یک کسب و کار در حوزه گردشگری در همان سال‌های ابتدای آغاز کار خود توانست بیش از ۲۰۰ هزار یورو ارزآوری کند اما در نهایت رشد این مجموعه هم بعد از مواجهه با کرونا،‌مانع‌تراشی‌های مسئولان وزارت گردشگری و ... متوقف شد و بنیان‌گذار آن می‌گوید برای جبران این خلا، پیش فروش محصولات عشایر را کلید زده‌اند.

همشهری- مائده امینی: آنها در لحظه زندگی می‌کنند. هر وقت که زمانش برسد، همه زندگی‌شان را جمع می‌کنند و راهی دشت‌ها و کوه‌ها می‌شوند. ۷تا ۱۰روز در سفرند و در تمامی این مدت، هر کس به‌کار خود مشغول است؛ همه وظایف به تساوی میان اعضای خانواده، تقسیم شده. گله‌های میش و بز را مردها و پسرهای بزرگ خانواده، دم‌دمای طلوع آفتاب برای چرا می‌برند. مادرها و دختران نوجوان، همه آنچه هست را بسته‌بندی کرده و روی دوش قاطران می‌گذارند و کم‌کم همه در میانه مسیر، به هم می‌رسند و دوباره دور هم جمع می‌شوند.

غروب که می‌شود دخترها چوب جمع می‌کنند برای آتش به پاکردن... آب می‌آورند، شیر می‌دوشند و بعد از خوردن شام، همه آماده خواب می‌شوند. عشایر دوست دارند دیده شوند و محصولاتشان به نقاط مختلفی از کشور و حتی جهان برسد؛ زندگی‌ آنها پر از درس صبر و سفر و رهایی است و همین‌ها می‌تواند هزاران گردشگر خارجی را برای تجربه دنیایی متفاوت به ایران دعوت کند اما کرونا همه معادلات را بر هم زده است. علی اکبر عبدالملکی، رئیس کمیسیون گردشگری اتاق بازرگانی ایران به همشهری می‌گوید: براساس آخرین برآوردها، خسارت ویروس چینی به گردشگری کشور، بیش از ۴۰هزار میلیارد تومان برآورد می‌شود.

تا پیش از شیوع کووید-۱۹در ایران، «ایران‌نومد» (کوچیران)یک کسب‌وکار گردشگری محسوب می‌شد که با دعوت از توریست‌های خارجی برای تجربه کوچ با عشایر توانسته بود در یک سال، حدود ۲۰۰هزار یورو ارزآوری را تجربه کند. محمد ملکشاهی‌بنیانگذار این کسب‌وکار می‌گوید که هر توریست به‌طور میانگین برای تجربه کوچ با عشایر در یک هفته، ۷۰۰یورو هزینه می‌کند. البته اگر بتواند از ایران ویزا بگیرد و موانع پیش‌رو برای آمدن، امانش را نبرد. اما حالا ماجرا فرق کرده است. در روزگار کرونا، تعداد توریست‌هایی که برای کوچ با عشایر درخواست داده‌اند به کمتر از انگشتان دست رسیده. اگر کرونا گریبان کشور را نمی‌گرفت ایران نوماد می‌توانست میزبان هزار توریست برای کوچ باشد و گردش مالی ناشی از توسعه این کسب‌وکار به ۷۰۰هزار یورو در سال می‌رسید.‌

بنیانگذار این کسب‌وکار اما پیش‌بینی می‌کند که در سال۱۴۰۰ و به‌ واسطه پیشرفت واکسیناسیون، ۳۰۰ توریست احتمالا بتوانند با این تیم همراه شوند و حدود ۲۱۰ هزار یورو در ایران هزینه کنند. گفت‌وگوی امروز همشهری با ‌بنیانگذار ایران نومد همه‌چیز را درباره همراه‌شدن توریست‌های خارجی با عشایر بررسی کرده و تبعات آن را به چالش کشیده است.
 

شما بنیانگذار یکی از خلاقانه‌ترین کسب‌وکارها در حوزه گردشگری هستید. چه شد که تصمیم گرفتید زندگی با عشایر را تبدیل به مزیتی برای این حوزه کنید و اصلا چطور توانستید آنها را برای آمدن به ایران و تجربه این سبک زندگی، اقناع کنید؟
بچه که بودم، برای چوپانی به روستای پدربزرگم می‌رفتم. در ابتدای جوانی در دانشگاه شریف در رشته برق قبول شدم اما در نهایت راه من، راه دیگری بود؛ چرا که به اقتصاد توسعه علاقه داشتم و سرکلاس‌های این درس شرکت می‌کردم. بعد از فارغ‌التحصیلی، مدتی در پژوهشکده توسعه روستایی کار می‌کردم و همین بابی شد که در آن سال‌ها نخستین «کوچ» را تجربه کنم. همان اول یک کوله کتاب برداشتم و برای عشایر در دل کوه، کتابخانه ساختیم. بعضی از جوانان ایل تا مرا می‌دیدند می‌گفتند ما را ببر و آبدارچی شرکت‌تان کن! من با همان درس‌هایی که از کار در پژوهشکده آموخته بودم برایشان توضیح می‌دادم که چقدر بهتر است که همین‌جا بمانند و توانایی خود را پیدا و برای محصولات‌شان بازاریابی کنند. همین نقطه شروع کار ما بود؛ تمرکز بر توانمندی عشایر، توسعه کسب و کار آنها و پیداکردن راهی برای درآمد از این رویا.

بسیاری از جوانان صاحب ایده‌های نابی‌اند اما در ابتدای راه عموما می‌مانند؛ مثلا یا شیوه درست شروع را نمی‌دانند یا سرمایه کافی در اختیار ندارند...
ما برای شروع از دوستان‌مان کمک گرفتیم. سال اول به یکی از دوستانم که در هاستل کار می‌کرد گفتم که به توریست‌هایی که برای شب‌ماندن به شما مراجعه می‌کنند بگو که به جای هاستل بیایند چند شب با عشایر بمانند و با آنها کوچ کنند اما همان هزینه هاستل را پرداخت کنند. تنها ۲۰یورو از نخستین مهمانان (در سال ۹۵) گرفتیم. در سال ۹۶، با هزینه ۳۰۰-۲۰۰یورو، ۱۲-۱۰نفر را به کوچ با عشایر مهمان کردیم و تنها از آنها خواستیم که تجربه‌های سفرشان را با فالوورهایشان به اشتراک بگذارند.

در هر بار کوچ، چند توریست را همراه خود می‌برید؟ و آخرین توریست مهمی که توانستید به ایران بیاورید که بود؟
اوایل از ۸نفر شروع کردیم. بعد تعداد را کاهش دادیم؛ چرا که از کیفیت سفر کم می‌شد. الان عموما با یک تا ۳نفر از توریست‌ها همراه عشایر می‌شویم. آخرین مهمان مهم ما اوا زوبک بود که با یک‌میلیون دنبال‌کننده در یوتیوب و بیش از ۵۰۰هزار فالوور در اینستاگرام، با عشایر کوچ و کامنت‌های بسیار مثبتی درباره سفر خود به ایران منتشر کرده و آن را متفاوت‌ترین تجربه‌خود خوانده است. بعد از ماجرای هواپیمای اوکراینی، برخلاف بقیه کسب‌وکارهای حوزه گردشگری که در آتش این اتفاق سوخته بودند، ما به واسطه دعوت از اوا  زوبک، ۲۰۰درخواست حضور در ایران و کوچ با عشایر داشتیم. اما در نهایت با شیوع کرونا در ایران و سراسر جهان می‌توانم بگویم به‌طور کامل ورشکست شدیم. تعداد درخواست‌های ما که در مسیر رشد قرار گرفته بود، ناگهان به صفر رسید.

خب شما برای مواجهه با این بحران چه سازوکاری طراحی کردید تا کسب‌وکارتان به‌طور کلی از بین نرود؟
اینجا جایی بود که نیاز به هوای تازه داشتیم و تصمیم گرفتیم حداقل تا پایان کرونا بر فروش محصولات عشایر تمرکز کنیم. از ارتباط‌هایی که با عشایر در ۲سال گذشته پیدا کرده بودیم، استفاده کرده و محصولات آنها را با نرخ اندکی بالاتر از آنها خریدیم.

محصولات روستایی توسط افراد مختلفی امروز به‌دست شهرنشینان می‌رسد. مزیت شما برای واردشدن به این حوزه چه بود؟ چرا باید عشایر محصولاتشان را به شما بفروشند و مردم از شما بخرند؟
خانواده‌های عشایر هر کدام دنیای متفاوت و منحصر به فرد خودشان را دارند. کشک‌ها، روغن‌ها و سبزیجاتی که تولید می‌کنند اگرچه همه با کیفیت و ارگانیک‌اند اما انگار داستان خانواده‌ها در تفاوت طعم آنها مؤثرند. ما داستان خانوادها را روی کارت‌پستال‌ها می‌نویسیم و با محصول برای خریداران ارسال می‌کنیم. داستان خورشید و طلا، پیروز و منیژه و... ده‌ها خانواده دیگر می‌توانند به محصولات روح تازه‌ای ببخشند و همدلی دوجانبه ایجاد کنند. تقریبا می‌توانم بگویم که ما برای نخستین بار، امکان فروش آنلاین محصولات را برای عشایر فراهم کردیم. تا پیش از این، آنها فقط می‌توانستند محصولات خود را به شکل سنتی به افراد مشخصی بفروشند. محصولاتی که به‌دست این عزیزان تولید می‌شود خاستگاه‌های بکری دارد و کاملا ارگانیک است. من فکر می‌کنم جا دارد که مجوز بین‌المللی برای این محصولات گرفته شود و حتی راه صادرات را برای آنها باز کرد. اما متأسفانه هنوز نتوانستیم سرمایه کافی برای پیداکردن بازاری درخور برای کشک‌ها، سبزی‌ها و روغن‌های عشایر داشته ‌باشیم.

و با توجه به شرایط عشایر که عموما مقدار مشخصی تولید محصول دارند و چندان در دسترس نیستند، چطور می‌توانید عرضه و تقاضا را به توازن برسانید؟ 
عشایر سالانه مقداری مشخص، تولید محصولاتی مثل کشک و روغن دارند. بر همین اساس بود که ما کمپین پیش‌فروش‌کردن محصولات عشایر را به تازگی راه‌اندازی کردیم. هر خانواده عشایر به‌طور میانگین ۱۰۰کیلو کشک و ۵۰کیلو روغن در طول سال تولید می‌کند. با توجه به همین محدودیت، محصول خانواده‌هایی که با آنها در ارتباط هستیم را پیش فروش می‌کنیم و به فاصله زمانی ۲الی۳ هفته به‌دست مشتری می‌رسانیم.

و خب تا اینجای کار چقدر از محصولات فروش رفته است؟
تا اینجای کار، ۳۰۰نفر از فالوورهای ما در اینستاگرام محصولات عشایر را سفارش داده‌اند. 

شما رشته خود را رها کرده و با خلاقیت و دانش سراغ گردشگری آمده‌اید؛ هم با توریست‌های خارجی ارتباط نسبتا موفقیت‌آمیزی داشته‌اید و هم با روستاییان و عشایر. فکر می‌کنید مهم‌ترین مشکلاتی که در این حوزه وجود دارد از چه جنسی هستند؟ 
گردشگرهای بسیاری از انگلیس، آمریکا و کانادا می‌خواهند به ایران بیایند اما برای گرفتن ویزا، ایران با مسافران این کشورها همکاری نمی‌کند، این در حالی است که مهم‌ترین و تأثیرگذارترین محتوای گردشگری جهان توسط فعالان همین کشورها تولید می‌شود و در مطبوعات بزرگ به انتشار گذاشته شده است. بارها توانستیم گردشگرهای شناخته‌شده را برای آمدن به ایران ترغیب کنیم اما در نهایت ریجکت‌شدن ویزا مانع آمدن آنها شده است. این روند به حدی برای ما آزاردهنده بود که مجبور شدم برای گرفتن ویزای اوا  زوبک، به دفتر آقا مونسان بروم و بست بنشینم تا بتوانم برای او ویزا بگیرم.
از سوی دیگر در ایران، فراهم‌کردن زیرساخت برای گردشگری را معادل با ساخت هتل و اقامتگاه‌های بوم‌گردی می‌دانند، این در حالی است که توسعه گردشگری صرفا به توسعه بعد فیزیکی نیاز ندارد و در بسیاری از اوقات باید با تولید محتوای قوی، توریست‌های سراسر جهان را به کشور خود دعوت کرد، تا سرمایه انسانی در دراز مدت، با معرفی مقاصد گردشگری، افزایش پیدا کند. شما ببینید مغولستان کشوری است که در حوزه گردشگری عشایر، بسیار سرشناس است. این کشور حتی نیمی از ظرفیت‌های ما برای توسعه گردشگری را ندارد ولی دولت این کشور در این حوزه، سرمایه‌گذاری می‌کند. برای مثال مغولستان، سالانه ۶۰، ۵۰فستیوال گردشگری برگزار می‌کند که ما وقتی برای اقدامی مشابه از مراجع ذیربط درخواست کمک کردیم، گفتند بودجه‌ای برای اختصاص‌دادن در اختیار نداریم.

یکی دیگر از پیچیدگی‌های کسب‌وکار شما، پیداکردن عشایر و هماهنگ‌کردن یک زمان مناسب برای پیوستن به آنهاست. روند این کار در ایران‌نومد چگونه است؟
یکی از پیچیدگی‌های مهم این کار از ابتدا تا امروز همین بوده است. عشایر زمانبندی مشخصی ندارند و در حال زندگی می‌کنند. آن سوی ماجرا توریست‌هایی قرار دارند که از شما برنامه سفر مشخص به تفکیک روز و ساعت می‌خواهند. برای مواجهه با این مسئله تعداد خانواده‌های عشایری که با آنها کوچ می‌کنیم را زیاد کرده و به حدود ۵۰خانواده رساندیم تا دست‌مان بازتر باشد و از سوی دیگر شرایط را برای توریست‌ها توضیح داده و از آنها می‌خواهیم کمی نسبت به مسئله زمانبندی، انعطاف‌پذیر باشند.

و سؤال آخر کمی رنگ و بوی نقد دارد...شما برای توسعه کسب‌وکار خود - فارغ از نتایج درخوری که به‌دست آورده‌اید - به نوعی در روزمره زندگی عشایر تداخل ایجاد می‌کنید و حتی می‌توانید آسیب‌های مختلفی به آنها از منظر مادی و معنوی وارد کنید. برای مثال وابستگی به‌خود برای آنها ایجاد کنید یا در اثر رفت‌وآمد با گردشگر خارجی آنها را نسبت به هویت خود دلسرد کنید...
همه این موارد در اساس‌نامه اولیه ما دیده شده است: «اولویت با گوسفندان است نه شما» این یکی از مواردی است که در اساس‌نامه کسب‌وکار ما با توریست‌ها – در جلسه‌های اسکایپی قبل از شروع سفر- ذکر می‌شود. با تأکید بر چنین مواردی تلاش داریم که به توریست‌ها بفهمانیم چقدر برای ما مهم است که آسیبی به روتین زندگی عشایر وارد نشود. آنها همه‌چیز را به خوبی می‌فهمند و درک می‌کنند. حتی وقتی مهمان خارجی دارند که با زبان انگلیسی، فرانسه و... حرف می‌زند، عشایر به خوبی می‌توانند حدس بزنند که چه مکالمه‌ای بین توریست‌ها در جریان است. ورود ما به این جهان بسیار در ابتدا سخت بود. گاهی گمان این می‌رفت که توریست‌ها دزد باشند. گاهی پسران بزرگ خانواده برای ما دردسرهایی درست می‌کردند و مشکلاتی که شاید بازگوکردن‌شان در این مقال نگنجد. ورود به محیط عشایر از یک سو و ادامه این روند از سوی دیگر با چالش‌های مختلفی مواجه بود؛ مدام باید ثابت می‌کردیم که نیامدیم که به حریم شخصی شما وارد شویم، شما را عوض کنیم یا زحمت اضافه‌ای بر دوش‌تان بگذاریم.

برای مواجهه با این چالش‌ها باید غرور میزبانان حفظ و حتی مدام به آن بال و پر داده می‌شد: ما دانشجوییم و آمده‌ایم از زندگی عشایر درس بگیریم و سبک زندگی شما برای ما یک مدرسه بزرگ است. برای مثال همان ابتدا انسان‌شناس‌هایی که درباره عشایر ایران نوشته بودند را پیدا کردیم و با آنها جلسه آنلاین گذاشتیم. آنها بر این باور بودند که مدل ارتباط عشایر باید مدل معیشت مکمل باشد. به این معنا که نمی‌شود برای درک اصالت عشایر و سبک زندگی آنها به شکل نمادین چادر نصب کنیم و یک روز مثلا در کوچ زندگی کنیم. این شیوه به اصل کوچ بی‌توجه است و ساختگی‌بودن آن هم حس گردشگر را مخدوش می‌کند و هم از اهمیت عشایر در درازمدت می‌کاهد و ما هم بر همین اساس تلاش کردیم که میزبان واقعی عشایر باشیم.

کد خبر 607799

پر بیننده‌ترین اخبار گردشگری و ميراث فرهنگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha