محمد عطریانفر می‌گوید اصلاح‌طلبان با شوق و اقبال از آقای روحانی حمایت کردند و الآن کناره‌گرفتن برخی از آنها از دولت ناجوانمردانه است.

محمد عطریانفر

به گزارش همشهری آنلاین، محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در گفتگو با تسنیم به بررسی آخرین وضعیت جبهه اصلاح‌طلبان اشاره کرده است.

* به‌نظر می‌آید دو جریان عمده سیاسی کشور، یعنی چپ و راست یا اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، تا ۳ ماه آینده جهت‌گیری‌های کلی‌شان مشخص می‌شود. گرچه وضعیت اصول‌گرایان به دو دلیل روشن‌تر است؛ یکی اینکه وقتی جریان فائق و حاکم ــ از هر خط فکری که باشد ــ می‌خواهد منصب ریاست جمهوری را بعد از دو دوره واگذار کند، گروه رقیب انگیزه و علاقه جدی‌تری برای به دست گرفتن موقعیت و سوار شدن بر مرکب قدرت دارد. نکته دوم هم اینکه تکلیف اصول‌گرایان با نهادهای نظارتی روشن‌تر است، لذا با امنیت فکری بیشتری می‌توانند آینده خود را پیش‌بینی کنند و نسبت به انتخاب نامزدهای مورد نظر زودتر اقدام کنند در حالی که جریان رقیب یعنی اصلاح‌طلبان نمی‌دانند چه‌کسانی را می‌توانند معرفی کنند که هم مورد توافق احزاب همسوی‌شان باشد، هم چهره شاخص و کارآمد و باکفایت باشد، هم مردم او را بشناسند و هم از دستگاه نظارت و بررسی صلاحیت شورای نگهبان سالم خارج شود، این ابهام و آشفتگی موجب می‌شود اصلاح‌طلبان عملاً دیرتر از اصول‌گراها به یک رهیافت‌ کلی دست پیدا کنند.

* دولت آقای روحانی، دولت اصلاح‌طلب نیست بلکه نیابتی اصلاح‌طلب است. در سال ۱۳۹۲ نامزد اصلی اصلاح‌طلبان آقای هاشمی رفسنجانی بود که به‌دلایلی که هنوز بر کسی روشن نیست، شورای محترم نگهبان صلاحیت ایشان را که از ارکان مهم نظام و انقلاب بود، رد کرد که این خود جزو اتفاقات عجیب و غریب سیاسی روزگاربود و عملاً با این اقدام شاذ و بی‌سابقه، اصلاح‌طلبان در دقیقه ۹۰ دچار حیرت و سرگردانی شدند. در آن مقطع، بنا به اشاره‌ای که از ناحیه آقای هاشمی صورت گرفت و اصلاح‌طلبان هم نمی‌توانستند به حوزه تحریم انتخابات ورود کنند ــ که مشخصاً بنده مخالف این نظریه هستم و آن را قبول ندارم و معتقدم ما در هر شرایطی حق نداریم انتخابات را تحریم کنیم ــ مجبور به انتخاب اصلح میان نیروهای موجود شدند که در آن مقطع آقای روحانی بهترین گزینه بود.

گفتمان اصلاح‌طلبی به پای آقای روحانی ریخته شد

* هرچند آبشخور و خط فکری روحانی اصول‌گرا بود اما به‌دلیل عقلانیت سیاسی می‌توانست به‌درستی با واقعیت‌های جاری کشور مواجه شود، لذا اصلاح‌طلبان ایشان را مورد توافق قرار دادند و حمایت کردند و به این ترتیب پیروزی چشمگیری برای ایشان رقم خورد. البته اگرچه بخشی از این پیروزی اثباتی بود ولی بخش مهمتری از آن، ناشی از عملکرد ناکارآمد جناب آقای احمدی‌نژاد بود که اصلاح‌طلبان جزو مخالفین ایشان بودند.

* در واقع گفتمان اصلاح‌طلبان گفتمان غالب شد و این گفتمان غالب به پای آقای روحانی ریخته شد. دولت آقای روحانی دولت آقای روحانی است و دولت مستقر، دولت احزاب اصلاح‌طلب نیست، حالا دو سه نفر از جناح اصلاح‌طلب هم جذب شده باشند که البته فکر نمی‌کنم به‌جز آقای جهانگیری چهره دیگری را از احزاب اصلاح‌طلب دعوت به کار کرده باشند، اگرچه حتی آقای جهانگیری هم نه به‌عنوان عضو شورای مرکزی کارگزاران بلکه به‌خاطر ارتباط و شناخت فردی و شخصی برگزیده شد.

*  دولت آقای روحانی به‌لحاظ ساختاری یک دولت غیر اصلاح‌طلب است اما تصویری که در جامعه مطرح است و بازتاب دارد این است که اصلاح‌طلبان حامیان جدی آقای روحانی بودند که همین‌طور هم هست. البته بنده قائل به این هستم که اصلاح‌طلبان در قبال عملکرد این دولت پاسخگو هستند اما این را هم باید توجه داشت که دولت در مقام تحقق تکالیفی که به‌عهده داشت، آن‌طوری که مورد انتظار بود موفق عمل نکرد و این عدم توفیق، نوعی عدم کامیابی را در ذهن مردم به‌وجود آورده است که دنبال مقصر می‌گردند. بنابراین آقای روحانی و دولت و احزاب اصلاح‌طلب پاسخگو هستند ولی مقصر نیستند، پاسخگو، یعنی اینکه شما نسبت به یک حادثه که اتفاق افتاده است تحلیل و بررسی کنید، ظرفیت‌ها را بسنجید، دلایل را ارائه کنید و ببینید مقصر کیست، قاصر و یا بیگناه‌ کدام است.

مشکل از خارج است

 آنچه امروز به‌خاطر مشکلات اقتصادی بر سر ملت ما آمده است، بخش اندکی را دولت باید به‌عهده بگیرد که به برخی ناکارآمدی‌های دستگاه اجرایی برمی‌گردد اما بخش سنگینی از این گرفتاری‌ها ناشی از شرایط کلی است که نظام سیاسی ایران با آن مواجه شده است، مثل موضوع تحریم، به هم خوردن برجام و کارشکنی‌های آمریکا که تماماً چرخ تولید را متوقف کرده است و شاید بتوان گفت عملاً نفت را از چرخه اقتصاد خارج کرده و درآمدهای ملی را به‌شکل دهشتناکی کاهش داده است که متأسفانه آثار و تبعات آن هم بر دوش مردم می‌افتد. مردم و رهبران سیاسی‌ این توافق ضمنی را با هم دارند که در قبال مقاومت و استقلال سیاسی باید هزینه‌هایی را بپردازند. اگر شما بخواهید استقلال سیاسی داشته باشید و استقلال ملی‌تان را در برابر دشمن غدّاری مثل آمریکا حفظ کنید نمی‌توانید رفاه گذشته را هم داشته باشید.

* من معتقد به نقد دولت هستم و این نقد را هم جزو برکاتی می‌دانم که در هر مدیریتی باید حاکم شود اما اینکه تصور کنیم با یک عبارت کلی بگوییم دولت اختیار داشته، نه، دولت چه اختیاری داشته است؟ اختیار داشته است که مذاکره کند ولی مذاکره برای مذاکره، هیچ دردی را دوا نمی‌کند، مذاکره می‌کنند برای رسیدن به نتیجه‌ای.

اصلاح‌طلبان با شوق و اقبال از دولت روحانی حمایت کردند

* آقای روحانی در دولت اول خود، روندی را آغاز کرد و کار را به نقطه مطلوب و قابل قبولی رساند که همان تعبیر برد ــ برد بود، این دوره، دوره ستایش‌آمیزی است، ثبات اقتصادی داشتیم و مردم به آرامش رسیده بودند. اصلاح‌طلبانی که در سال ۹۲ با تردید و شرط و شروط پشت‌سر آقای روحانی قرار گرفتند، در سال ۹۶ با شوق و اقبال ایشان را تقویت کردند به‌حدی که رقیب اصول‌گرای او که شخصیتی موجه، جوان، زحمت‌کشیده و در حوزه‌های قضایی موفق بود، علی‌رغم همه اقتدار و یکپارچگی اصول‌گرایان و کنار گذاشتن اختلافات در حمایت از وی، باز هم نتوانست بر آقای روحانی پیروز شود، این عدم پیروزی، ناشی از موفقیت‌های چشمگیر همین دولت اول بود.

* در دولت دوم آقای روحانی، تحولاتی در آمریکا رخ داد، اوباما رفت و ترامپ آمد و بر خلاف تعهدشان، تمام معادلات و معاهدات فیمابین ایران و ۵+۱ را به هم زد. 

* من حقیقتاً بدون اینکه دلبستگی خاصی نسبت به دولت آقای روحانی داشته باشم، بر اساس یک داوری منصفانه اینطور فکر می‌کنم که اگر بخواهید سهم عدم توفیق دولت را بررسی کنید، بالای ۶۰ - ۷۰ درصد از این ناکامی ها ناشی از شرایط بین‌المللی است و از حجم ۳۰ - ۴۰ درصدی باقیمانده هم  بخشی متعلق به دولت و مدیران کشور و برخی از ایرادها و نقدها هم به شخص خود رئیس‌جمهور است و بخشی هم ریشه در دولت دهم دارد.

دولت احمدی نژاد مقصر است

* در دوره آقای احمدی‌نژاد انصافاً یک دوره بسیار شکوفا از نظر درآمد نفتی بالای ۷۰۰میلیارد دلار داشتیم. کمتر از یک سوم این مبلغ، نیاز روزمره ملت ایران در آن ۸ سال بود و باید دو سوم دیگر ذخیره می‌شد ولی متاسفانه این ذخیره‌سازی رخ نداد و همه به مصارف عادی و ریخت و پاش صرف شد.

* امروز که کشور دچار کمبود درآمد ارزی هست، اگر آن ذخیره‌هایی که دولت دهم به ثمن بخس آنها را دور ریخت و باد هوا شد وجود داشت، می‌توانست بخشی از مشکلات مردم را حل کند.

* دولت‌های ناکارامد بعضا رفتارهاشان به گونه‌ای است که زمین سوخته را تحویل دولت بعدی می‌دهند، این جزو خسارت‌های ملی ماست؛ چه احمدی‌نژاد باشد، یا هرکس دیگری.

* از موضع یک تحلیلگر سیاسی اگرچه نقدهای جدی می‌توان به عملکرد دولت آقای روحانی وارد کرد، ولی عمده مشکلاتی که امروز دولت پاسخگوی آن است، نسبتی با سامانه دولت ندارد.

اصلاح طلبان باید پاسخگوی عملکرد دولت باشند

* دامن اصلاح طلبان مبراست. اصلاح طلبان که دولت تشکیل ندادند، بلکه آمدند و از یک شخصیت موجه حمایت کردند. از میان موجودین، بهترین را حمایت کردند و پاسخگوی اصلی هم علی القاعده خود رئیس و دولت است. البته می‌پذیریم اصلاح‌طلبانی که با دولت همراهی کردند باید پاسخگو باشند و این پاسخگویی هم نشان از ضعف اصلاح‌طلبان ندارد بلکه دلالت بر این دارد که در مقام تبیین مشکلات و مسائل، روشنگری کنند. پاسخگویی در این مقام یعنی روشنگری باین معناکه ریشه مشکلات از چه ناحیه‌ای است.

* اصلاح‌طلبان دامنشان آلوده نیست. کجا اصلاح طلبان در این دولت بر سر کار بودند که حالا پاسخگو باشند؟ هر کسی در هر جایی، حتی اگر پسر پیامبر هم سر کار بود باید پاسخگوی عملکرد خودش باشد. در دولت هم رئیس‌جمهور پاسخ خودش را خواهد داد و تک تک وزرا و دستگاه‌ها هم همینطور، باید وظایف شان را انجام بدهند.

* اینکه مردم نقد دارند ؛ بله این حق مردم است. از این حیث نقدی به گلایه مردم وارد نیست حتی اگر اشتباه کنند. مردم هیچ گناهی ندارند. مردم بسیار نجیب هستند و همیشه وظیفه خود در قبال نظام و دولت‌ها را به بهترین وجه انجام داده اند و هرگاه نیاز بوده در صحنه بودند و هر مقرراتی وضع شده، تبعیت کردند در حالیکه مسئولان ظرفیت تحمل نقد وحتی فریاد آنها را هم ندارند و به خطا از موضع نظام سیاسی، هر حرفی بزنند محکوم شان می‌کنند. مردم تکلیف خودشان را در قبال نظام انجام داده اند و وقتی می‌بینند زندگی‌شان بهم ریخته و اقتصاد و قدرت خریدشان یک‌ چهارم پنج سال قبل شده، حق دارند فریاد بزنند و ما هم نباید در قبال این فریاد، زبان و دهان آنها ببندیم، باید پاسخ قانع کننده به آنها داد.

* برای اداره کشور بالای ۷۰ درصد درآمد دولت از طریق نفت تامین می‌شد و کمتر از ۳۰ درصد از طریق مالیات؛ حالا  یک دفعه این درآمد نفتی صفر شده، چقدر می‌توانید مابه التفاوت آن را با مالیات جبران کنید؟ در زندگی، گاهی کار به جایی می‌رسد که مجبورید ماشین زیر پایتان را بفروشید تا بتوانید زندگی را اداره کنید ولی همیشه هم نمی توانید یک وسیله که ضرورت زندگی‌تان است را به این سادگی بفروشید. دولت الان در این مصیبت گرفتار شده است. دارد اموال خود را می‌فروشد. باید واقع‌بین بود. دولت به قدر نیاز کفایت داشته و کار خودش را کرده ولی الان دچار دست انداز شده است.

* واقعیتی که وجود دارد این است که جناب آقای خاتمی محور یک نظریه و گفتمان سیاسی است که اسمش اصلاح طلبی است. این شخصیت، شخصیت کلان نگر است. وقتی می خواهید از مرحله کلان نگری وارد عرصه سیاست عملی بشوید نیازمند ساختار اجرایی هستید، مدیریت و راهبری عملیاتی ساختار اجرایی، علی القاعده از تکالیف ذاتی آن شخصیت کاریزما نیست بلکه جزو تکالیف مهم احزاب است. اینها باید با هم همفکری و توافق کنند و مدیریت ساختاری را پیش ببرند. برخی دوستان دچار خلط مبحث می‌شوند، به این معنا که مثلاً فکر می‌کنند اگر گفته شود، جناب آقای خاتمی باید در این وجاهت، مقبولیت و مرجعیت گفتمانی باقی بماند و بخش‌های اجرایی را واگذار کند، یعنی جسارتی صورت گرفته، اصلاً این طور نیست. اتفاقاً حفظ حریم شخصیت موجهی مثل آقای خاتمی در این است که ایشان را از مسائل جزئی پیرایش دهیم  و وزر و وبال‌ آن را از سر ایشان بازکنیم.

* در جریان اصلاح‌طلبی رفقایی داریم که فکر می‌کنند به آقای خاتمی نزدیک ترند. لذا این نظریه تفکیک را نمی پذیرند. آنها در پوشش آقای خاتمی برای خود موقعیت و اختیارات برادر بزرگتر را قائل‌اند. این همان چیزی است که مورد نقد است. حالا یکی مثل آقای کواکبیان خوب نمی‌تواند بیان کند و یکی مثل آقای کرباسچی یک طوری بیان می‌کند که فکر می ‌کنند ایشان خرده حسابی با آقای خاتمی دارد. اصلا اینطور نیست. هم آقای خاتمی و هم آقای کرباسچی در جای خودشان موجه و محترم هستند. هم آقای کرباسچی می‌داند و می‌پذیرد که جایگاه آقای خاتمی باید به رسمیت شناخته شود و هم آقای خاتمی باورش این است که جریان حزبی و گروه‌های سیاسی ولو به صورت ناقص، باید مسئولیت های اجرایی کار سیاسی اصلاحات را تعقیب بکنند. لذا نمی‌توان خیلی برای این بحث‌ها وزن قائل بود. البته شاید هم برخی از این گلایه ها ناشی از دامن زدن از طرف رقیب باشد برای اینکه بتوانند با طرح این بحث‌ها و اختلاف افکنی‌ها شرایط مناسب‌تری برای خود فراهم کنند.

 یک اصلاح طلب باید از یک اصلاح طلب حمایت کند

* جریان اصلاح‌طلبی درانتخابات باید عنصری را از درون خانواده اصلاح‌طلبان گزینش کند و از آن حمایت شود. این امر غیرعقلایی است که شما نظریه‌ای را بنیان‌گذاری کنید و سنگ بنایش را بگذارید و بعد بگویید از فرد دیگری در اردوگاه متفاوتی حمایت کنیم. حالا آمدیم و بر خلاف یک سنت پذیرفته شده تاریخی از عصر امام خمینی(ره) تا به امروز، شورای نگهبان سیاست‌های خود را به گونه‌ای به کار بست که هیچ اصلاح طلبی از این فیلتر خارج نشد. آن وقت تکلیف اصلاح طلبان چیست؟ ما که نمی توانیم به سمت تحریم که ضدیت تام با شاخص اصلاحات دارد، برویم. در این صورت به همان سیاق ادبیات فقهی، اکل میته صورت می‌گیرد. نمی‌توان گفت چون آدم خودمان را نداریم، پس می‌رویم و در خانه‌مان می‌خوابیم و از فرط گرسنگی سیاسی می‌میریم. رقیب هم همین را می‌خواهد که شمای رقیب بدست خود از صحنه خارج شوید. در اینجا اول باید ارتباط تعاملی وقانع کننده ای با شورای نگهبان برقرار کنید و آنها را توجیه کنید که اصلاح طلبان  رکن موثر سیاسی در کشور هستند که نمی‌ شود نماینده‌ای در انتخابات نداشته باشند. اگر در این تعامل موفق نشدید، باز باید تلاش کنید و با شخصیت‌های بالاتر و مشخصاً شخص رهبری گفت‌وگو کنید که شما راضی نشوید و اجازه ندهید این حق از اصلاح‌طلبان دریغ بشود.

* به باور من، رهبری حضور نامزد اصلاح طلبان را در رقابت های سیاسی انتخابات رکن ذاتی رقابت می‌دانند لذا شورای نگهبان هم ولو با کراهت ملزم به تمکین‌ خواهد بود. اگر بفرض محال باز هم نشد -چون ما قبلا سرسختی های شورای نگهبان را دیده ایم- باید ببینیم اصول سیاست‌هایی که اتخاذ می‌کنیم با اصول اصلاح طلبی‌مان مغایرت پیدا نکند و بالمأل دست به تدبیری از جنس الاقرب فالاقرب بزنیم. حرکت اصلاح طلبان درسال ۹۲ مصداق اتم این حرکت هوشمندانه بود که شورای نگهبان اصلاح طلبان را از نامزد حقیقی شان بازداشت ولی رفتیم از کسی حمایت کردیم که در پایان دوره اول ستایش و قدرشناسی اش کردیم. چه بسا که در این دوره هم به این تدبیر برسیم اما اینکه از ابتدا برویم سراغ شخصیت ولو معتدل غیراصلاح‌طلب، نه. این منطق پذیرفته شده نیست.

* {افرادی مثل آقای جهانگیری و عارف هم جزو کاندیداهای اصلاح طلب ها خواهند بود؟} اینها برادران شایسته ای هستند که می‌شود مطرح شوند ولی باید اجازه بدهیم که در زمان خودش ببینیم که مناسب‌ترین شرایط برای مناسب ترین گزینه چیست و کیست. 

* من همیشه گفته‌ام سیاست های خاورمیانه‌ای آمریکایی‌ها اینطور است که دموکرات‌ها اول مذاکره می کنند و بعد می‌زنند، جمهوری خواهان اول می‌زنند و بعد مذاکره می کنند. تفاوت چندانی با هم ندارند و ما بی‌خود دلبسته‌ایم. حتی اگر بایدن هم پیروز انتخابات شود معلوم نیست چه اتفاقاتی رخ می‌دهد. مهم این است که مسئولان ارشد کشور برای خود و ملت و ارتباط با دنیای پیرامون از جمله آمریکا برنامه داشته باشند. چه بسا ممکن است طبق کلام و فرمایش رهبری، بنا به ضرورت یک نرمش قهرمانانه ای هم رخ دهد، چه اشکالی دارد؟ مهم این است که خود ملت و مسئولان کشور برنامه داشته باشند والا اینکه بنشینیم و منتظر باشیم که در غرب چه می‌شود، این توهم و نابخردی است و سرمان کلاه می رود.

* اگر ترامپ رای نیاورد و بایدن پیروز شود، آن وقت ما یک زبان توجیهی برای مردم داریم که در مقابل این مقاومت سرسختانه‌ که مردم هم همراهی و مصائب اقتصادی آن را تحمل کردند، این دستاورد به دست آمد که توانستیم رهبران گردن کلفت و بی منطق امریکا را یک گام به عقب برانیم و تاثیرگذار باشیم.

* بالاخره باب گفتگوی از سر عزت، حکمت و مصلحت، با آمریکا از دستور کار مسئولان ما خارج نیست و در این شرایط (رای نیاوردن ترامپ) این تغییر موضع، منطقی تر به نظر می‌آید. از این منظر، تمرکز رسانه ها بر روی پیروزی بایدن خیلی هم ایرادی نداشت.

کد خبر 565311

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • وطن پرست DE ۱۸:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۵
    1 0
    آقای محمد عطریانفر : چرا حقیقت را کتمان کرده و آشکارا حوادث پشت پرده را کتمان میکنید؟ هدف شما چیست ؟