شنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۵ - ۰۴:۵۹
۰ نفر

جواد ادهمی، یاسر تهمتنی: پس از تصویب ممنوعیت فعالیت شرکت‌های هرمی در سال 84 از سوی مجلس شورای اسلامی که تاسیس، قبول نمایندگی و عضوگیری برای این شرکتها را جرم تلقی می‌کرد، برای مدتی از شدت فعالیت شرکتهای هرمی کاسته شد.

 اما اخیرا و بدنبال شدت گرفتن دوباره فعالیت این قبیل شرکتها رئیس قوه قضائیه طی دستوری از دستگاه قضایی کشور خواسته با فعالین به ویژه مدیران و مؤسسان این شرکتها با شدت و قاطعیت برخورد کنند. به مناسبت فراز و فرود فعالیت شرکتهای هرمی در جامعه  ونحوه مواجه دستگاه قضایی با آنها مقاله زیر از منظری جامعه‌شناختی به آسیب‌شناسی دلایل گرایش جوانان به شرکت در چنین فعالیت‌هایی پرداخته است.


این روزها تجارت شبکه‌ای که در نگاه اول یک فعالیت اقتصادی به نظر می‌رسد، علاوه بر ایجاد شلوغ‌‌بازاری در زمینه اقتصاد ملی و شاید بین‌المللی، آشفتگی‌هایی را نیز در عرصه اجتماعی ایران ایجاد کرده است.

 شرکت‌های ذی‌نفع متولی و مروج آن در برخی کشورهای جهان و از جمله کشور ایران، دستگاه‌های بروکراتیک و دفاتر نمایندگی تاسیس کرده‌اند و در قالب شبکه‌هایی چون گلدکوئیست، گلدماین و... فعالیت می‌کنند که از این طریق سودهای هنگفتی را به دست می‌آورند.

 البته روش تجارت شبکه‌ای(Network) فی‌نفسه به عنوان روش نوینی در عرصه تجارت بین‌المللی در سال‌های اخیر مطرح بوده است، اما آنچه که در نوشته حاضر به آن خواهیم پرداخت، بررسی Network به روشی است که امروزه در کشورمان رواج یافته و گویی منحصراً مختص این کشور است و به این ترتیب، تدریجاً تمامی ساختارهای جامعه را به نوعی متاثر خواهد کرد.

 گرچه می‌توان تجارت شبکه‌ای را صرفاً‌ از دیدگاه اقتصادی نیز مورد نقد و بررسی قرار داد، اما در این مقاله سعی شده است به طور کلی، اثرات فراگیر این پدیده در تمامی عرصه‌های جامعه بررسی شود. همان‌طور که گفته شد، در کشور ایران نیز این شیوه کسب‌وکار و فعالیت اقتصادی، اخیراً به طور چشمگیری رواج یافته است.

هر روز تعداد زیادی از مردم و به‌‌ویژه جوانان، به این شبکه می‌پیوندند و با این تصور که «یک‌شبه ره صدساله خواهند پیمود»، تمام همّ‌ و غم خود را به فعالیت در این بازار معطوف کرده‌اند. اینکه چرا جوانان غالباً بیشتر از دیگر گروه‌های سنی به این شبکه گرایش پیدا کرده‌اند، به آن دلیل است که از یک طرف دوره جوانی، دوره آرمان‌گرایی و ایده‌آل‌خواهی است و در این سنین، کمتر واقعیات به صورت عریان دیده می‌شود و از طرفی و مهم‌تر اینکه جوامع جهان سوم به طور عام و جامعه ایران به طور خاص از میزان بالایی جمعیت جوان تحصیلکرده برخوردارند و اغلب افراد این جمعیت کثیر، در این برهه زمانی، بیکار یا جویای کار هستند. بنابراین بدیهی است که اکثر اعضای این شبکه را جوانان تشکیل دهند.

در حالت ایده‌آل، این جمعیت جوان و تحصیل‌کرده هر کشور است که جامعه را در جهت نیل به رشد و توسعه سوق می‌دهد، اما در جامعه ایران این قضیه بنا به دلایل متعددی، متفاوت است.

 جمعیت کثیر جوان این کشور، حاصل رشد انفجاری جمعیت در سال‌های دهه 1360 هستند که این معضل باعث شد‌ متولدین این سال‌ها همیشه با مشکلاتی از قبیل تغذیه، تحصیل در مدرسه و دانشگاه (مسأله کمبود فضای آموزشی، رقابت شدید در کنکور ورودی دانشگاه‌ها و...)، بیکاری، اشتغال و ازدواج مواجه بوده و باشند.

 البته واضح است که این معضلات به آینده‌نگری و برنامه‌ریزی سنجیده به صورت فراگیر و در ابعاد مختلف نیاز دارد که پرداختن به این مسائل، فراتر از رسالت این مقوله است. پس همان‌طور که گفته شد، جوانان تحصیل‌کرده و جویای کار در ایران، در پی روزنه‌ای برای شروع زندگی و استقلال مالی بوده و از آنجا که  برنامه‌ریزی کاملاجامع و سازمان‌یافته‌ای برای جذب این نیروهای تازه‌نفس و کارآمد وجود ندارد،‌ از این روبرخی از این افراد، بهترین گزینه‌ها برای جذب در این شبکه‌ها محسوب می‌شوند چرا که با ورود چنین افرادی با این سطح و مرتبه علمی، کل شبکه از مشروعیت و مقبولیت اجتماعی بالایی برخوردار می‌شود که این خود باعث جلب اعتماد بسیاری از افراد دیگر می‌شود.


اگر از منظر جامعه شناختی به این موضوع بنگریم، عضویت در این شبکه‌ها صرف‌نظر از اینکه چه تعداد از افراد پولدار می‌شوند و به چه میزان وضعیت اقتصادی آنها دگرگون می‌شود،‌ پیامدهایی برای جامعه به دنبال دارد که فراتر از آن است که اقتصاددانان کشور اثر آن را تنها در عرصه اقتصاد ملی می‌پندارند.

 اینکه جوانان- این نیروهای فعال و پرانرژی- و از همه مهم‌تر تحصیل‌کردگان یک جامعه که زمان طولانی و هزینه‌های مالی فراوانی صرف تعلیم و تربیت آنان شده است، گردانندگان چنین شبکه‌ای باشند و اینکه به کاری روی آورند که از نظر اقتصادی عاری از هرگونه خصوصیت مولدبودن و حتی ضرورت وجودی برای رشد و توسعه جامعه است، بیشتر شبیه به یک تراژدی اجتماعی- فرهنگی است که متاسفانه از دید مسئولان و برنامه‌ریزان مخفی مانده یا ناچیز پنداشته شده است.

 این در حالی است که اکثر جامعه‌شناسان کلاسیک بر کار و فعالیت انسانی مولد برای رشد و پویایی یک جامعه بسیار تاکید کرده‌اند. در میان متفکران کلاسیک، اندیشه‌های کارل مارکس در مورد کار و فعالیت خلاقانه و تاریخ‌ساز افراد بشری، قابل تامل به نظر می‌رسد. وی معتقد است که پراکسیس یا کار انسان در تاریخ به عنوان ترکیب عین و ذهن، مهم‌ترین عمل تعیین‌کننده و خلاق در جامعه و تاریخ است.

به عبارتی دیگر، کار انسان در تاریخ یعنی «پراکسیس»، تولید‌کننده و سازنده همه اشکال و نهادهای تاریخی، اجتماعی و ابزارهای تولید، کالاها، نهادها و نظام اقتصادی، مظاهر فرهنگی، ایدئولوژی، دولت و... است؛ به این معنا که جهان نهادها و نمودها بازتاب پراکسیس یا عمل انسان در طول تاریخ است و در هر مرحله‌ای از تکامل تاریخی، مصنوعات و مخلوقات کار انسان یعنی روابط تولید، نهادهای اجتماعی و اشکال آگاهی تبلور و تجسم یا عینیت پیدا می‌کند(بشریه،‌1381: 36).


از نظر مارکس، تولید اقتصادی فعالیتی است که مستلزم وجود گروه‌هایی است که با همکاری یکدیگر بتوانند چیزهایی خلق کنند. به عقیده او، خصیصه اجتماعی کار به طور کامل با طبیعت اجتماعی انسان یعنی سرنوشت اشتراکی انسان مطابقت دارد و این خصیصه گواهی است بر رد این ادعا که انسان‌ها موجوداتی منفرد و مجزا هستند. (گر ب 1383: 32) البته باید توجه داشت که ادعای افراد درگیر در تجارت شبکه‌ای مبنی بر تکوین ارتباطات اجتماعی عمیق و صمیمی در این حرفه با آنچه که «تولید اشتراکی» نامیده می‌شود، بی‌نهایت متفاوت است چرا که این ارتباطات، تنها از طریق نوعی اعتماد صوری و تکیه بر روابط عاطفی قبلی مابین افراد شکل گرفته و تهی از ترکیب دو عنصر عین و ذهن است.


بنابراین کاری که مشتمل بر دو عنصر ذهن و عین نباشد، کاری است که به ازخودبیگانگی افراد می‌انجامد. طی این فرایند ازخودبیگانگی، افراد به کاری می‌پردازند که به هیچ وجه نقش خلاقانه و فعالانه خود را در آن نمی‌یابند و همه تلاش خود را صرف پول‌سازی و کسب درآمد می‌کنند و این خود شدیدترین نوع بیگانگی از کار است چراکه پول، ذات ازخودبیگانه کار و وجود انسان است. این ذات بر انسان چیره می‌شود و مورد پرستش او قرار می‌گیرد. (کوزر، 1381: 84).


به عبارتی این فعالیت، عاری از هرگونه محصول تولیدی عینی برگرفته از قوه ابتکار ذهن کنشگران است و بنابراین می‌توان انتظار داشت که این شیوه فعالیت به جای اینکه به رشد و ترقی کمالات و فضایل اخلاقی بشر کمک کند، به ازخودبیگانگی مفرط افراد از نقش و عمل خلاقانه خود و بسط و گسترش عقلانیت ابزاری در جامعه بینجامد.


به همین دلیل فعالیت در این شبکه‌ها بیشتر به یک نوع فعالیت چشم‌وهم‌چشمی اجتماعی مبنی بر نوعی التزام و اجبار دوستانه شبیه است. جلسات معرفی مکرر و مداوم که در محافل کاملاً صمیمانه و در فضایی به ظاهر آزاد برای جذب افراد جدید شکل می‌گیرد، گواهی بر این مدعاست. متاسفانه مکان تشکیل چنین جلساتی، هیچ حد و مرزی نداشته و از خانه، خوابگاه‌های دانشجویی تا ادارات و... را در‌بر می‌گیرد و جالب اینکه این مکان‌ها تحت عنوان home office مورد نظر آلوین تافلر و دیگر موج‌سومی‌ها نامگذاری شده‌اند در حالی که حقیقتاً بیشتر به یک قمارخانه الکترونیک شبیه‌اند.


یک کار مجازی در فضایی مجازی و با محتوای اقتصادی مجازی (بدون وسیله مبادله‌ای) به گونه‌ای طراحی شده است که سرانجام به تحریف و شبیه‌سازی واقعیت‌های اجتماعی و تشکیل یک طبقه مجازی با فرهنگی تک‌بعدی و ساختگی می‌انجامد؛ یعنی طبقه‌ای بی‌تفاوت و منفعل که هیچ‌گونه نقش فعالانه‌ای در تولید و بازتولید فرهنگ واقعی جامعه ایفا نمی‌کند.


متاسفانه تاثیر چنین فضاهایی تا آنجا پیش می‌رود که گاه شخصیت فرد و نحوه نگرشش به اجتماع، درآمد، کار و به طور کلی جهان‌بینی، وی را دستخوش تغییرات بنیادین می‌سازد، به طوری که کم نیستند تعداد افرادی که در بدو ورود به چنین شبکه‌هایی، کلیه تجارب عملی و حتی علمی خود را ناچیز، بی‌اهمیت و پوچ شمرده و به این ترتیب طی این فرایند، گویی شخصیت و هویت جدیدی کسب کرده‌اند که این خود باعث می‌گردد فرد، از گروه‌های نخستین و صمیمانه‌ای چون خانواده و دوستان فاصله گیرد و این همه، در نتیجه تبلیغات پرزرق‌و‌برق افراد معدودی در راس شبکه است که در این آشفته‌بازار توانسته‌اند با بهره‌گیری از این راه میانبر، وضعیت اقتصادی خود را به‌سرعت دگرگون سازند و سرمایه‌های هنگفتی را با نرخ تصاعدی به دست آورند و با نمایش‌دادن ماشین‌های گران‌قیمت، خانه‌های ویلایی و امکانات زندگی اشرافی، هرروزه سعی در وسعت‌بخشیدن به زیرشاخه‌های خود و در نهایت کل شبکه دارند.

این افراد، طبقه‌ای جدید را تشکیل داده یا خواهند داد؛ طبقه‌ای که حباب‌وار بر بدنه جامعه ظاهر شده و با یک رشد سرطانی، تغییرات بنیادی در ساختارهای جامعه و به‌ویژه ساختار اقتصادی آن ایجاد می‌کند و موجب فرسایش تدریجی سرمایه‌های جامعه، ازبین‌رفتن تعادل و ایجاد شکاف‌های عمیق بین طبقات اصلی جامعه و این طبقه نوظهور می‌شود.


به طور کلی می‌توان گفت تجارت شبکه‌ای، پیامدهای مخرب خود را در سطوح مختلف یک جامعه بر جای می‌گذارد. همان‌طور که گفته شد، نوعی اختلال کارکردی و عدم توازن بین ساختارهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به وجود می‌آید؛ به این معنا که دیگر تمامی نیروهای مولد و جامعه‌پذیرشده، قادر به اشغال جایگاه‌های اقتصادی متناسب با ظرفیت‌های انتقالی نبوده و در عوض، بخش عظیمی از این نیروها در یک حوزه غیرتولیدی و غیرضروری جامعه متمرکز می‌شوند و به این ترتیب، تنش‌های ساختاری تشدید می‌شود.


از این گذشته، در سطح خرد می‌توان گفت تاثیر این پدیده به این صورت نمود می‌یابد؛ افرادی که به طور ناگهانی از سود اقتصادی سرشاری برخوردار می‌شوند، به شخصیت‌های غیرفعال اجتماعی و بی‌تفاوت نسبت به کلیه مسائل اجتماعی رایج مبدل شده‌اند و دسته دیگر افراد کثیری که به چنین سودهایی دست نیافته و حتی دستمایه اقتصادی اندک خود را نیز از دست می‌دهند.

 اینان نیز به افرادی مایوس، منفعل و سرخورده تبدیل می‌شوند و جرات و قدرت کارآفرینی از ایشان سلب می‌شود. بنابراین در هر صورت، پیامدهای این پدیده برای فرد و جامعه، زیان‌بار و در صورت سهل‌انگاری از سوی برنامه‌ریزان، جبران‌ناپذیر خواهد بود. لذا اجتناب از پیامدهای زیان‌بار این جریان اجتماعی، مستلزم برنامه‌ریزی دقیق، سنجیده و دلسوزانه مسئولان و دست‌اندرکاران دولتی وحتی همکاری و درک همدلانه تمامی مردم جامعه برای استفاده مفید از این نیروهای جوان، پویا و ارزشمند است.


پی‌نوشت‌ها:
1 - ادوارد ج، گرب، نابرابری اجتماعی، مترجمان: محمد سیاهپوش و احمدرضا غروی‌زاد
2 - حسین بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، نشر نی
3 - کوزر، لوئیس، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه‌شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی

کد خبر 7249

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز