در انتهای خیابان جشنواره و جایی در دل محله «جوادیه» عمارت زیبایی در وسط باغ بزرگ و سرسبزی به چشم می‌خورد.

باغ ارباب مهدي

همشهری آنلاین_پریسا نوری:  این باغ که بالای سر درش تابلوی فرهنگسرای اشراق نصب شده، تا سال گذشته و قبل از شیوع کرونا یکی از فعال‌ترین مراکز فرهنگی و هنری پایتخت بود و نامش چندین بار در سال با برگزاری جشنواره‌های مختلف مانند انار، عسل، اقوام، صنایع‌دستی و... برسر زبان‌ها می‌افتاد.

هر چند که در یک سال گذشته با تعطیلی برنامه‌ها و جشنواره‌ها به دلیل کرونا، باغ سوت و کور و به گفته اهالی محل رفت‌وآمد روباه‌هاـ به خاطر نزدیکی به کوه و جنگل‌ـ شده، اما روزگاری در این باغ و عمارت هر شب برو بیا و ضیافت‌هایی بر پا بوده که ردشان با گذر بیش از نیم قرن، هنوز در خاطره مشترک اهالی قدیمی جوادیه باقی مانده است. «جواد میرمحمدی» پیرمرد ۷۵ ساله و یکی از نخستین ساکنان محله جوادیه بخشی از حکایات و تاریخچه این باغ را برایمان نقل می‌کند.  

محله جوادیه و باغ ۳ هکتاری فرهنگسرای اشراق، متعلق به جواد ظهیرالدوله (امامی) یکی از دامادهای ناصرالدین بوده که بعد از سقوط قاجار، باغ و عمارت توسط یکی از تاجران به نام «ارباب مهدی یزدی» خریداری می‌شود. «ارباب مهدی» که نماینده مجلس بوده، عمارت را به سبک دوره پهلوی بازسازی و چندین بنا و مجسمه‌ از جمله مجسمه معروف اسب و تمساح را به آن می‌افزاید.

او که خانه و زندگی‌اش در محله سرچشمه بوده، این باغ را برای برگزاری مهمانی‌هایش خریداری کرده بود. حاج جواد میرمحمدی از ساکنان قدیمی محله جوادیه که آن زمان جوانی ۱۸ ساله بود، باغ پر میوه را به خوبی به خاطر دارد: «باغ پر از درختان گلابی، گیلاس، سیب، هلو، انگور و... بود. هر میوه‌ای که فکرش را بکنید در این باغ پیدا می‌شد. با وجودی که درختان میوه خیلی بار داشتند، اما ارباب میوه‌ها را نمی‌فروخت؛ بخشی از آن صرف مهمانی‌ها می‌شد و بقیه را رعیت‌ها و باغبان‌ها می‌بردند.

ارباب آدم دست و دلبازی بود و اجازه می‌داد محلی‌ها هم گاهی به باغ بیایند و میوه بچینند. او که جزو اعیان و اشراف بود، آنقدر ثروت داشت که نیازی به فروش محصولات باغ نداشت. علاوه بر درختان میوه، یک گلخانه هم در انتهای باغ بود که چهار تا باغبان در آن انواع گل‌های زینتی پرورش می‌دادند. این گل‌ها هم برای فروش نبود؛ فقط می‌چیدند تا در گلدان و روی میزهای مهمان‌ها بگذارند.» 

  • مهمانی‌های شبانه 

«فرقی نمی‌کرد تابستان باشد یا زمستان. تقریباً هر شب در این باغ جشن و مهمانی برگزار بود و مهمانان هم آدم‌های صاحب‌منصب مثل نمایندگان مجلس، وزرا یا سران ارتش و... بودند که با ماشین‌های آمریکایی مثل بیوک، شورلت و کادیلاک به مهمان می‌آمدند.»

حاج جواد که سعی می‌کند جزئیات خاطرات آن روزها را به یاد بیاورد، مکثی کرده و ادامه می‌دهد: «مهمان‌ها تابستان‌ها درلابه لای درختان گشت‌وگذار می‌کردند و شام هم در باغ سرو می‌شد و زمستان‌ها یک میز ناهارخوری خیلی بزرگ در سالنی که الان گلبانگ نام دارد و گاهی تئاتر در آن اجرا می‌شود، گذاشته بودند و پذیرایی در داخل ساختمان انجام می‌شد. ارباب مهدی اغلب بعد مهمانی‌ها به خانه‌اش در سرچشمه می‌رفت اما گاهی که خیلی دیروقت بود در باغ می‌خوابید. ارباب ۴ دختر داشت که ازدواج کرده بودند و گاهی همراه همسرانشان در مهمانی‌های باغ شرکت می‌کردند.» نفسی تازه کرده و می‌گوید: «آن زمان اطراف باغ همه بیابان بود و جمعاً شاید ۵۰ تا خانواده اینجا زندگی می‌کردند. محلی‌ها هم هیچ‌وقت با بروبیای داخل باغ و مهمانی‌هاکاری نداشتند.» 

  • رعیت‌ها در قلعه زندگی می‌کردند

جایی که الان استخر فرهنگسرا اشراق قرار دارد، روزگاری قلعه‌ای با دیوارهای چینه‌ای و خانه‌های کاهگلی بوده که رعیت‌های ارباب مهدی در آن سکونت داشتند: «قلعه پشت ساختمان اصلی بود و دور تا دور آن خانه کاهگلی ساخته شده بود و ۳۰ خانوار از رعیت‌های ارباب مهدی در آن زندگی می‌کردند.

رعیت‌ها هرکدام ۲ تا ۳ اتاق دستشان بود و همراه زن و بچه در قلعه زندگی می‌کردند. رعیت‌ها که اغلبشان از یزد آمده بودند، در خانه تنور داشتند و نان می‌پختند. میوه و سبزی‌شان هم که از باغ تأمین بود فقط برای خرید مابقی احتیاجاتشان به بیرون باغ و می‌رفتند. در ورودی قلعه، بالای عمارت بود و نزدیک مظهر قنات بود. آب قنات به جایی می‌ریخت به نام «جزیره» که یک حوض بزرگ بود و هیچ شباهتی به جزیره نداشت.

الان به جای جزیره سفره‌خانه سنتی ساخته شده است. آب از جزیره چند شاخه می‌شد و هر شاخه یک طرف باغ را آبیاری می‌کرد و یک شاخه هم به حوض و فواره داخل عمارت می‌رسید. این باغ سرسبز با آن درختان تنومند و زمین‌های کشاورزی پایین دست را دو دهانه قنات که از تلو سرچشمه می‌گرفت، سیراب می‌کرد. الان یکی از این قنات‌ها خشک شده و آب قنات دیگر همچنان در محوطه باغ جاری می‌شود.»

  • دفتر جشن‌های ۲۵۰۰ ساله اینجاست!  
جواد میرمحمدی/یکی از ساکنان قدیمی محله جوادیه

ارباب مهدی یزدی سال ۱۳۴۸ فوت می‌کند و باغ به دست وارثان می‌افتد. آنها هم که حوصله رتق و فتق باغ و عمارت به این بزرگی که وسط یک بیابان برهوت افتاده را نداشتند، آن را به شهرداری وقت واگذار می‌کنند. بعد از آن هر چند مهمانی‌های شبانه کمتر می‌شود، اما همچنان رفت‌وآمد سناتورها، وزرا و وکلا به باغ ادامه دارد و جلسات مهمی در آن برگزار می‌شود: «سناتور «جواد بوشهری» که از افراد با نفوذ دربار بود، با همراهی «نیک پی» شهردار وقت تهران، اینجا را تبدیل می‌کنند به دفتر جشن‌های ۲۵۰۰ ساله. یعنی برنامه‌ریزی برای برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله در این باغ و عمارت انجام شده. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم قلعه خراب می‌شود و رعیت‌ها پی زندگی‌شان می‌روند، شهرداری باغ را تملک می‌کند و آن را برای جشن عروسی کرایه می‌دهد. بعد از مدتی دفتر شهرداری منطقه به اینجا منتقل می‌شود و از سال ۷۴ هم پس از بازسازی به‌عنوان فرهنگسرای اشراق بازگشایی می‌شود.» 

  • ارباب مهدی از شاه زرنگ‌تر است!

بی‌ تردید باغ و عمارت بزرگ که روزگاری پاتوق قجرها بوده و بعدها سران حکومت پهلوی در آن نشست و برخاست داشته‌اند، قصه‌های شنیدنی بسیاری دارد. کسی چه می‌داند، شاید به اندازه تعداد درختان میوه‌اش که حالا دیگر اثری از هیچ‌کدام نیست، حکایت پیدا و پنهان در پس نام این باغ و عمارت باشد که خیلی‌هایشان به بیرون درز نکرده و چند تایی‌شان هم دهان به دهان گشته و به ما رسیده است. یکی از این حکایت‌ها را حاج جواد میرمحمدی که حافظه خوبی دارد برایمان بازگو می‌کند: «یک روز «محمدرضا شاه» با هلی‌کوپتر از اینجا رد می‌شد، چشمش باغ را گرفت و به ارباب مهدی گفت «عجب باغ زیبایی داری؟»

ارباب مهدی که با درباری‌ها حشر و نشر داشت و با این اصطلاح‌ها آشنا بود، فهمید که منظور شاه این است که باغ را به او پیشکش کند. برای همین زرنگی کرد و در جواب گفت: «قبله عالم، هزار حیف که سند این باغ به نام خانمم است وگرنه پیشکش می‌کردم.» شاه از این حرف رنجید وسوار هلی‌کوپتر شد و رفت. رعیت‌ها که شاهد این صحنه بودند تا مدت‌ها این موضوع را با آب و تاب تعریف می‌کردند و درآخر حرف‌هایشان هم می‌خندیدند و می‌گفتند «از شاه زرنگ‌تر ارباب مهدی است! ‌»

کد خبر 577571

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دروازه طهرون

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha