

در پایان پرسش اصلی این است: مریم شیرینلو در نقاشی‌های خود چه غایتی را دنبال می‌کند؟ از سویی با شعرهایی عارفانه به ساحتی عرفانی نزدیک می‌شویم و از سویی دیگر خطوطی سرکش و آشفته در بالاترین سطح، لایه‌های نسبتا منظم زیرین را از نگاه ما دور می‌سازند.

کد خبر 7519

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز