هر چند تصویر رضا نظرنژاد با دستان بسته روی مجلات بعثی بود اما خانواده‌اش تا پایان اسارت از زنده بودن او بی‌خبر بودند.

رضا نظرنژاد

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر، رضا نظرنژاد جوان روزهای قدیم یکی از همین مردهای مردی است که در ۱۷ سالگی لذت دفاع را به عافیت نشینی ترجیح داد و در سال ۶۳ راهی جبهه جنوب شد. وی تا سال ۶۵ چندین بار داوطلبانه راهی جبهه شد تا اینکه ۴ دی‌ماه همین سال به اسارت دشمن بعثی درآمد.

نظرنژاد در رابطه با نحوه اسارت گفت: سال ۶۴ در یکی از حضورهای خودم در جبهه آموزش‌های لازم در رابطه با عملیات‌های آبی و خاکی را دیده بودم تا اینکه در سال ۶۵ به گردان حضرت رسول که گردان ما بود مأموریتی برای حضور در عملیات آبی دادند. ۳ دی‌ماه ۶۵ این مأموریت به عملیات کربلای ۴ منجر شد اما این عملیات از قبل لو رفته بود و در نهایت در صبح ۴ دی‌ماه در جزیره ام‌الرصاص و درحالی‌که زخمی نیز شده بودم به اسارت دشمن بعثی درآمدم.

این آزاده بیان کرد: گردان در شب عملیات سازمان‌دهی را تغییر داده و از هر گروهان یک دسته را به‌عنوان نیروی احتیاط نگه‌داشته بود. در آن دسته احتیاط رزمندگانی که به هم خیلی نزدیک بودند را جدا کرده و سازمان‌دهی کرده بودند. این در حالی است که آن شب گویا توسط هواپیماهای جاسوسی آواکس آمریکا لو رفته بود و به اعتراف خود عراقی‌ها از ۴ روز زودتر منتظر رزمندگان بودند.

باران گلوله عراقی‌ها تأثیری بر شجاعت رزمندگان نداشت

وی ادامه داد: شب عملیات علی‌رغم باران گلوله‌ای که از سوی عراقی‌ها با انواع سلاح‌ها ایجاد شده بود، رزمندگان بدون ترس و واهمه وارد اروند شدند و ما که ۹ نفر بودیم به هر قیمتی بود خود را به جزیره ام‌الرصاص و سینه خاک‌ریز عراق رساندیم. چون به‌زور خود را به جبهه مقابل رسانده بودیم طبیعتاً بازگشت هم ممکن نبود و این باعث شد صبح ۴ دی‌ماه با شعار «الموت صدام؛ النصر من اسلام» اسیر شویم.

نظرنژاد در رابطه با عملیات کربلای ۴ که تعداد زیادی از رزمندگان قزوینی در آن به شهادت رسیدند، بیان کرد: سال ۶۵ سال سرنوشت سازی برای دفاع مقدس بود و این عملیات هم برای عراق بسیار مهم بود تا جایی که صدام از این عملیات به‌عنوان «یوم‌العظیم، قتال الکبیر» نام‌برده بود و بر همین اساس نیز دستور داده بود از اسرای این عملیات پذیرایی ویژه بکنند.

این آزاده ادامه داد: ما در اردوگاه ۱۱ که مختص اسرای عملیات کربلای ۴ و عملیات سومار بود مستقر بودیم و شاهد اذیت شدن اسرا بودیم اما در برابر تمام آزارهای بعثی‌ها شاهد جان‌فشانی آزادگان بودیم. پافشاری آزادگان بر اعتقادات برابر تمام آزار و اذیت‌های بعثی‌ها قابل وصف نیست تا جایی که روزی که از اردوگاه خارج می‌شدیم فرمانده سنگدل اردوگاه به صراحت تأکید کرد شما همان انسان‌های روز نخست هستید و تمام شکنجه‌ها هیچ تأثیری در تغییر روحیه شما نداشت.

خانواده خبری از اسارتم نداشتند

رضا نظرنژاد عنوان کرد: در این ۴ سال اسارت خانواده من هیچ خبری از اسارت بنده نداشتند و تا روز آزادسازی که ۵ شهریور ۱۳۶۹ بود خبری از زنده‌بودن من نداشتند.

وی در رابطه با حضور نیروهای قزوینی در دفاع مقدس نیز گفت: مردم قزوین در دفاع مقدس حضور پر رنگی داشتند و نیروهای خیلی مخلص و خط‌شکنی داشتند. این نیروهای خط‌شکن در لشگر ۱۷ علی ابن ابی‌طالب به فرماندهی شهید زین‌الدین حضور داشتند و گردان حضرت رسول (ص) گردان ویژه این لشگر بود.

این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: عملکرد خوب این گردان پاسگاه زید و عملیات‌های بدر و خیبر باعث شده بود تا این گردان خود را به‌خوبی نشان دهد و بر همین اساس در سال ۱۳۶۴ یک گروهان از نیروهای قزوینی شناسایی و آموزش‌های غواصی دیدند.

وی با اشاره به‌عکس معروف خود که با دستانی بسته در برابر دوربین نشسته است، گفت: پس از اسارت به دلیل لباس متفاوتی که پوشیده بودم و چهره متفاوتی که داشتم بسیار مورد استقبال رسانه‌های عراقی قرار گرفتم تا جایی که فرماندهان بعثی سعی می‌کردند من را به‌عنوان خارجی به رسانه‌ها معرفی کنند. در این ‌بین یکی از عکاسان خبری سعی کرد از من عکسی را شکار کند. در ابتدا مقاومت کردم اما یکی از نیروهای عراقی با دست و به‌زور سرم را که ازقضا زخمی بود فشار داده و مجبور شدم بنا به شرایط جسمی سرم را بالا بگیرم و این عکس شکار شد.

این آزاده دفاع مقدس با بیان اینکه این عکس در یکی از مجله‌های عراقی چاپ شد، اضافه کرد: به‌طور اتفاقی خانواده‌ام این عکس را دیده بودند و پیگیری‌هایی نیز کرده بودند اما هرگز تأیید نشد تا اینکه خودم از اسارت بازگشتم.

کد خبر 553469

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha