شنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۷ - ۱۴:۰۷
۰ نفر

علی‌الله سلیمی: در سال‌های اخیر برای قشر نوجوان ایرانی داستان‌های تالیفی به قلم نویسندگان فارسی زبان کمتر نوشته شده و در مقابل، داستان‌های ترجمه‌ای این جای خالی را پر کرده است.

این موضوع دلایل گوناگونی دارد که در این مجال فرصت پرداختن به آنها نیست و غرض، تنها یادآوری این نکته است که در چنین شرایطی انتخاب یک اثر برتر در حوزه داستان نوجوانان نسبت به سایر آثاری که چاپ می‌شود مشکل است، چون داوران و منتقدان ادبی در شرایط مواجهه با خلأ در کمیت این آثار، قدرت انتخاب و ارزش‌گذاری را تا حدودی از دست می‌دهند و در نهایت مجبورند از میان تعداد محدود آمار منتشره اثر برگزیده‌ای را انتخاب و یا درباره آن اظهارنظر کنند.

در چنین وضعیتی، انتشار کتاب «لاک‌پشت فیلی» نوشته جمشید خانیان، در حوزه ادبیات داستانی ویژه نوجوانان یک اتفاق تازه است که می‌توان از زوایای مختلف به آن پرداخت.

لاک‌پشت فیلی، داستانی ساده و صمیمی است که در آن دغدغه‌های پیشین نویسنده نسبت به ذهنیت و دنیای کودکان کاملا مشهود است؛ موجودی خیالی تا مدت‌ها ذهن شخصیت داستانی را به خود مشغول می‌کند و عموما این شخصیت‌ها کودک یا نوجوان هستند. نویسنده سال‌ها قبل در کتاب «کودکی‌های زمین» این موضوع را دستمایه کارش قرار داد که پس‌زمینه آن به رویدادهای دفاع مقدس مربوط بود.

در آن داستان کودکی که براثر وقوع پدیده جنگ، والدینش را از دست داده است، با خلق یک شخصیت خیالی در ذهنش با نام‌ «کل‌کل اشتر» به نوعی در آن هیاهوی جنگ که تنها مانده است،  تنهایی خود را پر می‌کند و در مواجهه با مشکلات پیش‌رو مدام با آن شخصیت خیالی که ساخته و پرداخته ذهن خودش است، حرف می‌زند و این راهکار او را از لحظه‌های بحرانی عبور می‌دهد.

طرح مشابهی از آن داستان حالا دستمایه کار جدید خانیان قرار گرفته است. لاک‌پشت فیلی، این بار هم عنوان شخصیت خیالی است که نوجوان داستان در مواجهه با مشکلی که برایش پیش آمده در ذهن خود ساخته است. البته این‌بار دلیل شکل‌گیری این شخصیت خیالی در ذهن راوی داستان تا حدودی با داستان قبلی نویسنده (کودکی‌های زمین) متفاوت است.

آنجا کل‌کل اشتر شکل می‌گرفت تا شخصیت تنهای داستان همدمی داشته باشد، اما این‌بار لاک‌پشت فیلی، تداعی‌گر موجودی ترسناک است.

در داستان جدید نویسنده، نشانه‌ها کارکرد مناسبی دارند و در پیشبرد طرح و قصه عملکرد منطقی و باورپذیری را به وجود می‌آورند. به عبارت دیگر طرح، انسجام بیشتری دارد و رویدادهای آن به طبیعی‌ترین شکل ممکن اتفاق می‌افتد. راوی داستان یک مقطع کوتاه زمانی را برای روایت انتخاب کرده است؛ یعنی با صلاحدید نویسنده، ماجراهای اصلی داستان در پنج روز خلاصه شده، اما با یک مقدمه و یک مؤخره، طرح سامان یافته است. مقدمه داستان اشاره‌ای گذرا به رویدادی در مدت‌ها قبل است که طی آن پدر خانواده لاک‌پشتی را به خانه می‌آورد.

اعضای خانواده به خصوص پسرک (راوی) با لاک‌پشت انس می‌گیرند، اما یک روز لاک‌پشت گم می‌شود. در لابه‌لای صحبت درباره لاک‌پشت، پدر خانواده می‌گوید: «یک‌جور لاک‌پشت هم هست که به آن لاک‌پشت فیلی می‌گویند.» و درباره آن توضیح می‌دهد. مادر خانواده هم می‌گوید: «لاک‌پشت جای دوری نمی‌تواند برود. حتما یک روز برمی‌گردد.»

با این مقدمه قصه از آنجا آغاز می‌شود که پسرک در ذهن خود خیالبافی می‌کند و منتظر است روزی لاک‌پشت کوچک گمشده در شکل یک حیوان عجیب و غریب (لاک‌پشت فیلی) برگردد.

اسباب‌کشی اعضای خانواده به خانه‌ای جدید و مواجهه پسرک با کسی که تا حدودی حرکات نامتعارف دارد، بازگشت لاک‌پشت فیلی را در ذهن پسرک زنده می‌کند. از منظر مخاطبان، وقایعی که در روزهای اولیه آمدن اعضای خانواده راوی به محله جدید روی می‌دهد، تقریبا عادی است. اما پسرک با توجه به پس‌زمینه ذهنی‌اش، تعابیر متفاوتی از این وقایع دارد. نویسنده در معرفی شخصیتی که در مقابل راوی قرار می‌گیرد تا کابوس‌های ذهنی او جان بگیرند، تلاش چندانی نمی‌کند. خواننده حتی توصیف ظاهر آن شخص را از دید راوی می‌بیند که طبعا مطابق با شکل واقعی آن شخص نیست، چون راوی با پیش‌داوری خود به سراغ او رفته است (البته در داستان، او سر راه راوی قرار گرفته است.) « ...نزدیکتر که شدم، از دهانم پرید: لاک‌پشت برگشته...» « ... صورت گوشتالویش را بهتر دیدم. دماغ کوفته‌ای داشت با لب های بزرگ و چشم‌هایی که زیر گوشت صورتش اصلا پیدا نبودند...» (ص12)

از دید خوانندگان، حرکات و رفتارهای آن شخص اغلب از روی شیطنت و بازیگوشی‌های دوران قبل از بلوغ است که اتفاقا خیلی زود از دایره قصه خارج می‌شود و فقط خاطره‌ای را در ذهن راوی برجا می‌گذارد. در پایان داستان راوی تقریبا در جایگاه آن شخص که مانند لاک‌پشت اول قصه ناگهانی ناپدید شده، قرار می‌گیرد. بخش پررنگی از عنصر کشمکش قصه در این قسمت گنجانده شده است. مخاطب در این قسمت همواره از خود می‌پرسد آیا حالا که راوی در جایگاه و موقعیت آن شخص فعلا غایب قرار گرفته، رفتارهای او را از خود بروز می‌دهد یا نه؟ (آن شخص خود را رئیس کوچه می‌نامیده و حالا در غیاب او به سفارش او، راوی رئیس کوچه است.)

تقریبا تا سطرهای پایانی قصه این کشمکش وجود دارد، اما پسرک با توجه به روحیه‌ای که دارد، رفتار و کنش متفاوتی را درپیش می‌گیرد و با پسر بچه‌ای که به تازگی به محله جدید آمده‌اند، به شکل مناسبی رفتار می‌کند و پایان داستان به شکل خوشایندی رقم می‌خورد، اما دنیای ذهنی پسرک هنوز از آن احساس اولیه کاملا تخلیه نشده و او همچنان منتظر بازگشت لاک‌پشت (البته در هیبت لاک‌پشت فیلی) است: «وقتی [پسر بچه] پرید روی میله جلو دوچرخه و من پا روی رکاب گذاشتم و سوار شدم، بچه گربه هم از خط گذشته بود و همان‌جا ورجه‌ وورجه می‌کرد. من به جلو نگاه می‌کردم، اما هنوز همه هوش و حواسم به دیوار بود و به خط سفید و باریک پشت سرم، که نکند لاک‌پشت فیلی آنجا ایستاده باشد.

پدرم می‌گفت: لاک‌پشت‌ها وقتی غیب‌شان می‌زند، نقشه‌ای توی سرشان دارند.» (ص80)
داستان پایان هوشمندانه‌ای دارد و نکته ظریف آن اینکه شکل‌گیری مفاهیم مختلف در ذهن کودکان و نوجوانان از اهمیت بالایی برخوردار است، چون آنها در این سنین بسیاری از مفاهیم و دریافت‌های خود از وقایع و رویدادهای پیرامون خود را به عنوان یک اصل، مدت‌ها در ذهن خود نگه می‌دارند و به عبارت دیگر دریافت‌های این گروه سنی از مضامین نسبت به شخصیت و موقعیت آن متفاوت است و بسیاری از آنها سعی می‌کنند دریافت‌های خود را حفظ کنند، چون طبیعت آنها ایجاب می‌کند برداشت‌هایشان از رویدادهای کوچک و بزرگ از پایداری بیشتری برخوردار باشد و برای همین، پاکسازی برداشت‌های نادرست مدت‌ها طول می‌کشد.

کد خبر 66020

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز