بسیاری از انسان‌ها و خانواده‌ها را در این مسیر دیده‌ام که علی الظاهر وضع فقیرانه‌ای داشته‌اند اما به شدت غنی و ثروتمند بودند و مناعت طبع داشته‌اند؛ آن هم بدان جهت که به این دستگاه متصل شده‌اند. همه ذکر و فکرشان در طول سال این بوده که از آنچه دارند ذخیره کنند تا در این یک دو هفته در راه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) خرج کنند.

راهپیمایی اربعین

 همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: سید مهدی مدنی، روزنامه‌نگار و استاد دانشگاه دارای مدرک دکتری روابط بین‌الملل از دانشگاه تهران است. وی در این گفت‌وگوی صمیمانه و دلنشین  به بیان تجربیاتش از چندین سفر به کربلا در موسم اربعین می‌پردازد. تجربیات این روزنامه‌نگار و استاد دانشگاه، منحصر به فرد، غنی و سرشار از معنویت است که حلاوت خاصی دارد و هر خواننده‌ای را ترغیب می‌کند تا سفری به سرزمین موعود داشته باشد.   با توجه به نزدیک شدن اربعین حسینی(ع) گفت و گویی با سید مهدی مدنی، روزنامه نگار و استاد دانشگاه انجام داده ایم که تجربه چندین و چند سفر به کربلا و راهپیمایی اربعین را در این موسم سال دارد.

 گفت‌وگوی ما را با این استاد دانشگاه در ادامه می خوانید:

 نخستین بار چرا و چگونه به راهپیمایی اربعین رفتید؟

اولین بار که رفتم دلیلش ارادت و دوستی و الفتی بود که از قبل نسبت به حضرت در وجودم حس می کردم.... از آن جهت که ما حضرت سید الشهدا(س) را تجلی تام و تمام حق می‌دانیم. از آن جهت که حضرت همه هستی و نیستی خودش را خالصانه در راه حق می‌دهد و همین باعث می‌شود که حضرت حق نگاه ویژه‌ای به ایشان و همه زئرانش داشته باشد. به همین دلیل است که جایگاه ایشان در احادیث و روایات بسیار والا و و مزار ایشان بالاتر از کعبه قرار گرفته است. این را بدین جهت می‌گویم که بدانیم پیش از عزیمت به کربلا قصد داریم، کجا برویم.

سکاندار این سفر معنوی  چه کسی یا کسانی هستند؟

آنچه در سفر اربعین بیش از پیش باید متجلی شود، این مهم است که بدانیم راهپیمایی اربعین حرکتی مردمی است و سردمدار و سکاندار به حرکت درآوردن مردم نیز همان نیروی ماورایی و معنوی است. بسیاری از انسان‌ها و خانواده‌ها را در این مسیر دیده‌ام که علی الظاهر وضع فقیرانه‌ای داشته‌اند اما به شدت غنی و ثروتمند بودند و مناعت طبع داشته‌اند؛ آن هم بدان جهت که به این دستگاه متصل شده‌اند. همه ذکر و فکرشان در طول سال این بوده که از آنچه دارند ذخیره کنند تا در این یک دو هفته در راه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) خرج کنند.

وقتی به بارگاه ملکوتی امام حسین (ع) می رسید جز نگاه کردن هیچ کاری از دستتان برنمی‌آید | آرزو دارم همه مردم طعم سفر اربعین را بچشند

کمک کردن آنها چگونه است؟

این عزیزان چنان ملتمسانه به زائران یاری می‌رساندند که شاید برایتان قابل تصور نباشد. این عزیزان چنان ملتمسانه به زائران اصرار می‌کردند که شب را در خانه‌شان بگذرانند یا از غذایی که پخته‌اند، بخورند یا از راه دور با خودرو می‌آمدند و زائران را سوار می‌کردند و آنها را به منازل خودشان در چند کیلومتری مسیر اصلی می‌بردند و باز با پذیرایی و اشک و آه آنها را به همان مسیر اصلی بدرقه می‌کردند که نگو و نپرس.

مسیری که به آن اشاره دارید از کجا تا کجاست؟

مسیر از صحن امیر المومنین(ع) یعنی از نجف اشرف شروع می‌شود و تا حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ادامه دارد. این مسیر مسیری اصلی است که روستاهای اطراف و اکناف متعددی را دربرمی‌گیرد. عزیزان بی‌شماری در این مسیر، زائران را با عزت و التماس سوار می‌کنند و با خود می‌برند. در یک کلام، به حرکت درآوردن مردم، توسط یک نیروی معنوی و ماورایی که عرض کردم، بیش از هر چیز ظهور و بروز بیرونی دارد.  این حرکت کاملاً مردمی است. یعنی تا جایی که ممکن است کارهای اربعین را خود مردم انجام می‌دهند و دولت  دخالتی  ندارد. غیر از مواردی مانند تأمین امنیت و برقراری نظم راه‌ها.

نکته بعدی که در این مسیر خودش را بیش از پیش نشان می‌دهد، غیر از پذیرایی و عزتی که نسبت به زوار روا می‌دارند، یک دست شدن مردم در مسیر راهپیمایی است. در این مسیر از آن جهت که توفیق است و خودرو هم اگر باشد بسیار کند حرکت می‌کند، در کنارتان استاد دانشگاه، شهروند کانادایی، ثروتمند کویتی، شهرنشین تهرانی و فقیر بندرعباسی و ثروتمند اهوازی را یکجا می‌بینید. همه در این مسیر یک رنگ می‌شود که انگار در صحرای محشر گام برمی‌دارند و به سمت نور در حرکت‌اند. پیاده‌روی اربعین چنین خودش را متجلی می‌کند... در هر فستیوال و راهپیمایی‌ای، چه در سطح کشور و چه در جهان، حتی در ۲۲ بهمن برخی از مسئولان با بادیگارد حضور دارند، برخی لباس متفاوتی دارند اما در این مسیر از آن جهت که امکانات ویژه‌ای هم وجود ندارد، لاجرم هم رنگ مردم می‌شوید. یعنی خواه ناخواه به دلیل سختی سفر هم رنگ یکدگیر می‌شوند. من البته راهپیمایی را می‌گویم. بعضی‌ها هم البته با هواپیما می‌روند و شب که خلوت می‌شود با خودرو حرکت می‌کنند اما منظور من صرفاً حرکت با پای پیاده است.

این یک دستی که از کشورها و جوامع مختلف دیده می‌شود، خودش را به شکلی زیبا نشان می‌دهد. همه به سمت نوری حرکت می‌کنند که گویی مانند یک آهن ربا مردم را به سمت خود می‌کشاند. نکته بعدی زمانی است که شما به میعادگاه عشق می‌رسید. آنجا دیگر جز نگاه کردن هیچ کاری از دستتان برنمی‌آید. البته سلسله‌ای مناسک وجود دارد یا در مفاتیح آمده که فلان دعا یا فلان زیارت را بخوانید اما آن شور و هیجان و ازدحامی که وجود دارد و موج می‌زند، تقریباً شما را از انجام همه امور سلب می‌کند و شما را وامی‌دارد که به سمت بارگاه ملکوتی و گنبد و گلدسته نورانی حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و قمر بنی هاشم(ع) خیره شوید. این نگاه کردن شما را ناخودآگاه در خود ذوب می‌کند. گویی نوری الهی، با تمام خستگی‌ای که دارید در برتان می‌گیرد. در یک لحظه گویی همه خستگی سفر زایل می‌شود. نمی‌دانید گریه کنید یا بخندید. باور کنید که هیچ کاری از دستتان ساخته نیست... حس و حال عجیب و وصف ناشدنی‌ای به شما دست می‌دهد. آرزو دارم برای همه مردم روزی این حس و حال فراهم شود و طعمش را بچشند.

می‌خواهید زیارت‌نامه بخوانید اما آن‌قدر شلوغ است که نمی‌توانید کاری کنید. اگر توفیق باشد و وارد صحن شوید، کافی است که مانند عرب‌ها دستتان را به نشانه لبیک یا حسین(ع) بالا بگیرید و در میانه این موج راه بیفتید. ناخودآگاه خودتان را در کنار حرم مطهر می‌بینید. به قدری این شور عجیب است و به قدری موج‌های عجیب انسانی زیباست که گویی به صخره‌ای نورانی برمی‌خورید و دوباره بازمی‌گردید. هیچ کار خاصی نمی‌خواهد انجام دهید. فقط رو به حرم بایستید و به چشم می‌بینید که همراه با این موج می‌روید و برمی‌گردید!

در کربلا اقامتی دارید با حداقل هزینه! آن هم به صورت مهمان. مجموعه این عوامل و خاطرات سبب می‌شود هر سال نزدیک اربعین به تلاطم بیفتید و برخیزید و بساطتان را جمع کنید و از اطرافیانتان حلالیت بطلبید و فکر و ذکرتان عزیمت و حرکت کردن به سمت آن نور و آن صخره نورانی باشد...

وقتی به بارگاه ملکوتی امام حسین (ع) می رسید جز نگاه کردن هیچ کاری از دستتان برنمی‌آید | آرزو دارم همه مردم طعم سفر اربعین را بچشند

خاطره برجسته تان در حین راهپیمایی را برایمان روایت می کنید؟

یک سال بعد از 3 روز  پیاده‌روی به شب برخوردیم. البته توصیه می‌کنند که شب زیاد راه نروید. بنده خدایی خیلی تعارف کرد و ما وارد موکبشان شدیم تا دمی بیاساییم. قدری که خستگی‌مان در رفت، دیدیم که از زائران پذیرایی می‌کنند. ما در ابتدا دیدیم که سیب‌زمینی و بادمجان سرخ می‌کنند و چای می‌گردانند. ابتدا با حالت شوخی گفتیم که چنین سیب‌زمینی سرخ نکنید. آنها گفتند خب، خودتان بفرمایید این طرف و کار را دست بگیرید! ما گروهی بودیم. حدوداً ۱۰، ۱۵ نفر می‌شدیم. یکی از دوستانمان چای را دست گرفت و دیگری بادمجان و دیگری داد می‌زد چای، چای داغ!

پس از سه چهار ساعت همه بچه‌ها آنجا ایستاده بودند و از هر واحدی که رد می‌شد، پذیرایی می‌کردند و حتی  پای زائران را هم ماساژ می‌دادیم. به خودمان آمدیم و دیدیم که ۱۵ ایرانی در مناسک عربی حل شده‌ایم و موکبی در دست گرفته‌ایم و از مردم پذیرایی می‌کنیم. عرب‌ها در این فاصله کناری نشسته بودند و خستگی در می‌کردند. انگار نه انگار که آنها عرب بودند و ما ایرانی و آنها هم اصلاً پایداری نمی‌کردند که موکب را از ما پس بگیرند. به خودمان آمدیم و دیدیم ما هم مانند عرب‌ها در جایگاه خدمت‌رسانی به بقیه ایستاده‌ایم. برایمان مطبوع بود و در یادماندنی و دلچسب و شیرین. همه برای خدمت‌رسانی به زوار با هم همراه شده بودند.

کد خبر 703199

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha