بیشتر از ۲ سال از مرگ دلخراش «امیرعلی» می‌گذرد؛ پسربچه‌ ۷ساله‌ای که قربانی کینه همسایه شد. مادر و دختر همسایه برای اینکه راز جنایتشان فاش نشود، پیکر نیمه‌جان او را آتش زدند. غافل از اینکه خیلی زود دست‌شان رو می‌شود و هر دوی آنها دستگیر می‌شوند.

حوادث - امیرعلی

به گزارش همشهری آنلاین، بعدازظهر ۱۵خرداد سال۹۷ با پیداشدن جسد سوخته پسربچه‌ای ۷ساله در حوالی فلکه فرودگاه اهواز، تحقیقات پلیس برای کشف راز این جنایت آغاز شد. جسد کاملا سوخته و هنوز هویت او مشخص نبود اما یک روز بعد خانواده پسربچه‌ای ۷ساله به نام امیرعلی با حضور در پزشکی قانونی و با توجه به نشانه‌هایی که از جسد باقی مانده بود، او را شناسایی کردند. آنها گفتند که پسرشان یک روز قبل‌تر زمانی که در حال بازی در حیاط خانه‌شان در ماهشهر بود، ناپدید شده و آنها در این مدت به‌دنبال پیداکردن ردی از او بوده‌اند.

آزمایشات پزشکی قانونی و بررسی‌های تخصصی، اظهارات این خانواده را تأیید کرد و معلوم شد که قربانی خردسال کسی جز امیرعلی نیست. اما چه‌کسی و با چه انگیزه‌ای او را به قتل رسانده‌ بود؟ مادر امیرعلی در همان تحقیقات اولیه گفت که به زن همسایه‌شان مشکوک است. او توضیح داد: در همسایگی ما زنی به همراه ۲دخترش زندگی می‌کند. یکی از دختران او همکلاسی دخترم است اما از وقتی بین دخترانمان در مدرسه اختلاف پیش آمده، ما هم با این همسایه‌مان دچار اختلاف شده‌ایم و تنها کسی که به او مشکوک هستیم، این زن و دخترانش هستند.

با این سرنخ، مأموران تحقیقات خود را روی زن همسایه‌ متمرکز کردند و در ادامه سرنخ‌هایی به‌دست آمد که نشان می‌داد او همراه دختر ۱۷ساله‌اش زمانی که جسد امیرعلی در اهواز پیدا شده بود، در حوالی محل پیداشدن جسد حضور داشته‌اند. با این اطلاعات، زن جوان و دخترش دستگیر شدند و دختر ۱۷ساله در بازجویی‌ها اسرار قتل امیرعلی را برملا کرد.

ادعای تصادف 
دختر گفت: مادرم یک پژو۴۰۵ دارد که با آن مسافرکشی می‌کند. بعضی وقت‌ها با این ماشین تمرین رانندگی می‌کنم تا وقتی به سن قانونی رسیدم، گواهینامه بگیرم. روز حادثه مادرم در خانه بود که تصمیم گرفتم ماشین را از پارکینگ خارج کنم. درِ حیاط را باز کردم و دنده عقب می‌رفتم که احساس کردم از روی چیزی رد شدم. از ماشین پیاده شدم و دیدم با پسر همسایه‌مان به نام امیرعلی تصادف کرده و او را زیر گرفته‌ام.

او ادامه داد: از دماغ امیرعلی خون می‌آمد. مادرم را خبر کردم. چون با خانواده امیرعلی اختلاف داشتیم، مادرم او را روی صندلی عقب ماشین گذاشت و حرکت کردیم. اولش می‌خواستیم او را به بیمارستان ببریم اما ترسیدیم و تصمیم گرفتیم او را به اهواز ببریم و در جایی رها کنیم.

دختر ۱۷ساله ادامه داد: در بین راه امیرعلی زنده بود اما برای اینکه صورتش را نبینم، متکای سنگینی را که داخل ماشین بود، روی صورتش گذاشتم. وقتی به اهواز رسیدیم و متکا را برداشتم، دیدم نفس نمی‌کشد. همانجا تصمیم گرفتیم جسدش را آتش بزنیم تا کسی شناسایی‌اش نکند. جسد را در محلی خلوت از ماشین بیرون بردیم و با بنزینی که از قبل داخل ماشین بود، آن را آتش زدیم و برگشتیم. در بین راه بود که چشم‌مان به جسد یک پرنده مرده در کنار جاده افتاد و مادرم گفت این نشانه خوبی نیست و حتما لو می‌رویم و همین اتفاق هم افتاد.

دلیل مرگ پسربچه چه بود؟
با اظهارات دختر ۱۷ساله، مادرش هم چاره‌ای جز بیان حقیقت ندید و حرف‌های او را تکرار کرد. این در حالی بود که بررسی‌های تخصصی در پزشکی قانونی برای مشخص‌شدن علت اصلی مرگ پسربچه ۷ساله ادامه داشت و در نهایت چندماه بعد اعلام شد که دلیل مرگ او سوختگی بوده و این یعنی زمانی که وی را آتش زده‌اند، او زنده بوده است.

در این شرایط مادر و دختر جنایتکار پای میز محاکمه قرار گرفتند و هرچند تلاش می‌کردند با حرف‌های ضدونقیض وانمود کنند که در این ماجرا بی‌گناه بوده‌اند و امیرعلی در تصادف غیرعمدی جان باخته است، اما شواهد و مدارکِ به‌دست آمده آنقدر روشن و دقیق بود که قضات دادگاه هر دوی آنها را به اتهام مشارکت در قتل به قصاص محکوم کردند.

در بخشی از این حکم آمده است: «پزشکی قانونی هیچ آثاری ازجمله شکستگی جمجمه و شکستگی استخوان که نشان دهد چنین تصادفی رخ داده است، مشاهده نکرده و به‌نظر می‌رسد که اساسا چنین تصادفی رخ نداده است. بلکه متهم (دختر جوان) به‌دلیل هوش زیادی که دارد و برای فرار از مجازات، چنین ماجرایی را مطرح کرده و از طرفی پزشکی قانونی اعلام کرده که امیرعلی در زمان آتش‌زدنِ پیکرش زنده بوده است.»

به این ترتیب با صدور حکم قصاص متهمان، این پرونده به دیوان‌عالی کشور فرستاده شده و درصورت تأیید حکم صادرشده، اجرا خواهد شد.

دومین داغ مادر مقتول
طاهره بخشی، مادر امیرعلی است؛ کسی که حالا تنها خواسته‌اش اجرای عدالت و قصاص قاتلان پسرش است. او می‌گوید متهمان نه‌تنها جان پسرش را گرفتند، بلکه باعث مرگ دخترش هم شدند. او در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: از وقتی پسرم بی‌رحمانه به قتل رسید، زندگی‌مان از هم ‌پاشیده است. آن اوایل تصور می‌کردم که متهمان راست می‌گویند و وقتی جسد پسرم را آتش زدند، او مرده بود، اما از همان ابتدا یکی از دخترانم که ۱۸ساله بود، می‌گفت که آنها دروغ می‌گویند. دخترم خیلی به امیرعلی وابسته بود، چون تنها برادرشان بود. وقتی این اتفاق افتاد، دخترم بارها به ما می‌گفت که امیرعلی به خوابش آمده و حقیقت را گفته است. دخترم می‌گفت که برادرش را زنده سوزانده‌اند اما ما قبول نمی‌کردیم و همین باعث شده بود که افسرده شود. تا اینکه حدود ۱۰ماه پس از جنایت، وقتی به پزشکی قانونی اهواز رفته بودم، به من گفتند که پسرم زنده بوده و او را آتش‌زده‌اند.

او ادامه می‌دهد: با شنیدن این خبر داغم صدبرابر شد. درحالی‌که گریه می‌کردم با دخترم که در خانه بود، تماس گرفتم و گفتم که همه حرف‌هایش و خواب‌هایی که دیده بود، درست بوده است. بعد سوار ماشین شدم و به خانه‌مان در ماهشهر برگشتم اما وقتی رسیدم دیدم که آمبولانس مقابل خانه‌مان است. دلم ریخت و دوان دوان خودم را به خانه رساندم. دختر ۱۸ساله‌ام خودش را حلق‌آویز کرده و به زندگی‌اش پایان داده بود. او نوشته بود ‌حالا که بعد از ۱۰ماه حرف‌ها و خواب‌هایش ثابت شده، دیگر طاقت دوری از برادرش را ندارد و می‌خواهد پیش او برود و برادرش را بغل کند. بعد از مرگ دخترم، دختر دیگرم که ۱۹ساله است، دچار بیماری روحی شدید شد. طوری‌که ۳ماه در بیمارستان بستری بود و هنوز هم تحت درمان است.

مادر داغدار می‌گوید: متهمان این پرونده زندگی ما را نابود کردند. با اینکه بیشتر از ۲سال از حادثه می‌گذرد و همه‌چیز در پرونده کاملا روشن است، اما هنوز حکم آنها تأیید نشده است. تنها چیزی که من و خانواده‌ام را آرام می‌کند، اجرای عدالت درباره آنهاست. از مسئولان قوه‌قضاییه می‌خواهم که به خواسته یک مادر داغدار رسیدگی کنند و هرچه زودتر متهمان را به سزای جنایتی که مرتکب شده‌اند، برسانند.

کد خبر 564207

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار حوادث

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha