وی فعالیت موسیقی را از 10سالگی و با آموختن سهتار و ردیف موسیقی ایرانی آغاز کرد. او از شاگردان محمد رضا لطفی و حسین علیزاده است و از سال 65 وارد عرصه آهنگسازی برای فیلم شد. وی تاکنون برای بیش از 50 فیلم و سریال، موسیقی ساخته است. آخرین کار او موسیقی سریال «بیگناهان» است که با موسیقی سایر سریالهای تلویزیونی تفاوت دارد. با وی درباره همین تفاوت گفتوگو کردهایم.
- شما سالها نوازنده سه تار بودهاید چه شد که به موسیقی فیلم و سریال پرداختید؟
گاه آدم در مسیری قرار میگیرد که ابتدا برایش جدی نیست ولی بعد از مدتی جدی میشود. اولین کار من«سایههای هجوم» به کارگردانی آقای احمد امینی بود که آن سالها برایم بهعنوان یک کار دانشجویی مطرح بود و هدفم موسیقی و آهنگسازی نبود. الان هم کار من موسیقی نیست و فقط برای سینما آهنگسازی میکنم. چون آهنگسازی برای سینما را به نوازندگی در حوزه موسیقی ترجیح میدهم. البته در شرایطی سینما و کارگردانی را بهعنوان رشته تحصیلی انتخاب کردهام که دانشکده موسیقی تعطیل بود و باید در کنار سینما به شکل خودآموخته به موسیقی میپرداختم. به همین دلیل است که خودم را سینماگری میدانم که برای فیلمها موسیقی هم میسازد.
- سهتار نوازی که در متن سریال «بیگناهان» شنیده میشود، را خودتان نواختید؟
بله. کلا همه قطعات را ابتدا روی سه تار نواختم.
- فکر میکنم موسیقی تیتراژ «بیگناهان» خیلی متفاوت از موسیقی متن آن است. انگار تیتراژ بیانگر حس و حال سه دوست و گذشته آنهاست و موسیقی متن بیشتر به احساسات جلال میپردازد. چطور به این تفکیک رسیدید؟
موسیقی تیتراژ اول هم با موسیقی متن سریال تفاوت دارد و هم با تیتراژ پایانی آن. البته در تکنوازیهای سه تار که در متن سریال پخش میشود، گاه از تمهای موسیقی تیتراژ اول استفاده شده البته خیلی مشهود نیست. ولی از نیمههای کار، سازهای دیگر هم به شکل تکنواز در متن سریال به کار گرفته میشوند. در این تکنوازیها سعی شده که تم اصلی براساس موتیفهای موسیقی تیتراژ باشد.
- یعنی تعمدی در مجزا بودن موسیقی تیتراژ و متن سریال بوده است؟
بله و خوشحالم که شما هم متوجه این تعمد شدهاید. موسیقی تیتراژ ابتدایی موضوعات کلی خیانت، دوستی و...را در نظر داشته و حرف کلی فیلم را بیان کرده است. البته در شکل سنتی آهنگسازی برای سینما و تلویزیون معمولا همان موسیقی تیتراژ درکل سریال تکرار میشود. اما من معتقد بودم که تا سریال به نیمه برسد و همه شخصیتها گره گشایی شوند، موسیقی متن فقط باید به پیشرفت داستان کمک کند. همانطور که در قسمت اول موسیقی شنیده شده، چون با بخشهای دیگر ارتباط ندارد موسیقی آن هم تکرار نشده است. در مورد لزوم تکرار تم موسیقی تیتراژ در کل سریال با آقای شاهسواری و آقای امینی بهعنوان تهیهکننده و کارگردان همفکری کردیم و به این نتیجه رسیدیم که تیتراژ هر هفته پخش میشود و اگر در خود سریال از آن تم استفاده نشود اتفاقات خاصی رخ نمیدهد و بهتر است که در کل سریال از موسیقی خیلی تماتیک و ملودیک استفاده نکنیم.
- چرا برای تیتراژ آخر برعکس موسیقی ابتدایی که سنگین و پرحجم است، فقط یک دوئت ویلنسل و پیانو استفاده شده است؟
تیتراژ آخر قرار بود همان تیتراژ اول باشد. اما من فکر کردم شاید هر قسمت خیلی بد و ناراحتکننده تمام شود و بهتر است به جای موسیقی جدی و کمی خشک تیتراژ ابتدایی از موسیقی استفاده شود که کمی آن حال و هوا را تلطیف کند. به همین دلیل یک دوئت ویلنسل و پیانو را انتخاب کردم. البته قصه ما طولانی است و کمی طول میکشد تا لحن موسیقی تیتراژ ابتدایی توسط مخاطب درک شود.
- اینکه آهنگسازان تنها یک یا دو قطعه برای هر فیلم یا سریال میسازند و برای تیتراژ و متن آنها تنها همین قطعات را به کار میگیرند شاید به تنبلی آنها از یک طرف و سرعت لازم برای این کار بر میگردد؟
همانطور که در یک نقاشی هر چقدر که تنوع وجود داشته باشد، باز هم یک احساس و والر رنگی، ثابت و حاکم است؛ قطعات موسیقی که برای یک منظور و برای یک مجموعه ساخته میشوند هم حال و هوای یکسان دارند. یا حداقل تمهایشان به هم نزدیک است. حتی در بین کارهای کلاسیک همچنین روشی دیده میشود. بهعنوان مثال موسیقی آقای موریکنه برای سینما پارادیزو یک احساس را دارد و ماندگار هم شده است. بنابراین اینکه چه روشی برای ساخت قطعات استفاده میشود، مهم نیست؛ فقط باید شخصیت موسیقی حفظ شود. در حقیقت ما تفکری داریم که میخواهیم آن را به شکل موسیقی بیان کنیم.
هماهنگی این تفکر با سایر بخشها خیلی ضروری نیست. یعنی هماهنگی و یکی بودن رنگ آمیزی قطعات در دنیای فعلی رسم نیست. چون گوش مخاطبان ورزیدهتر و حرفهایتر شده و در چنین شرایطی میشود گفت که بله برخی به قول شما در بهکارگیری خلاقیت بیشتر، تنبلی میکنند.
- شما در برخی قسمتهای «بیگناهان» تمهایی از تیتراژ را با سه تار نواختهاید که کار خوبی شده. این فکر از کجا به ذهنتان رسید؟
این در حقیقت یک ریسک بود. چون در چنین مواردی ممکن است آهنگساز به شلخته کاری متهم شود چون شنونده در طول 5 قسمت ممکن است با 15 تم و 7 حال و هوای مختلف مواجه شود و ارتباط آنها را موسیقی تیتراژ درک نکند.
- در نهایت هم ممکن است هیچ کدام از این تمها در ذهن شنونده ماندگار نشود؟
دقیقا. ولی اگر به شکل آلبوم و یکجا بشنویم متوجه ارتباط آنها با هم میشویم. چون المانهایی در همه قطعات وجود دارد که با وجود تنوع بسیار زیاد، از نظر رنگ آمیزی، ترکیب بندی و... به هم شبیه هستند.
- بخشهای زیادی از موسیقی متن سریال، تکرار آهنگهای خاطرهانگیز قدیمی است. این پیشنهاد شما بود یا آقای امینی؟
این دغدغه آقای شاهسواری بهعنوان نویسنده، تدوین گر و تهیهکننده است که همیشه سعی میکنند یک سری داشتههای موسیقایی ایران را در آثارشان به کار ببرند که بهنظر من خیلی اتفاق خوشایندی است. از سوی دیگر ما ایرانیها در زندگی عادی همین آهنگها را میشنویم و طبیعی است که در خانه شخصیتهای سریال هم همین قطعات پخش شوند.
- اما بهنظر میرسد برای برخی صحنهها بیش از اندازه روی این موسیقی تاکید شده و چون اغلب تصنیف هستند و شعر دارند، باعث میشوند که حواس مخاطب پرت شود.
این ایراد درستی است. کمی بیش از اندازه این قطعات شنیده میشود. حتی گاه این نوع موسیقی جایگزین موسیقی متن شده که درست نیست. البته تاکید میکنم سلیقه آقای شاهسواری در استفاده از این قطعات را میپسندم اما مثل شما احساس میکنم کمی بیش از اندازه در این سریال به کار گرفته شده است.
- فیلمنامه را خوانده بودید؟
ابتدا از روی کنجکاوی و به خاطر دوستی با آقای شاهسواری خواندم و در جریان کار بودم با اینکه از ابتدا قرار نبود موسیقی آن را بسازم. اما در نهایت بیشترین قطعات را قبل از دیدن تصاویر ساختم. البته اغلب هنگام تدوین در دفتر آقای شاهسواری بودم و دیالوگها را بدون دیدن تصاویر میشنیدم و خیلی جالب بود که ابتدا براساس شناختی که از کل داستان داشتم و تنها با خواندن فیلمنامه موسیقی را ساختم. حتی تا آخرین لحظات میترسیدم که این قطعات با چهره، تصاویر و حال و هوای سریال هماهنگ نباشد. هنوز هم فکر میکنم شاید برخی قطعات با تصاویر همخوانی ندارد. به همین دلیل ممکن است چند قطعه دیگر برای این کار بسازم.
- برای شخصیت جلال، یک تم مشخص وجود دارد که معمولا همان تکنوازی سه تار است. درباره اینکه هر شخصیت ملودی خاص داشته باشد چه نظری دارید؟
ابتدا چنین قصدی نداشتم اما در عمل چنین اتفاقی افتاد شاید به این خاطر که بیشترین بار داستان روی این شخصیت است. به این ترتیب هر کار کنیم این تم به آن شخصیت مربوط میشود در حالی که اصلا چنین اعتقادی ندارم و نمیخواهم که هر ساز یا ملودی معرف یک شخصیت باشد.
البته تکنوازی سه تار برای انتقال حس تنهایی جلال به مخاطب خیلی خوب به کار گرفته شده. اما بهنظر میرسد که فقط در مورد این شخصیت چنین اتفاقی افتاده است.
به هر حال جلال با احساس نوستالژی و غم غربت آمده و آدم تنهایی است که یک تکنوازی این تنهایی را بهتر تداعی میکند. اگر واقعا این حس با موسیقی منتقل شده باشد خیلی خوشحال میشوم. البته آقای شاهسواری از بین تکنوازیهایی که در اختیار داشتند، این قطعات را انتخاب کردهاند.
یادداشت:
همه قطعات موسیقی «بیگناهان» به جز دو سه مورد، موسیقی سمپل هستند. خیلی دوست داشتم که این ارکسترهای سمپل و فناوری استفاده از آنها در تیتراژ ذکر میشد. چون به هر حال این نوع آهنگسازی حدود 5، 6 سال است که رایج شده و تقریبا همه آهنگسازان نمونههای مختلف آن را در اختیار دارند اما روش استفاده هر کدام متفاوت است. بهنظر م استفاده از این امکانات فرصت خوبی را در اختیار آهنگساز قرار میدهد تا نمونههای خوب ارکسترها و بهویژه ارکسترهای زهی را به کار گیرند تا اثر بهتری خلق کنند. شاید اجرای قطعه تیتراژ اول با استفاده از ارکستر سمپل، شکل قطعه را تغییر داد و باعث بهتر شدن کار شد.
من مخالف استفاده از ارکسترهای سمپل نیستم. معتقدم فناوری خودش را تحمیل میکند و مخالفت فایدهای ندارد. البته سال 71 که موسیقی سایههای هجوم را ساختم، ابتدا همه قطعات را روی ملودیکا اجرا کردم و سپس با استفاده از یک سنتی سایز آنها را اجرا کردم که در آن زمان با مخالفانی روبهرو شدم. اما در نهایت حاصل کار با فیلم هماهنگ بود و سیمرغ بلورین جشنواره فجر را هم گرفت. بنابراین چگونگی به کارگرفتن این ابزار مهم است نه خود آنها. بهویژه آنکه تعریف موسیقی الکترونیک امروز فرق کرده و دیگر به یک موسیقی رایانهای تبدیل شده که امکان استفاده از سازهای زندهای که جای دیگری اجرا شده را برای آهنگساز فراهم میکند. چون میتوان همان احساس را در اینجا هم به کار گرفت البته به توانایی شخصی آهنگساز و خلاقیت او بستگی دارد. تقریبا همه آهنگسازان سینما و تلویزیون این مجموعههای سمپل را دارند اما اینکه اثرشان خوب یا بد میشود بهخودشان مربوط است نه به دستگاه یا سمپلها.