دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۸:۱۰
۰ نفر

الهی قـَد سَتـَرتَ علی ذُنـَوبا فی الدنیا انا اَحوجُ الی سَترِهاعلی منک فی الاُخری... این فقره از مناجات به مسئله بسیار مهمی اشاره دارد و برای سالکان درس‌های لطیفی بیان می‌کند:

نکته اول در این فقره، بحث لطف حق است که باعث ستر و پوشاندن خطای سالک می‌شود. ستر حق از صفات ظاهر و باطن حق نشأت می‌گیرد زیرا ظاهر به معنی آشکاری است که مورد انکار نیست و بارز است و در نهایت وضوح. باطن نیز به معنی نهان دارنده و نهان کردن است. به همین دلیل مظاهر تجلی ربوبی را از اسم ظاهر می‌دانند و ذات الهی راهم که قابل دستیابی نیست باطن.

سالک الی‌الله در این مرحله تقاضای ستر و پوشیده ماندن لغزش‌هایش را در آخرت دارد وبا تضرع خواهان رحمت خاص و رحیمیه الهی در دنیا و آخرت است زیرا رحمت عام یا رحمانیه رادراین دنیا چشیده وپرده پوشی‌های حق رابا تمام وجود حس کرده است که اگرچنین نبود زندگی انسان دردنیا توأم با سرشکستگی و خجالت بود.حال سالک خواهان گسترش دایره رحمت درهردوعالم است تا دراین دنیا بتواند به حرکت سلوکی ادامه دهد ودرآخرت به رضای حق دست یابد.

باید توجه داشت که ستر و پوشاندن خطا و لغزش با دو اسم عفـّو و غفور برای سالک بسیارمهم و حیاتی است. فاولئک عَسی‌الله اَن یعفـُوعَنهُم وکانَ‌الله عَفـّواً غفورا(سوره مبارکه نساء/99) آنها امیدوار به عفو و بخشش خداوند باشند که خداوند گناهشان را می‌بخشد و خداوند بخشنده و آمرزنده گناهان است.

حضرت حق وقتی بااسم عفـّو به عبد سالک اقبال می‌کند لغزش‌ها وخطاهایش نادیده گرفته می‌شود و آنها را از میان برمی‌دارد. عفوالهی امید بخش است و سالک را از درجا زدن یا عقب رفتن باز می‌دارد زیرا با عفو الهی آثار گرانبار خطا و گناه دیگربه سراغ سالک نمی‌آید و مانعی برای حرکت او ایجاد نمی‌کند اما تجلی با اسم شریف غفور حکایت دیگری دارد و موجب رفع نقایص و انهدام موانع سر راه سالک می شود. به عبارت دیگر غفران الهی از میان بردارنده موانع و برطرف‌کننده لغزش‌ها و باعث تبدیل آنها به خوبی و کمال است. رحمت‌هایی که در پی نادیده گرفتن لغزش‌های سالک به او می‌رسد همه از غفران الهی است.

پس عبد سالک نه تنها خواهان عفوالهی بلکه طالب صادق غفران حق است تا درمسیر خویش مانعی برای لقا با اسماءجمال حق نداشته باشد زیرا تاغفران حق شامل حال سالک نشود از مرحله و منزلی به منزل دیگر ارتقا نمی‌یابد.

سالک در این مرحله درمی‌یابد که عفو الهی اوراازسقوط نجات می‌دهد اما غفران حق به او پرپروازوعروج به عوالم اسمایی راعنایت می‌کند؛ به همین دلیل است که باید با تضرع و حفظ ادب مع‌الله سعی درجلب لطف خاص و رحمت رحیمه الهی کند:
هر دمش با من دل‌سوخته لطفی دگر است 
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد
زیرشمشیرغمش رقص‌کنان باید رفت
آنکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد

در ادامه این فقره به رجاءسالک نسبت به حق می‌پردازد و بیان می‌کند که جود حق که بی‌طلب بنده به بنده فیض می‌رساند باعث امید سالک و وسعت بخشیدن به دایره دید سالک جهت برخورداری از عفو و غفران الهی شده است و خواهان خشنودی در روز داوری است.

بی حدی تو در جمال و در کمال
در کژی ما بی‌حدیم و در ضلال

کد خبر 60841

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز