دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۷ - ۱۰:۲۹
۰ نفر

ادبیات معاصر ما بیش از هر چیز دغدغه جهانی شدن دارد و بحث بر سر چرایی ناشناخته و مهجور ماندن آن در عرصه‌های جهانی، ذهن و زبان نویسندگان و منتقدان فراوانی را درگیر خود کرده است.

 اما از هر زاویه که به این مسئله نگاه کنیم و هر دلیلی که برای آن قائل باشیم باز نمی‌توانیم از عدم وجود ترجمه‌هایی سالم و قابل اعتماد از نمونه‌های شاخص ادبیات معاصر ایران به دیگر زبانها چشمپوشی کنیم.

دکتر محمد رضا قانون پرور استاد رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تگزاس آمریکاست. وی که بیشتر از چهل سال است که در آمریکا سکونت دارد تا کنون آثاری چون سنگ صبور صادق چوبک،  راز آفرینش صادق هدایت و... را به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر کرده است و اکنون چند وقتی است که با انتشارات سوره مهر حوزه هنری همکاری می‌کند که‌ ترجمه رمان فال خون داوود غفار زادگان و قصه‌های سبلان محمدرضا بایرامی حاصل این همکاری است. سفر اخیر قانون پرور به ایران برای رونمایی از ترجمه رمان فال خون فرصت مغتنمی بود که با وی راجع به ادبیات داستانی ایران و چالش‌های فراروی جهانی شدن آن به بحث بنشینیم:

  • آقای دکتر! به اعتقاد شما عمده‌ترین موانع بر سر راه جهانی شدن ادبیات معاصر ایران چیست؟

موانع جهانی شدن ادبیات معاصر ما عمدتا به تصویر منفی‌ای برمی گردد که رسانه‌های غربی از ایران درست کرده‌اند. وقتی تصویر منفی باشد خواه ناخواه بر ذهن خوانندگان و علاقه‌مندان ادبیات هم تأثیر می‌گذارد و پیام رسانه را می‌پذیرند البته ارائه تصویر منفی از ایران مربوط به بعد از انقلاب است اما قبل از انقلاب هم که این مسائل سیاسی وجود نداشت آثار ادبی ما در حدی نبود که بتواند بازتاب جهانی داشته باشد حتی بوف کور صادق هدایت که از آثار داستانی شاخص به حساب می‌آید و به زبان‌های مختلف ترجمه شده،  یک تعداد محدودی خواننده دارد. بنابراین ما هیچ گاه ادبیات معاصرمان در حدی نبوده که جهانی شود و این مختص کشور ما نیست و در همه کشورهای شرقی وجود دارد.

  • شما بیشتر ازمنظر سیاسی به این مسئله نگاه می‌کنید اما سؤال اصلی اینجاست که آیا اصلا در این سال‌ها محصولی در خور ادبیات جهانی تولید کرده‌ایم ؟ اگر عدم موفقیت ادبیات معاصر ما تنها به تبلیغات منفی برمی گردد پس چرا نویسندگانی مثل اورهان پاموک یا الیف شفق در ترکیه،  خالد حسینی افغانی‌تبار یا آدونیس لبنانی و... که به هر حال جز ء کشور‌های حوزه شرق هستند و در وضعیت کمابیش مشابهی با ما هم قرار دارند توانسته‌اند در دنیا مطرح شوند؟

من این موضوع را قبول ندارم. شما ببینید حتی نجیب محفوظ هم که جایزه نوبل ادبی را گرفت آن مقبولیت جهانی را پیدا نکرد،  چرا که اساسا دید منفی غربی‌ها از جوامع شرقی و در کنار آن برخی عوامل اقتصادی هم بسیار تعیین‌کننده و مؤثر هستند. تبلیغات منفی رسانه‌های غربی،  دنیای ناشناخته‌ای از مردم مشرق زمین به تصویر کشیده است،  اغلب خوانندگان غربی فکر می‌کنند داستان‌های شرقی روایت عجایب و غرایب است و بیشتر جنبه سرگرمی دارد و فاقد ارزش‌های ادبی است. کسانی مثل خالد حسینی هم که آثارشان پرفروش می‌شود به این دلیل است که آنها را به زبان انگلیسی نوشته‌اند.

گر چه رمان‌های او ارزش ادبی بالایی هم ندارد ولی با این همه می‌بینیم که مخاطبان گسترده‌ای پیدا کرده است اما این اقبال عمومی چشمگیر در غرب دلایل دیگری هم دارد از جمله اینکه خالد حسینی در نگارش رمان هایش همان سیاستی را در پیش گرفته که غربی‌ها در قبال ادبیات شرق از مدت‌ها پیش دنبال آن بودند. من فکر می‌کنم اگر نویسنده‌های ما هم بخواهند این روند را ادامه دهند و همان تصویر غلط را که در غرب از ایران وجود دارد ارائه دهند همان بهتر که ادبیات ما جهانی نشود.

  • نقش زبان در این میان چقدر تعیین‌کننده است؟ آیا بخشی از این مشکلات به ساختار زبان فارسی و مهجور بودن آن در دنیا بر نمی‌گردد؟

نه! اینکه فکر کنیم زبان مشکل اصلی جهانی‌شدن ادبیات ماست،  تصور غلطی است. افرادی مثل آدونیس یا کسانی دیگر را در کشور‌های عربی می‌بینیم که به زبان فرانسوی آثار خود را ارائه دادند. آنها که جزء مستعمرات قبلی انگلیس و فرانسه بودند سعی داشتند با نوشتن به این دو زبان راهی برای پیشرفت ادبیات عرب باز کنند،  ولی دیدیم که هیچ مشکلی حل نشد؛ در مجموع اگر حساب کنیم محصول ادبی و هنری ایران خیلی بیشتر از 22 کشور عربی است البته این را هم حتما باید بگویم که به گمان من تبلیغات منفی علیه ایران فرصتی برای آینده محسوب می‌شود.

در دنیای جهانی شده حتی تبلیغ منفی و بد هم،  تبلیغ خوب محسوب می‌شود. این تبلیغات منفی در درازمدت مثبت خواهد شد و همانطور که امروز تصویر منفی موجب شهرت ایران شده است در آینده هم ادبیات ایران را جهانی خواهد کرد. این دوره گذراست، زمانی که روابط دوباره از سرگرفته شود، ما می‌توانیم امیدوار باشیم که محصولات فرهنگی و ادبی جایگاه شایسته اش را پیدا کند.

  • در واقع شما معتقدید که ادبیات معاصر ما به آن حد از رشد و بلوغ رسیده است که استحقاق جهانی شدن را داشته باشد اما وجود چند عامل سیاسی و اقتصادی مانع از تحقق این امر شده است که با برطرف شدن آنها این مسئله هم حل خواهد شد ؟

بله ! اگر این شرایط تحقق یابد من فکر می‌کنم که نویسنده‌ای مثل هوشنگ گلشیری می‌تواند با بهترین نویسنده‌های دنیا رقابت کند. ما آثار خوبی داریم که در آینده ماندگار خواهد بود.

 از جمله اینها بوف کور صادق هدایت و سووشون سیمین دانشور است که من پیش‌تر فکر می‌کردم در حد رمان خالد حسینی است ولی الان نظرم عوض شده و فکر می‌کنم بهتر از آن است، اینها حتما ماندگار هستند و یا نمایشنامه‌های غلامحسین ساعدی که تا کنون 6  نمایشنامه از او را ترجمه کرده‌ام و قرار است آخرین مجموعه این نمایشنامه‌ها هم با عنوان توپ در آمریکا منتشر شود. بهرام صادقی هم با وجودی‌که حجم آثارش کم است اما همان نقشی را در ادبیات داستانی ما ایفا می‌کند که حافظ با چهارصد و چند غزلش در عرصه شعر ایفا کرده است،  البته ممکن است ابراهیم گلستان هم به‌دلیل مجموعه داستان‌هایی که نوشته،  مورد اقبال قرار گیرد.

  • صادق چوبک که سنگ صبورش را هم به انگلیسی‌تر جمه کرده‌اید از قلم انداختید؟

نه! من زمانی که سنگ صبور را ترجمه می‌کردم فکر می‌کردم چوبک ماندگار خواهد بود اما الان نظرم عوض شده و بعید می‌دانم که او ماندنی باشد.

  • در حوزه شعر معاصر چطور ؟

در حوزه شعر هم شاملو،  اخوان ثالث،  فروغ فرخزاد و نادر نادرپور جزو ماندگار‌ها خواهند بود اما سهراب سپهری را با یقین نمی‌توانم بگویم.

  • اما این آثاری که اشاره کردید غالبا مربوط به دهه 40 و 50 که دوره طلایی ادبیات معاصر ما به شمار می‌آید هستند درصورتی‌که شما گفتید ادبیات نسل امروز هم می‌تواند نظر مخاطبان جهانی را جلب کند؟

بله! الان هم که آثار داستانی بعد از انقلاب را مطالعه می‌کنم می‌بینم کارهای خوبی است،  فضای فرهنگی که امروز در ایران به‌وجود آمده را می‌توان به فال نیک گرفت. این فضا شبیه فضای فرهنگی است که از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به وجود آمد. شما اگر فیلم‌های ایرانی را که امروز تولید می‌شود با دوره قبل از این مقایسه کنید می‌بینید،  فیلم ایرانی جدی‌تر شده است. فیلمسازانی مثل عباس کیارستمی و یا محسن مخملباف آثاری که تولید می‌کنند در سطح جهانی است.

این فضا محصول تعامل فرهنگی و همکاری بین فیلمسازان ایرانی و جهان است. اصولا نسل جوانی که در این سال‌ها ظهور کرده‌اند نویسندگان خوبی هستند و آثارشان امیدوارکننده است. اگرچه ترجمه‌ای که از آثار داستانی بعد از انقلاب شده نسبت به قبل از آن انگشت شمار است ولی فکر می‌کنم در آینده‌ای نه چندان دور جهانی‌شدن ادبیات ایران دور از انتظار نیست.

  • آقای دکتر به هدف اصلی شما از سفر به ایران بپردازیم،  شما چند سالی است که به پیشنهاد سوره مهر برخی از آثار داستانی به ویژه آثاری که با محوریت جنگ نوشته شده است را به انگلیسی برمی گردانید. آیا در انتخاب این آثار برای ترجمه ارزش‌های ادبی آنها را هم مورد ارزیابی قرار می‌دهید یا صرفا به خاطر قراردادی که دارید این کار را انجام می‌دهید؟

من قبل از اینکه کتابی را‌ترجمه کنم ابتدا مطالعه می‌کنم و اگر تشخیص بدهم که کتاب خوبی است ترجمه را شروع می‌کنم. فکر می‌کنم در حوزه ادبیات، آثاری که با محوریت جنگ نوشته می‌شود،  با وجود محدودیت‌ها و ممیزی‌های سفت و سخت جدید،  آثار موفقی است. الان به‌نظر من آثاری مربوط به جوانان در حوزه ادبیات داستانی پدید آمده است که درخور تأمل است. نویسنده‌ای مثل آقای رضا امیرخانی که قرار است رمان بیوتن ایشان را هم در آینده‌ای نزدیک ترجمه کنم،  آثار خوبی نوشته‌اند.

فکر می‌کنم اگر نویسندگانی مثل داوود غفارزادگان و محمدرضا بایرامی،  یا این قبیل نویسندگان دوره تعصب را طی کنند،  می‌توانند همانند محسن مخملباف خیلی تأثیرگذار باشند. زمانی که از طرف سوره مهر با من تماس گرفتند و خواستند رمان‌های این دو نویسنده را ترجمه کنم رمان فال خون و قصه‌های سبلان را برایم فرستادند من نگاه کردم و دیدم که این دو اثر قابل ترجمه است و می‌تواند تصویر درستی از جامعه ایرانی به خوانندگان آمریکا ارائه دهد برای همین این دو اثر را ترجمه کردم.

  • شما سال‌ها دور از ایران بودید و شاید با فضای ادبیات اینجا خیلی آشنا نباشید،  فکر نمی‌کنید این آثاری که شما آنها را ترجمه کرده‌اید جزء آثار شاخص و دست اول ادبی معاصر ما نباشد؟

من اگر چه سال‌ها از ایران دور بوده‌ام و شناخت جامعی از فضای اینجا ندارم اما زمانی که با برخی از این نویسنده‌ها مثل امیرخانی،  غفارزادگان و... آشنا شدم و صحبت کردم،   متوجه شدم که دیدها عوض شده است و حتی آنها هم از برخی مسائل حوزه ادبیات،  حوزه نشر کتاب و ممیزی‌ها انتقاد دارند و ناراضی هستند،  برای همین بدبینی من نسبت به آنها کم شد. معتقدم این نویسنده‌های جوان می‌توانند سفیرهای خوبی برای آینده ادبیات ایران باشند. این فکری که برخی در ایران دارند فکر غلطی است.

 نمی‌شود به خاطر انتقاداتی که از وضعیت موجود هست کاملا با فرهنگ قهر کرد و از آن برید،  فرهنگ را مردم می‌سازند. من زمانی که با روحیه این نویسنده‌ها آشنا شدم فهمیدم که اینها همان حرف‌ها و انتقاداتی را دارند که من هم دارم. نباید بدبینانه به این آثار نگاه کرد،  داستانی مثل فال خون اگرچه به جنگ می‌پردازد ولی حتی از دشمن تصویری انسانی ارائه می‌کند.

  • با توجه به گذشت نزدیک به دو ماه از انتشار ترجمه رمان فال خون در آمریکا استقبال آمریکایی‌ها از این کتاب چطور بوده است ؟

ترجمه فال خون یک ماه و نیم است که منتشر شده اما در این مدت استقبال خوبی از آن صورت گرفته است،  حتی نقدهایی در همین مدت نوشته شده که نقد‌های خوبی است.

  • خارج از طرح سوره آیا کتابی‌تر جمه نمی‌کنید؟

چرا ! الان ترجمه نمایشنامه نقش دوم بهرام بیضایی را تمام کرده‌ام و قرار است به زودی آن را برای انتشار آماده کنم،  کتاب دیگری از شهرنوش پارسی پور با عنوان عقل آبی را هم در دست ترجمه دارم. همچنین دانشجویانم زیر نظر من مشغول ترجمه رمان کنیزو و سنگ‌های شیطان منیرو روانی پور هستند،  ترجمه‌هایی که من انتخاب می‌کنم به این صورت است که تنوع فرهنگ ایرانی را به مخاطبان غربی نشان دهیم تا به این وسیله بتوانیم تصویر نادرستی را که از ما در اذهان مردم مغرب زمین وجود دارد از بین ببریم.

کد خبر 57969

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز