شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۷ - ۰۵:۱۳
۰ نفر

چنگیز محمودزاده: دیوارهای سوراخ سوراخ داخل عکس‌ها، به سطح خیابان‌های خاک آلودی می‌مانند که در غروب یک روز تابستانی، رگباری ناگهانی فقط توانسته سطح آن را پر از فرورفتگی و برجستگی کند.

عکس‌هایی که به دیوارهای موزه امام علی(ع) آویزان شده‌اند پر است از این دیوارها، درخت‌های سوخته، ساختمان‌های بدون سقف و هر چیز دیگر که می‌تواند یادآور صحنه یک جنگ در میان خیابان‌ها و کوچه پس‌کوچه‌های یک شهر باشد.

 تلخی مجموعه عکس‌هایی که این روزها در موزه امام علی به نمایش گذاشته شده‌اند به اندازه‌ای است که حتی تا ساعت‌ها بعد از بیرون آمدن از نمایشگاه باز هم در ذهن مخاطبان باقی می‌ماند. این نمایشگاه که به عکس‌های خرمشهر اختصاص دارد از روز 3 خرداد در این موزه آغاز شده و تا  امروز ادامه دارد.

با وجود آنکه هر سال نمایشگاه‌های عکس مختلفی درباره آزادسازی خرمشهر برگزار می‌شود اما نمایشگاه فعلی که بخشی از آن نیز در ارتباط با مسابقه عکس «خرمشهر حماسه مقاومت» است، توانسته تاریخچه‌ای تصویری از این شهر را به نمایش بگذارد؛ تاریخچه‌ای که از سال‌های پایانی دهه 1340 شمسی آغاز می‌شود و در آخرین سال‌های دهه 1380 شمسی به پایان می‌رسد.

هر چند ترتیب چینش عکس‌ها به شکلی است که با دیوارهای سوراخ سوراخ  شده از گلوله آغاز می‌شود و با همان دیوارها به پایان می‌رسد اما توالی تاریخی نمایشگاه به شکلی است که اولین عکس‌های آن به بلوار ساحلی بندر خرمشهر و کوت شیخ در سال 1348 مربوط می‌شود و آخرین عکس‌های آن هم در همان کوچه و خیابان‌ها در سال 1386 گرفته شده است.

اولین طبقه از موزه، دو بخش از عکس‌های نمایشگاه را شامل می‌شود: عکس‌های خرمشهر در زمان جنگ و تصاویری از آن در سال‌های اخیر و پس از دوران بازسازی. درعکس‌های دوران جنگ می‌توان تصاویری از خانه‌های تخریب شده، کشتی‌های غرق شده در کارون، مردان غیرنظامی که از میان خیابان‌های سراسر ویران شده می‌گذرند و یا درخت‌هایی را دید که فقط تنه‌ای نیمه سوخته از آنها برجامانده.

هر چند تعداد این عکس‌ها در نمایشگاه زیاد است و بسیاری از آنها نیز کادربندی یا ترکیب‌بندی چندان حساب‌ شده‌ای ندارند اما همان جادویی که معمولا این عکس‌ها در خود دارند، مخاطبان را میخکوب می‌کند. تصاویر حوادث دردناک، همیشه تاثیر گذارند و به بیننده خود اجازه نمی‌دهند به راحتی از فشار آنها خلاص شود.

در این نمایشگاه هم همین اتفاق روی می‌دهد و عکس‌های سیاه‌ و سفید دوران جنگ از شهری که سراسر ویران شده، دست از سر بینندگانشان بر نمی‌دارند و در ذهن می‌مانند. از سوی دیگر حالا که بیش از 25 سال از آن روزها می‌گذرد این تصاویر ازنظر سندیت تاریخی نیز اهمیت پیدا می‌کنند و در بین آنها می‌توان موضوع‌های جالبی را دید که شاید در زمان ثبت عکس‌ها چندان اهمیتی نداشتند.

برای مثال در یکی از عکس‌های امیرعلی جوادیان ازگمرک خرمشهر در سال 1361 گروه زیادی از سربازان عراقی دیده می‌شوند که به فاتحان شهر تسلیم شده‌اند. عراقی‌ها در پایین یک دیوار ایستاده‌اند و سربازان ایرانی، بالای دیوار. در میان آن شلوغی، یکی از سربازان ایرانی در حال انداختن یک بسته سیگار برای دو سرباز عراقی است که از آن پایین دست‌هایشان را رو به بالا دراز کرده‌اند.

نکته جالب در این است که در این نمایشگاه عکس‌های بسیار کمی از صحنه‌هایی وجود دارد که در آنها جنازه کشته‌شدگان یا بدن خون‌آلود زخمی‌ها به نمایش گذاشته شده باشد. این روند درست برخلاف آن چیزی است که عکاسان امروز کشور به‌دنبال آن هستند و در هر حادثه تلخی از سیل و زلزله گرفته تا جنگ، فقط به‌دنبال بدن‌های خونین یا جنازه‌های مانده زیر آوار می‌گردند.

در همان طبقه اول موزه و در میان عکس‌های سیاه‌و‌سفید دوران جنگ، تصویری از مسجد معروف خرمشهر دیده می‌شود. محسن راستانی این تصویر را در سال 1361 ثبت کرده. دورتادور مسجد اثری از خانه‌ یا ساختمان دیده نمی‌شود و همه چیز به شکل تلی از خرابه درآمده است.

 تصویر مسجد جامع که یکی از نمادهای مقاومت این شهر بود در چند عکس دیگر نیز دیده می‌شود که یکی از آنها باز هم در همین طبقه است، اما در بخشی که عکس‌های امروز خرمشهر را به نمایش گذاشته‌اند. مسجد جامع در این عکس رنگی کاملا نوسازی شده و ساختمان‌های اطراف آن نیز به سر جای خودشان برگشته‌اند. با مقایسه دو بخشی که در طبقه اول موزه به نمایش گذاشته‌اند می‌توان به مقایسه‌ای عینی از خرمشهر زمان جنگ و خرمشهر پس از پایان جنگ دست یافت. یکی از آثار جالب این بخش، عکسی از دو جوان میوه فروش است که پشت چرخ دستی‌های پراز میوه‌های خود ایستاده‌اند و همان طور که رو به هم کرده‌اند، می‌خندند و پای چرخ‌دستی‌های آنها پیرمردی با لباس عربی روی زمین نشسته و دستانش را رو به دوربین بلند کرده تا چهره‌اش معلوم نشود.

در طبقه سوم موزه، بخش دیگری از عکس‌های خرمشهر به نمایش گذاشته شده است. در این بخش می‌توان سرگذشت خرمشهر را دید و در کنار آن با داستان یک جنگ نیز آشنا شد. در این بخش از نمایشگاه هم می‌توان همان درخت‌های سوخته و دیوارهای سوراخ سوراخ را دید و هم می‌توان شاهد لحظه انتشار خبر آزادی شهر و پخش کردن شکلات و شیرینی بین مردم دیگر شهرهای ایران بود.

 تاریخ‌نگاری خرمشهر در این بخش در واقع از عکس‌های ایستگاه بلمرانان در سال 1354 آغاز می‌شود. عکس‌های این شهر در سال‌های پیش از انقلاب، بیش از دیگر عکس‌ها کنجکاوی برانگیز است و هر بیننده‌ای بی‌اختیار در‌ آنها به جست‌و‌جو می‌پردازد تا لحظه‌هایی را ببیند که آن همه ویرانی هنوز آغاز نشده بود؛ تا شهری را کشف کند که چند سال بعد از آن، دیگر چیزی جز‌ خانه‌های بدون دیوار و سقف نبود.

ایستگاه بلمرانان در سال 54، ایستگاه قطار خرمشهر در سال 48، خیابان ساحلی یا بازار ماهی‌فروش‌ها در سال 52 افرادی را نشان می‌دهد که سرشان به زندگی‌ گرم است. عکس‌هایی مثل عکس مؤسسه کیهان از کوت شیخ در سال 1348 و بنزهای آخرین مدل آن زمان که در ایستگاه آبادان- خرمشهر توقف کرده‌اند به طرز شگفت انگیزی خیال انگیزند. به ویژه برای آنهایی که هیچ تصوری از خرمشهر پیش از اشغال ندارند و تمام خاطره بصری آنها از این شهر به همان ویرانی‌ها محدود می‌شود.

 در این عکس‌های قدیمی نیز هیچ نکته زیباشناسانه یا عکاسانه خاصی وجود ندارد بلکه باز هم همان جنبه تاریخی و نوستالژیک اهمیت پیدا می‌کند. هر بیننده‌ای با دیدن عکس عبدالسلام بدوی‌نژاد از کوت شیخ در سال 1354 ممکن است با خودش فکر کند آن پسربچه‌ای که روی بلم ایستاده، شش سال بعد چه سرنوشتی پیدا کرد؟

بعد از عکس‌هایی که از آرشیوهای مختلف جمع‌آوری شده و خرمشهر را در دهه 50 شمسی نشان می‌دهد، نوبت به روزهای انقلاب می‌رسد. رویدادهای انقلاب در چند عکس به نمایش درآمده و به سرعت باز هم به همان صحنه‌های جنگ می‌رسیم. با این تفاوت که در عکس‌های طبقه سوم موزه، جنبه انسانی جنگ برجسته‌تر شده است و برخلاف عکس‌های قبلی که بیشتر خرابی‌های جنگ را نشان می‌داد در این بخش با آدم‌هایی مواجه می‌شویم که در میدان جنگ حضور دارند.

اولین عکس‌ها، آدم‌های معمولی را نشان می‌دهند که با هر سلاحی که به دست آورده‌اند، پشت حفاظی سنگر گرفته‌اند. در کادر دوربین مرحوم رسول ملاقلی‌پور می‌توان مردی را دید که در روزهای سال 1359 روی زمین افتاده و دو نفر دیگر به سویش می‌دوند. در انتهای کادر و در مقابل ویرانه‌های چند خانه، زنی با سرمی در دست ایستاده و رو به آنها فریاد می‌کشد. زن‌هایی دیده می‌شوند که اسلحه در دست دارند و از خیابان‌های شهر می‌گذرند.

یکی از عکس‌های زیبای این بخش ( که البته با توجه به کیفیت آن، در چاپ بزرگ به هیچ وجه خوب درنیامده و این ضعف را در تعداد دیگری از عکس‌ها نیز می‌توان دید) عکسی از آخرین روزهای پیش از اشغال خرمشهر است. دراین تصویر مردی با لباس سربازی و کلاه‌خودی بر سر و نارنجکی بر کمر در یکی از خیابان‌های شهر، مقابل پسر جوان و زنی با چادر عربی ایستاده. از صورت زن چیزی پیدا نیست اما پسر جوان سرش را از ته تراشیده و لباسی نیمه نظامی با کفش‌های کتانی پوشیده است.

 مرد نظامی دست‌هایش را با حالتی خاص بلند کرده و در حال خندیدن است انگار موضوع جالبی را برای آن دو تعریف می‌کند. پسر جوان هم لبخندی بر لب دارد و خیره، به او نگاه می‌کند.

تعداد دیگری از عکس‌های این نمایشگاه به عملیات بیت‌المقدس اختصاص دارند که در جریان آن خرمشهر پس از مدت‌ها اشغال، آزاد شد. در این عکس‌ها به همان اندازه که می‌توان شور و شوق سربازان ایرانی و شهروندان عادی را به خاطر آزادی بخشی از خاک کشور دید، می‌توان شاهد تلخی‌های جنگ هم بود، جنگی که نوجوانی خون آلود را در آغوش مردی انداخته که با آرامش به چشم‌های به سفیدی زده پسر نوجوان نگاه می‌کند، یا در عکس‌هایی که عراقی‌ها به سربازان ایرانی تسلیم شده‌اند، سربازانی دیده می‌شوند که نیم‌تنه‌های برهنه در حال دویدن هستند و سعی می‌کنند رو به ایرانی‌ها لبخند بزنند اما تلاش آنها هیچ نتیجه‌ای جز این ندارد که عضلات چهره‌شان کاملا در هم می‌رود و دندان‌ها و لثه‌هایشان به شکل اغراق‌آمیزی بیرون می‌زند.

در کنار این سربازان 30 یا 35 ساله، سرباز ایرانی نوجوانی دیده می‌شود که شاید نصف آنها هم سن نداشته باشد اما با یک کلاشینکف ایستاده و به جایی دیگر در خارج از کادر نگاه می‌کند.

کد خبر 54827

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز