«محمدرضا عبدالملکیان»، ۶۹ ساله، شاعر خوش ‌ذوق معاصر است که سال‌ها از سکونتش در محله «سازمان برنامه» منطقه می‌گذرد.

زلف محله

همشهری آنلاین _ سحر جعفریان: شاعری که بسیاری او را با اشعار ناب و عاشقانه می‌شناسند. اهالی محله اما او را بیشتر با فعالیت در شورایاری و تلاش برای فراهم آوردن یک محله ایده‌آل یاد می‌کنند. او معتقد است زلف محله را باید با فرهنگ و ادب گره زد. این رویکرد عبدالملکیان در همه سال‌های حضورش در شورایاری بوده او اکنون بر این باور است که جوان‌ترها هم باید در مدیریت محله نقش داشته باشند. سراغی از این شاعر خوش‌ذوق گرفتیم تا برایمان از شعر، محله و خانواده بگوید.

  •  شعر، میراث نامیرای پدر

در کتابخانه بزرگش کتاب‌های شعر با جلدهای متنوع جای گرفته و با نظم خاصی بر روی هم تلنبار شده‌اند؛ کتاب‌هایی قدیمی با ورق‌هایی کاهی و کتاب‌هایی جدید با کاغذهایی «بالکی». اغلب کنار همین کتابخانه اوقات می‌گذراند و فنجان چای صبحگاهی و عصرگاهی‌اش را سر می‌کشد. کتاب می‌خواند و حاشیه بعضی از آنها، شعر می‌نویسد. عبدالملکیان، گفت‌وگو را این چنین آغاز می‌کند: «شعر را از پدرم به ارث دارم. ایشان سواد نداشتند اما صاحب طبعی لطیف و شعرپسند بودند.

ابیاتی که با آواز حین کار و استراحت می‌خواند، کلمات را در من به جوش و خروش درمی آورد؛ آن‌چنان که شاعر شدم. نخستین شعرم ۲ بیتی با الهام از طبیعت بود که هنوز هم در خلوت زمزمه‌اش می‌کنم. «نهاوند»، محل تولد و سکونت‌مان (دوران کودکی و اوایل نوجوانی) طبیعتی سبز داشت. شاید بتوان گفت که مهم‌ترین منابع الهام برای شعرگویی‌های پراکنده‌ام در آن سال‌ها، همان طبیعت سبز و پرپشت بود. به سنین نوجوانی که رسیدم، شعرگویی را به‌صورت متمرکز دنبال کردم. در قالب‌های «کلاسیک» و «سنتی»، بسیار طبع‌آزمایی کردم اما در نهایت به قالب «نو» و «سپید» وفادار ماندم. آشفتگی و پریشانی این قالب، نظمی دارد که روح و روان را به هیجان وامی دارد.»

زلف محله را باید با فرهنگ و ادب گره زد

  • احیای فرهنگ در سراهای محله

آرام عینکش را بر روی صورت جابه‌جا می‌کند و ادامه می‌دهد: «تحصیل در رشته «کشاورزی» و اشتغال در این حوزه، مانع شعر دوستی‌ام نشد و شعر هر روز در من، ریشه‌های نویی می‌دواند. سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرم به چاپ رسید و پس از آن هم تا به امروز، بیش از ۳۰ مجموعه دیگر با درون مایه‌های عاشقانه و اجتماعی منتشر شد. مسئولیت‌های فرهنگی و ادبی مختلفی نیز در سازمان و نهادها تجربه کرده‌ام که در هریک تلاش داشته‌ام فضای پیرامونم را به جایی بهتر برای زیست تبدیل کنم. البته به این تجارب فرهنگی می‌توان تجربه ۳ ساله مسئولیت در حوزه شهری و سِمَت شواریاری محله سازمان برنامه را نیز اضافه کرد. مسئولیتی که تا همین اواخر هم به سبب شهروند قدیمی بودن در این محله، برعهده داشتم. به گمانم برای محله‌محوری و مدیریت شهری بهتر باید یک بازنگری کلی در وظایف و حقوق شهری افراد مسئول و شهروندان داشته باشیم.

بازنگری که در آن فرهنگ و ادبیات از جایگاه درخوری برخوردار باشند. جایگاهی که می‌تواند هم نشاط را به محله‌ها و شهر بازگرداند و هم تأثیرات مثبتی بر همه وجوه یک شهر از معماری گرفته تا ترافیک و حمل‌ونقل داشته باشد. برای این امر در گام نخست باید به انتخاب و برگزیدن افراد مسئول که تخصص و دغدغه‌مندی از ویژگی‌های مهمشان باشد، اهتمام ورزید.» او می گوید: «سراهای محله می‌توانند ظرفیت خوبی برای احیای فرهنگ و ادبیات در محله‌ها باشند، به شرط آنکه با مدیریت تخصصی و اصولی پیش بروند. مدیریتی که به همه شاخص‌های محله واقف باشد. برای مثال، منطقه ۵، منطقه‌ای بزرگ با فضای سبز قابل توجه است که می‌توان با یک برنامه‌ریزی دقیق از فضای سبز و طبیعت آن به سود باروری ادبیات و فرهنگ بهره ‌برد. چراکه طبیعت همواره یکی از منابع الهام بخش برای نظم و نثر و دیگر عرصه‌های هنری بوده است.»

زلف محله را باید با فرهنگ و ادب گره زد

  • فرهنگ در اولویت

عبدالملکیان کیفیت محیط پیرامون را در پرورش و شکوفایی افراد مؤثر می‌داند: «اگر محیط محله‌ها از کیفیت خوبی همراه با دربرگیری همه مؤلفه‌های رفاه و آموزش برخوردار باشند، می‌توان به شرایط پرورش و شکوفایی شهروندان امیدوار بود. در چنین شرایطی است که پیشرفت حاصل می‌شود. این کیفیت محیط پیرامون را می‌توان به خانه و خانواده نیز تعمیم داد. برای مثال، در خانواده ما از همان ابتدا، فرهنگ و ادبیات از اولویت برخوردار بود. معاشرت‌ها و تعامل‌هایی که بر همین مبنا شکل می‌گرفت و دوستی‌هایی که به همین سبب آغاز می‌شد.

کتاب برایمان ارزشمند بود و من و همسرم همیشه اوقات فراغت خود را با مجموعه متنوعی از همین کتاب‌ها سپری می‌کردیم. حاصل این محیط فرهنگی خانوادگی، تولد و پرورش پسر و دختری (فرزندان محمدرضا عبدالملکیان) شد که به شدت به شعر و فرهنگ اهمیت می‌دهند و در کنار همه روزمرگی‌های خود، از آراستن کلمات و ادبیات غافل نمی‌مانند.» وی هم‌چنین از چگونگی ارتقای فرهنگی و ادبی و سلیقه‌های فردی و جمعی در یک محله می‌گوید: «همواره گمان می‌کنیم که برای داشتن فرهنگ و مطلع بودن، تنها باید کتاب بخوانیم. در حالی که کتاب هم مانند ابزار و محصولات فرهنگی و ادبی دیگر می‌تواند مفید عمل کند.

در دنیای امروز و با این حجم از پیشرفت تکنولوژی نباید انتظار داشت که همگان به کاغذ و کتاب وابسته باشند. اقتضای زمانه حاضر این است که افراد برای ارتقای فرهنگی و ادبی خود، سینما بروند، موسیقی بامحتوا بشنوند، تئاتر ببینند، از گالری‌ها و نمایشگاه‌های مختلف دیدن کنند. هرگونه فعالیتی که ریشه در فرهنگ دارد، می‌تواند مفید و به اندازه مطالعه یک کتاب تأثیرگذار باشد. بنابراین مسئولان و مدیران شهری می‌توانند در کنار افزایش کمی و کیفی کتابخانه‌ها به توسعه سایر مراکز فرهنگی مؤثر نیز بپردازند.»

  • محمدرضا عبدالملکیان از نمای نزدیک

سال تولد: ۱۴ خرداد ۱۳۳۱.
محل تولد: نهاوند.
تحصیلات: کارشناسی مهندسی کشاورزی و کارشناسی ارشد مدیریت.
مهم‌ترین آثار: ساده با تو حرف می‌زنم، مهربانی، حالا که آمده‌ای، آوازهای‌آبادی و... و.
سوابق:کارشناس وزارت کشاورزی، مدیرعامل دفتر شعر جوان، عضو هیئت‌مدیره انجمن شاعران ایران، عضو شورای عالی خانه هنرمندان.
گرایش شعری: نوگویی با درون مایه عاشقانه و اجتماعی.

کد خبر 626187

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha