دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷ - ۰۶:۴۰
۰ نفر

آیت‌الله محمد واعظ‌زاده: آیا واژه اجتهاد در قرآن ریشه دارد، یانه؟ در قرآن، در بیش از 10 آیه کلماتی از ماده «جهد» به کار رفته است.

 از مشتقات این ریشه جاهدوا، جهاد و... است که در معنای جنگیدن و مقاتله در راه خداست. کلمات دیگر از این ماده هیچ‌کدام در معنای اجتهاد نیامده‌اند. حتی تردید دارم که کلمه «اجتهد» در قرآن آمده باشد.

اولین جایی که این کلمه درآن به کار رفته، روایت معروف «معاذ» است که وقتی پیامبر(ص) او را به یمن فرستاد، از وی پرسید که تو به چه حکم می‌کنی؟ او پاسخ داد: به کتاب الله. پیامبر (ص) گفت: اگر کتاب نبود، به چه حکم می‌کنی؟ گفت: به سنت رسول‌الله. حضرت فرمودند: اگر سنت نبود، به چه حکم می‌کنی؟ که معاذ گفت: بظن اجتهد رأیی؛ یعنی رای خودم را به کار می‌اندازم.

البته این روایت قابل بحث است. گرچه این معنا از اجتهاد در معنای اجتهاد مورد نظر امروز نیست. کلمه دیگری که باید در این رابطه به بحث گذاشت، واژه «تـفقّه» است. در قرآن این واژه و مشتقات آن به صورت ثلاثی مجرد زیاد به کار رفته و تنها یک بار که به معنای بحث ما نزدیک است، به صورت «لیتفقه فی‌الدین» آمده است.

درباره فقه معمولا گفته شده، الفقه والفهم؛ ولی وقتی مراجعه می‌شود، درمی‌یابیم که فقه، مطلق فهم نیست بلکه عبارت است از دقت در چیزی برای فهم آن؛ به‌نظر می‌رسد که بصیرت در دین مراد باشد. بصیرت در دین یک مرحله بالاتر در فهم دین است. با مراجعه به سوره توبه آیه 122، درمی‌یابیم که این آیه مربوط به اجتهاد است و سیاق آیه ربطی به جهاد ندارد.

چرا گفته شده «لیتفقه فی‌الدین»؟ به این دلیل که در آن چیزی که یاد گرفته‌اند، بررسی و پژوهش کنند و در آن عمیق شوند تا بصیرت یابند؛ درحقیقت نوعی تخصص پیدا کنند.
البته اگرچه «یتفقه» در اینجا دایره شمول بیشتری نسبت به اصطلاح «فقه» دارد اما همان منشا اصطلاح فقه بوده است.

درباره ریشه قرآنی اصطلاح «استنباط» باید گفت: «این واژه فقط یک‌بار در قرآن به کار رفته است. مضمون آیه این است که وقتی خبر بدی یا خوبی مبنی‌بر پیروزی یا شکست می‌رسد، نباید ذهن مردم را با آن مشوش کرد. باید سراغ رسول و یا اولی‌الامر رفت. البته اولی‌الامر واقعی از نظر ما ائمه هستند. با این حال چنین نبوده که اولی‌الامر دیگری نباشد. در همان زمان پیامبر(ص) هم فرد می‌بایست به اولی‌الامر رجوع می‌کرد. اولی‌الامرها کسانی بودند که در گوشه و کنار از طرف پیامبر(ص) مشغول امری بودند و اطاعت آنها واجب بود.

 بنابراین هرکسی را که پیامبر به جایی می‌فرستاد، باید مردم از او اطاعت می‌کردند. مطابق آیه، وقتی خبر خوب یا بدی را شنیدیم، باید سراغ پیامبر و اولی‌الامر رفت، چرا؟ برای آنکه آنهایی که اهل استنباط هستند، درک می‌کنند که چه باید بکنند.

 البته آیه درباره موضوعات است؛ یعنی موضوعی واقع شده که باید درباره آن فکری کرد اما اختصاص ندارد. به این معنا که گاهی خبری می‌رسد که ما از نظر شرعی حکم آن را نمی‌دانیم. بنابراین، کلمه استنباط که در میان فقهای اسلام اعم از شیعه و سنی وجود دارد، ریشه قرآنی دارد.

کلمه دیگر «فتوا» است. این کلمه در قرآن متفاوت به کار رفته است. از سیاق آیاتی که این کلمه در آنها به کار رفته می‌توان فهمید که فتوا به معنای مسئله‌ای است که ابهام دارد و مشخص و منصوص نیست.

 واژه مهم دیگر «شورا» است که ریشه‌های قرآنی مشهوری دارد. مسئله این است که اگر اشکالی از لحاظ موضوعی پیش آمد، آن را باید از طریق «شورا» حل کرد. اما اگر حکمی در کتاب و سنت منصوص نباشد، باز آیات شورا شامل آن می‌شوند. عجیب آن است که هم رسول اکرم- البته در موضوعات – در مسائل مختلف اهل مشورت بودند و هم ائمه. بی‌تردید رابطه‌ای جدی میان شورا و اجتهاد وجود دارد.

مسئله شورا در تاریخ اسلام در بین صحابه و بعدها فقها رواج بسزایی داشته است. بنابراین اگر مسئله‌ای منصوص باشد، نیاز به اجتهاد ندارد اما اگر مسئله‌ای منصوص نباشد، هم نیاز به تفقه دارد، هم استنباط و هم اجتهاد. اجتهاد با سطحی‌نگری ارتباطی ندارد. پس معلوم می‌شود که کتاب و سنت را باید با تفقه و مشقت بررسی و تحلیل کرد.

کد خبر 71794

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز