دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۹ - ۲۱:۳۵
۰ نفر

رسول ملاقلی پور سینما را حرفه‌اش می‌دانست و می‌گفت: «از این طریق دارم زندگی می‌کنم و دیگر اینکه می‌خواهم دغدغه‌های فردی خودم را با ذهنیتی که دنبالش هستم در آستانه نیم قرن زندگی در سینمایی که انتخابش کردم بیاورم.»

رسول  ملاقلی پور

به گزارش ایسنا، بیش از ۱۴ سال از درگذشت رسول ملاقلی پور میگذرد و امروز دوشنبه ۱۷ شهریور ماه، مصادف است با شصت و پنجمین سالروز تولد زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور، یکی از چهره‌های شاخص و تاثیرگذار سینمای دفاع مقدس که به همین مناسبت پوستر جایزه «نشان رسول» که امسال در حاشیه شانزدهمین جشنواره بین‌المللی مقاومت برگزار می‌شود، رونمایی شد.

دکتر پرویز فارسیجانی دبیر جایزه «نشان رسول» در این‌باره گفت: «نشان رسول» ادای احترام به سینماگری است که خلاقیت، جسارت و نوآوری از ویژگی‌های کارنامه اوست. در آیین افتتاحیه شانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت که سی و یکم شهریورماه برگزار می‌شود، این نشان به یک سینماگر اهدا خواهد شد. امروز و در سالروز تولد این کارگردان از پوستر «نشان رسول» رونمای شد، طراح این پوستر محمدرضا رسولی است.

وی ادامه داد: امیدوارم «نشان رسول» به یک رویداد و جایزه تاثیرگذار در سینمای ایران تبدیل شود، جایزه‌ای که به سینماگران جوان و نوجو در حوزه سینمای دفاع مقدس و انقلاب اسلامی انگیزه حرکت بدهد.

رسول ملاقلی پور ۱۵ اسفند ماه سال ۱۳۸۵ در سن پنجاه و یک سالگی، کارگردان «بلمی به سوی ساحل»، «میم مثل مادر»، «سفر به چزابه» با سینما خداحافظی کرد و از دنیا رفت.

«شاه کوچک» را در سال ۶۱ با حسین منزه که به قول خودش «اگر با مرحوم منزه آشنا نمی‌شدم نه عکاس خوب، نه مستندساز جنگ و نه اصلا فیلم‌ساز می‌شدم.» ساخت و «سقای تشنه لب» ۶۲، «نینوا» ۶۳، «بلمی به سوی ساحل» ۶۴، «پرواز در شب» ۶۵، «افق» ۶۶، «مجنون» ۶۸، «خسوف» ۷۰، «نجات یافتگان» و «سفر به چزابه» ۷۴، «کمکم کن» ۷۶، «هیوا» ۷۷، «نسل سوخته» ۷۸، «قارچ سمی» ۸۰، «مزرعه پدری» ۸۲ و «میم مثل مادر» را ساخت و همزمان با اکران آخرین ساخته‌ی سینمایی‌اش «میم‌مثل مادر» در ایسنا گفت: «از نسل ما گذشته است که نگاهی دیگر و متفاوت به جنگ ارایه کنیم که از جنس نگاه نسل امروز باشد. نسل ما قدرت ریسک و توانای ریسک را از دست داده‌ است، ولی اگر یک فرد جوان یک سینماگر جوان با استعداد پیدا شود، می‌تواند با خلاقیت‌های که دارد از ادبیات جنگ به بهترین شکل استفاده کند.»

او در آخرین مصاحبه‌هایش می‌گفت: «من همان آدم گذشته هستم، اما محتاط‌ تر شده‌ام. یک واقعیت این است که ملاقلی پور در سینما سرکوب شد، نه از جانب ممیزی ارشاد بلکه متاسفانه از جانب منتقدین بی‌سواد این اتفاق افتاد. وقتی منتقدین بی‌سواد مواردی را به فیلم نسبت دادند طبیعتا مسوولین فرهنگی نسبت به کارهای من حساسیت پیدا کردند.

هر چه ساختم و نوشتم آنها فکر کردند، منظورم مساله دیگری است. مثلا در دورانی که فیلمهای «سفر به چزابه»، «نسل سوخته» و... و. را ساختم بسیاری از این فیلم‌های من را برخی منتقدین بی‌سواد به مسخره گرفتند. ولی الان نقد همان آدمها را در رابطه با «میم مثل مادر» می‌خوانم و می‌بینم از آن فیلمهای قبلی‌ام همچون «نسل سوخته» و «هیوا» به عنون آثاری زیبا و شاعرانه یاد می‌کنند، در حالیکه این فیلم‌ها را در زمان اکران قبول نداشتند.»

ملاقلی‌پور چند سال قبل در گفتگویی درباره‌ی دوران کودکی‌اش و آشنایی با تصویر گفته بود: «اولین کارهای تصویری‌ام مربوط به سال‌های دبستان و دبیرستان است که نقاشی می‌کردم. دوست نقاشی داشتم به نام «فرهمند». بعدها نوازنده‌ی خوبی شد مرا با کار نقاشی آشنا کرد. بعد هم که به رسم بچه‌های پایین شهر یا لب خط می‌رفتم، سینما فیلمی می‌دیدم و می‌آمدم برای بچه‌ها تعریف می‌کردم. بعضی وقت‌ها پول‌هایمان را جمع می‌کردیم هفت‌تر پلاستیکی و کلاه وسترن می‌خریدیم تا عکاس‌هایی که می‌آمدند به محله‌ها از ما عکس بگیرند. کم کم یک دوربین عکاسی گیرم آمد و شروع کردم به سبک فیلم‌های آن دوران از دوستانم عکس گرفتن. با شروع زمان انقلاب به طور جدی به کار عکاسی علاقه‌مند شدم. در آن دوران بعضی مساجد عکس‌ها را جمع‌آوری می‌کردند و مثل نمایشگاه روی تابلو می‌زدند. بعد از انقلاب در چند نشریه به عنوان خبرنگار و عکاس مشغول به کار شدم و با تاسیس حوزه‌ی هنری رفتم آن‌جا که کار عکاسی و لابراتوار بکنم. هفت هشت نفری آن‌جا جمع شده بودند که من رفتم. نفر هفتم یا هشتم در خیابان فلسطین شمالی ساختمان دو طبقه‌ای بود و من آن‌جا کار عکاسی و چاپ عکس رنگی وسیاه و سفید می‌کردم که کم‌کم چشمم افتاد به کشوی یکی از فایل‌ها که در آن یک دوربین ۱۸ فریم بولکس بود. آن موقع بسیاری از تکنیک‌های عکاسی را تا حدی که اشباع می‌شوم می‌دانستم، نه آن‌قدر که اشباع شوم. نه آن حد که کامل باشم؛ چون عکاسی خودش دنیایی است، به‌خصوص لابراتوارش. ولی احساس می‌کردم که یک چیزهایی من را به آن دوربین وسوسه می‌کردم. نه می‌دانستم بولکس چیست و نه می‌دانستم ۱۸ فریم یعنی چه. به آقایی که مسوول بخش بود گفتم اگر می‌شود به من اجازه بدهید تا برای خودم یک حلقه فیلم بخرم و از این دوربین استفاده کنم. گفت نمی‌شود، باید تحصیلات آکادمیک داشته باشی. باید بروی یاد بگیری تا بتوانی از این استفاده کنی و من هرچه اصرار کردم او موافقت نکرد. نتوانستم تحمل کنم جذبه‌ی این دوربین برایم به حدی بود که یک شب از دیوار حوزه بالا رفتم، شیشه‌ی لابراتوار را شکستم و دوربین را برداشتم، یک حلقه فیلم سوپر ۸ هم از خیابان بلوار خریدم و ... »

ملاقلی‌پور در نامه‌ای تحت‌ عنوان «خداحافظ سینما» که در پی حذف دو صحنه از فیلم «مزرعه پدری» در سال ۸۳ در اختیار ایسنا گذاشته بود، نوشته: «چه حاصل از اینکه کی بودم و چه‌ کردم؟ منتی هم نیست و صد البته که طلبکار هم نیستم حرف من بماند با تاریخ.

روزگاری نه چندان دور به گوشه‌ای از این دیار عشق و میراث تعرضی شده بود. جوانانی بودند، مردانی بزرگ، زمینی بودند و روحشان آسمانی، دوربین عکاسی و سوپرهشت من شرمنده بود از معرفتشان. هر چند کوتاه ولی مردانه زیستن را دیدم و بی‌دلیل نیست که هر روز دورتر و تنهاتر شدم. جرم من ساختن «پرواز در شب» و دعوت «سفر به چزابه» برای دیدن «نجات‌یافتگان» و ملاقات با بانوی عشق خانم «هیوا» بود.

البته این جرم کمی نبود همزمان با نمایش تحقیرشان کردند و درگوشی و علنی نجوا کردند، برو، فراموش کن، و این زمانه را آنطور که ما میگوییم ببین. از نگاه مجنون، «نسل سوخته» را نبین. در همان خوابگردی بمان تا خوابگرد را نسازی، مگر نمی‌بینی با «مزرعه پدری» این سرزمین پدریت چه می‌کنیم؟ اگر راه پیروزی فرهنگی عده‌ای در گرو این است که من دیگر فیلم نسازم، به همه دوستداران و ارزش پیشگان و همراهان این قافله مژده‌ می‌دهم که این پیروزی گوارای‌تان باد. رسول ملاقلی‌پور دیگر فیلمی نخواهد ساخت تا ...

زهی خجسته زمانی که یار باز آید بکام غمزدگان غمگسار بازآید

به پیش خیالش کشیدم ابلق چشم بدان امید که آن شهسوار باز آید

*** بخشی از مطالب بالا با برداشتی از کتاب «برداشت دو»؛ گفتگوی اکبر نبوی با ملاقلی‌پور ذکر شده است.

کد خبر 547170

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha