شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷ - ۰۵:۰۰
۰ نفر

فخرالسادات کهندانی: چقدر باید، در به در کوچه‌پس‌کوچه‌های وابستگی‌هایی باشیم که جز سرزنش و بار گناه چیزی برای‌مان به ارمغان نمی‌آورد!

وقتی فکر بلندم را می‌شنوی تنها با یک جمله می‌خواهی  مرا آرام کنی. می‌گویی:« کافی است اراده کنی! آن گاه همه چیز در تو و در بیرون تو درست خواهد شد». آنچه که خلق و خوی ما را مثل  خوره  می‌آزارد  این است که  برای شکل دادن به تکرار روز و شب که نامش را مدیریت زمان گذاشتیم، به شکست می‌رسیم و در این شکست از در توجیه وارد می‌شویم و تقصیر را به گردن دیگران می‌اندازیم.

حسام‌الدین معصومیان شرقی‌مشاورو درمانگراعتیاد، تحلیل روشنی از این گفت‌وگوی ذهنی به ما ارائه می‌دهد. وی پس از برگردان کتاب «هم وابستگی» نوشته دکتر وایتفیلید که در سال 1381 منتشر شد، در برگردان کتاب دوم خود، با عنوان «اراده کافی نیست»  تصویری جدیداز وضعیت بشری در خصوص گرایش به انواع اعتیادهامی دهد وعقاید سنتی ونادرست ما در خصوص اعتیاد رابه چالش می کشد.

  • اراده کافی نیست! ‌این عنوان کتابی است که شما آن را به فارسی برگردانده‌اید. به نظر می‌رسد آن  چه که شما در پیشگفتار کتاب آورده‌اید و از محتوای کتاب استنباط می‌شود، باور به عدم کفایت اراده برای غلبه بر اعتیاد است، حال آن که چنین باوری در سطح جامعه و حتی سازمان‌های مسئول به چشم می‌خورد؟

این کتاب با مفهوم اراده کافی نیست موضوع پنهان شده‌ای را آشکار و روشن می‌سازد که برای رویارویی با پدیده اعتیاد نه تنها خود فرد معتاد بلکه اطرافیان و همه کسانی که به نوعی متاثر و درگیر این مشکل هستند نیز باید باورها و نگرش‌های خود را شناسایی، بررسی و تغییر دهند. به عبارت دیگر این تنها خود فرد معتاد نیست که ناچار است برای رسیدن به لذت واقعی از زندگی، تغییری در افکار و باورهایش بدهد. 

حتی من هم به عنوان مشاوری که در زمینه اعتیاد به ویژه «هم وابستگی» فعالیت می‌کنم بهتر است باورم را تغییر دهم! ازجمله این باورها، عبارت معروفی است که با آن در درمان اعتیاد مواجه هستیم؛ «کافی است یک جو اراده و غیرت به خرج دهی تا اعتیادت را کنار بگذاری». این درست به مثابه آن است که یک زمانی ما معتاد را مجرم می‌دانستیم، و در مورد بهبودی یا کاهش آسیب‌ناشی از اعتیاد نتوانستیم فعالیت چندانی انجام دهیم و با تغییر این باور بود که به تدریج به  پیشرفت‌های قابل توجهی در این زمینه دست یافتیم.

  • چرا «اراده» برای رهایی از اعتیاد جواب نمی‌دهد و چگونه این باور می‌تواند جامعه را در زمینه رویارویی با اعتیاد به راهی اشتباه رهنمون کند؟

بیایید صادقانه، ببینیم  وقتی که به کسی می‌گوییم «اراده کن» و تو فقط با اراده قوی می‌توانی از اعتیاد رهایی یابی، چه پیامی در آن نهفته است؟ آیا منظورمان این نیست که آنچه خواهان رهایی یا انجامش هستی می‌توان به سرعت و به سادگی، فقط با اراده محقق کرد؟ آیا این اشاره بدان ندارد که این تنها فرد معتاد است که می‌تواند،  نه  هیچ‌کس و نه هیچ‌چیز دیگر! آیا جمله «فقط با اراده» به سهل و آسان بودن مشکل اشاره ندارد؟  کسی که به این مفهوم معتقد است یعنی، اعتیاد را با تمام جنبه‌هایش می‌شناسد و آنقدرها هم چیز پیچیده و سختی نیست. پس ما با گفتن «اراده کن» می‌خواهیم که سریع و آسان آن هم با این ادعا که با قدرت مطلق اراده به‌تنهایی می‌توانیم از پس چنین مشکل پیش پا افتاده‌ای بدون رنج و درد برآییم. یعنی در فرد به یک باره احساس شادی، قدرت و توانمندی پدید می‌آید و این  باور به فرد می‌گوید هرآنچه که می‌خواهی می‌شوی!

  • در واقع شما می‌خواهید بگویید، اعتقاد به مفهوم «اراده» فرد وابسته به موادمخدر را به درمان سوق نمی‌دهد و در آن تنها ترک جسمی ملاک اساسی و مهم محسوب می‌شود؟

آنچه که من می‌خواهم بدان تاکید کنم، تفکر اعتیادی است که ناشی از تهی بودن از معنویت و اراده الهی است. بسیاری از معتادان دچار شکست می‌شوند و به خیال اینکه اراده‌ای ندارند دست از تمایل مجدد برای رهایی برمی‌دارند. اطرافیان آنان نیز به خاطر اینکه نتوانسته‌اند بیمارشان را وادار به «اراده کردن» کنند و از آنها به خاطر بی‌ارادگی‌شان ناامید می‌شوند. گویی که هیچ قدرت دیگری در این جهان جز اراده وجود ندارد. بنابراین متخصصان درمان‌های فوق سریع را اختراع کردند و فکر کردند با این درمان می‌توانند دروغگویی و پنهان‌کاری‌های بیمار را علاج کنند. حتی فیلمسازان و تهیه‌کنندگان برنامه‌های تلویزیونی داستان‌هایی را به تصویر می‌کشند که قهرمان معتاد در مدت 3روز اعتیادش را به اصطلاح ترک می‌کند و حتی  علیه مافیای اعتیاد اقدام می‌کند. این درست مثل زمانی است که  ما فکر می‌کردیم با  تنبیهی مثل شلاق و زندان می‌توانیم معتادان را بر سر عقل بیاوریم؟!

  • شاید برخی بگویند ما دیده‌ایم  و شنیده‌ایم که برخی از نزدیکان یا آشنایان اعتیاد خود را  دریک اقدام ناگهانی ترک کرده‌اند یا دیده‌اند فردی پاکت سیگارش را به یکباره زیر پا له کرده، وسایل مصرف موادمخدرش را دور ریخته و برای همیشه رهایی یافته است؟

توجه داشته باشید این شنیدن‌ها و دیدن‌ها فقط باور «اراده کافی نیست» را به چالش نمی‌کشند، بلکه فرآیند بهبود و دانش مربوط به اعتیادها را نیز زیر سؤال می‌برند اگر این اعتقاد که در زمان کوتاه مدت می‌توان مصرف مواد و رفتار اعتیادی را با هم کنار گذاشت، پس نیازی به این همه فعالیت‌های بهبودی طولانی مدت، بررسی و پژوهش‌ نیست. اجازه بدهید در همین جا عبارتی را از کتاب نقل کنم که می‌تواند پاسخ مناسبی برای این پرسش باشد.  با تکیه بر اراده می‌توان برای یک هفته، یک ماه یا حتی بیشتر خودتان را از اعتیاد خلاص کنید، ولی دیر یا زود وقتی که در زندگی با فشار و مشکلی روبه‌رو می‌شوید، احتمال زیادی وجود دارد که اعتیاد شما عود کند و دوباره روند گذشته را آغاز کنید.

  • شما اشاره به درمان‌های فوق سریع و  انواع رویکردهای درمانی اعتیاد کردید و اینکه متخصصان این حوزه با به کارگیری چنین روش‌هایی به باور آن کمک می‌کنند، با این وصف چه انتظاری می‌توان از مردم غیرمتخصص داشت؟

 این موضوع به آن سادگی که ما فکر می‌‌کنیم نیست! گاه برای خود من به عنوان یک مشاور این پرسش مطرح است که چرا هرکسی نام اعتیاد را می‌شنود فوری در مورد آن اظهارنظر می‌کند و نسخه‌ای سریع برای آن می‌پیچد.

تمامی این افراد اعتیاد را فقط وابستگی به مواد اعتیادی می‌دانند و این تنها به مردم عادی همانگونه که بدان اشاره کردید نیز محدود نمی‌شود. به طور مثال، نام دفتری که در سازمان بهزیستی کشور برنامه‌های پیشگیری از وابستگی به مواد اعتیاد‌دار را پوشش می‌دهد، دفتر پیشگیری از اعتیاد گذاشته شده است و این موجب می‌شود حتی متخصصان نیز با عبارت‌های نادرست دانش مردم عادی را محدود ‌کنند!

  •  به نظر می‌آید یک دید کل‌نگرانه‌ای در پس باور اراده کافی نیست وجود دارد که به صورت نظام‌دار به پدیده اعتیاد می‌پردازد به این ترتیب که  شخص با اراده می‌تواند اعتیادش را ترک کند ولی درگیر عود یا دیگر انواع اعتیاد می‌شود. بنابراین می‌توان گفت فقط با قطع مصرف موادمخدر فرد به درمان کامل دست نمی‌یابد و ترک جسمی ملاک رهایی از این بیماری نیست.

برای درست قدم برداشتن در مسیر بهبودی از اعتیادها، به‌ویژه اعتیاد به موادشمیایی ضرورت دارد که فرد پس از قطع مصرف، ‌به تدریج و به مرور شیوه زندگی خود را تغییر دهد. مثال بالا نشان می‌دهد که منظور از شیوه زندگی جدید، نحوه سپری کردن روزهای تعطیل، مدام بیرون رفتن و تغییر دادن جا و مکان نیست، بلکه منظور از شیوه زندگی، نحوه نگرش‌ ما به دنیا، نحوه رویارویی با مشکلات و چگونگی برآوردن نیازهای جسمی،‌ هیجانی، عاطفی، اجتماعی و معنوی است. اگر ما به تغییر شیوه زندگی خود اقدام نکنیم یا اعتیاد ما مجدد عود می‌کند یا به راحتی دچار اعتیاد دیگری می‌شویم. هرچند برخی از این رفتارهای اعتیادی با انکار رویکرد افکار وسواسی برای مردم قابل پذیرش و البته طبیعی به نظر می‌آید مثل تماشای وسواس گونه تلویزیون، ورزش وسواس گونه، کارکردن بیش از حد، وسواس پاکی و تمیزی و...

  • مفهوم اراده آنچنان که در این کتاب آمده است، بی‌شباهت به برنامه‌های دوازده قدمی نیست. به نظر با کاهش نقش اراده در زندگی بشری و به‌خصوص در معتادان، حضور پروردگار و در نتیجه زندگی معنوی پررنگ‌تر می‌شود و در پی آن رهایی از اعتیاد ممکن می‌شود.

نمی‌توان تاثیر برنامه دوازده‌گامی بهبودی از اعتیاد را که در سال 1935 میلادی مطابق با 1314 خورشیدی پایه‌ریزی شد، بر ادبیات مربوط به اعتیاد نادیده گرفت. وقتی می‌گوییم ما اراده‌ خودمان را به خداوند واگذار کردیم و آن را در تمام جنبه‌های زندگی اعمال کردیم یعنی از خودمحوری دست کشیده‌ایم، از کنترل همه‌چیز و همه کس رها شده‌ایم. به قدرتی برتر از خودمان ایمان می‌آوریم و حضور او را درتمامی لحظه‌های زندگی احساس می‌کنیم، بنابراین عشق به هستی را، جایگزین ترس و اضطراب کرده‌ایم.

  • این روزها همانطوری‌ که شاهد انواع شیوه‌های درمانی هستیم به همان نسبت شاهد پدیده‌ رو به گسترش انواع مخدر با برنامه‌های جدید و متنوع هستیم. این اتفاق را در جامعه چگونه تعبیر می‌کنید؟

بی‌درنگ به یاد انواع نام ماکارونی، چیپس، پفک و نوشابه و ... افتادم. به نظرم در توزیع مواد اعتیادی مانند توزیع هر کالای دیگری از دانش بازاریابی و علم مدیریت   توزیع استفاده می‌شود.البته با کمی پیچیدگی بیشتر و با این تفاوت که توزیع‌کنندگان مواد، پول هنگفتی صرف شناسایی بازار و استفاده از نیروی آگاه به این علم می‌کنند.

این در حالی است که ما اعتیاد را دست کم گرفته‌ایم! چرا که از تنوع و گوناگونی مواد و توزیع  آن با شرایط روحی و روانی جامعه هماهنگ است و من این‌طور استنباط می‌کنم که آنها بسیار منظم و سیستماتیک و خیلی جدی، حتی با استفاده از تمامی دانش‌های روز اقدام به ساخت و تهیه و توزیع مواد می‌کنند. همانطور که از بررسی‌ها  نتیجه می‌گیریم می‌بینیم که هر چه نام مواد جدیدتر و دهن‌پرکن‌تر باشد، مؤثرتر است. وقتی مخدرات را به عنوان چیزی جدید مطرح کردیم، تبلیغات و آگاهسازی‌هایی که در قبل شده است، دیگر این مواد جدید را پوشش نمی‌دهد. پس توزیع‌کنندگان مواد می‌توانند شایع کنند این مواد جدید بی‌خطر است. وقتی شایعه بی‌خطر بودن مواد جدید افزایش می‌یابد، تقاضا‌کنندگان دیگری را به مصرف مواد تشویق می‌کند، در اینجاست که می‌شنویم«صد رحمت به تریاک! این کراک چه وحشتناک است!» یعنی هم مصرف بیشتر مواد جدید و هم تشویق به مصرف مواد مخدر قدیمی.

  • نام‌های جدید موادمخدر درست به مثابه انواع رویکردهای درمانی است که ضمن جذب کردن متقاضیان هیجان‌خواه و نوپرست به پایداری و بقا و مثبت‌انگاری مواد دیگر کمک می‌کنند! به نظر می‌رسد جوانان بیشتر در دام این ترفندهای جدید توزیع‌کنندگان مواد قرار می‌گیرند.

متاسفانه، به غیر از جوانان، باید بزرگسالان را نیز فراموش نکنیم، چرا که آنان با این ترفند بیشتر به مواد قدیمی می‌چسبند و همان‌طور که گفته شد، حتی برخی ناآگاهانه با بسیار مخرب دانستن مواد، به طور غیرمستقیم دیگران را  تشویق به مصرف مواد به ظاهر کم خطرتر می‌کنند. زمانی باور غالب جامعه این بود که صحبت در مورد انواع مواد، شکل، نحوه مصرف و تاثیر آنها برای نوجوانان و جوانان بدآموزی دارد و آنها را به این کار سوق می‌دهد. امروزه این باور کم‌وبیش تغییر کرده است و مدام در رسانه‌های جمعی و از سوی متخصصان آگاهسازی از انواع مواد و جدیدترین آنها صحبت می‌شود. بسیاری از والدین تنها توجه خود را به وسایلی که شنیده‌اند مثل سنجاق قفلی، کاغذ لوله‌شده و ... معطوف کرده‌اند غافل از اینکه چشم خود را روی تغییرات خلق‌وخو و رفتاری فرزندشان بسته‌اند.

خواهش من این است که توجه کنید این انواع مواد  یا شکل‌های جدید آن نیست که به طور ذاتی مخرب، جهنمی و شیطانی است بلکه این برآورده نشدن نیازهای اساسی ماست که مخرب و شیطانی است و ضرورت تام دارد که این نیازها شناسایی و بررسی شود. ضروری است بدانیم منبع اصلی مشکل در درون خود ماست و مسلماً  کمتر کسی پیدا می‌شود که به عمد در تلاش وارد کردن صدمه به خود باشد، چرا که ما همچنان درصدد تلاش برای رفع نیازهای خود هستیم و می‌خواهیم زندگی کنیم، اما معتاد می‌شویم!

  • بهبودی! اعتیاد، درمان،  بیماری‌ای که درمان ندارد. این عبارات گیج‌کننده است، وقتی حتی در کتاب‌های تخصصی در زمینه اعتیاد تنها اشاره کوتاهی به شناسایی مواد کرده‌اند هرگز در مورد عوارض پس از بهبودی این بیماری ننوشته‌اند. آیا این به معنای آن نیست که برای بیماری اعتیاد درمان قطعی وجود ندارد؟ آیا این تنها یک تناقض کلامی است و یا عقیده‌ای که حتی در کتاب اخیر شما نیز آمده است؟!

 ببینید، بهبودی یک پیوستار است. اگر منظور شما از بهبودی درمان و علاج است خیر، بیماری اعتیاد، درمان قطعی ندارد! اما فرد وابسته به مواد با قطع مصرف و آغاز بهبودی می‌تواند از یک زندگی لذت‌بخش با ایجاد روابط عمیق‌تر و رضایت‌بخش‌تر از گذشته، برخوردار باشد. مثال روشنی که می‌توانم بزنم، فرض کنید بیماری که مبتلا به مرض قند است، پزشک وی را محروم از مواد خوراکی قندی با رعایت ورزش و رسیدگی به بهداشت روان خود می‌کند، حال می‌پرسم آیا بیمار با رعایت این دوره پرهیز بهبود یافته است؟ پاسخ این است؛ نه، بلکه بیمار دچار مرض قند در حال بهبودی است؛ یعنی بهبودی امکان‌پذیر است اما نه بهبودیافتگی وی.

در بین الکلی‌های گمنام (انجمن A.A) جمله معروفی است که می‌گویند: «ما خیارشوری هستیم که هرگز خیار نمی‌شویم.» همانطور که گفتم بهبودی پیوستاری است که ما با قطع کامل مصرف تغییر‌دهنده خلق به روی آن قرار می‌گیریم و از نقطه صفر رو به جلو حرکت می‌کنیم. نتیجه اینکه بهبودی امکان‌پذیر است یعنی می‌توان از مواد مصرفی پرهیز کرد و روی بهبودی پایدار باقی ماند. بهبودی یک فرآیند در حال حرکت است نه ایستا.

کد خبر 56993

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز