به گزارش همشهری آنلاین به نقل از خبرآنلاین، در این خاطرهنگاری آمده است: یکی از نمایندگان مجلس سوم، آقای هادی غفاری از جناح چپ و رئیس کمیسیون پست و تلگراف بود. ایشان به دعوت شرکت NEC که تولیدکننده تجهیزات مخابراتی در ژاپن و کره جنوبی است، همراه همسر و ۴ فرزند و ۲ محافظش یک هفته مهمان سئول و یک هفته هم مهمان توکیو بودند. این در حالی بود که در همان برهه شرکت NEC در حال مذاکره با وزارت پست و تلگراف و تلفن برای بستن قرارداد فروش سوئیچ به ایران بود.
من پس از اطلاع از این موضوع، ماجرا را در روزنامه رسالت منتشر کردم. بلافاصله پس از انتشار خبر، هادی غفاری با من تماس گرفت و مدعی شد که «خطی» برخورد کردهام و انصاف ندارم. آقای غفاری ابتدا منکر اصل ماجرا شد و گفت: «چه کسی گفته من به این سفر رفتم؟» ولی وقتی به او گفتم کپی گذرنامهات را چاپ میکنم، او در جواب گفت که جناح راست هم از اینگونه سفرها میرود ولی تو چیزی درباره آنها نمیگویی.
من گفتم چه کسی از جناح راست به چنین سفری رفته است؟ ایشان آیتالله مقتدایی را مثال زد که سه روز به دعوت قوه قضائیه پاکستان به کراچی رفته و یک فرزندش را هم همراه خود برده بود؛ من گفتم خجالت نمیکشی سفر تفریحی ۱۵ روزه به توکیو و سئول را همراه ۷ نفر از خانواده و محافظان آن هم به دعوت شرکتی چندملیتی که مترصد انعقاد قرارداد با وزارتخانه زیر نظر شماست، با یک سفر کاری سه روزه به کراچی مقایسه میکنی؟ به ویژه اینکه آیتالله مقتدایی در سنی بود که میتوان حدس زد پسرش را برای رتق و فتق امور همراه خود به این سفر برده بود.
ساعتی پس از مکالمه من با آقای غفاری، آقای قرائتی تماس گرفت و اصرار داشت که این کار (انتشار خبر سفر تفریحی غفاری به همراه خانواده) خلاف شرع است و آبروی مومن میرود؛ بحث ما بالا گرفت و آخر سر من به او گفتم: «آقای قرائتی! شما متخصص اخلاق فردی هستی و من خود را در امور اجتماعی مجتهد میدانم و معتقدم که کار آقای غفاری از نظر اسلامی حرام است و نهی از منکر واجب است.» بعد از ۲۰ دقیقه صحبت، نتیجه نگرفتیم و خداحافظی کردیم.
چند روز بعد، آیتالله یزدی که در آن برهه ریاست قوه قضائیه را برعهده داشت، تماس گرفت و فرمود سری به ایشان بزنم. آقای یزدی به من فرمود هادی غفاری چند روز پیش اینجا آمده بود و گلایه داشت که «توکلی آبروی همه را میبرد و شما چیزی نمیگویید در حالی که اسناد محکمهپسند هم ندارد.» آقای یزدی طوری حرف میزد که به شکل محترمانه به من بگوید اسنادی که ارائه کردهای محکمهپسند نیست!
من به ایشان عرض کردم اول درباره اسناد، من که نمیخواهم او را زندانی کنم که لازم باشد محکمه شما اسناد مرا بپسندد؛ بلکه هدفم این بوده که به مردم بگویم حواستان باشد عدهای از سیاستمداران شما دودوزهباز هستند و نباید دیگر به آنها رای بدهید. مردم هم این سند را میپذیرند. بعد به ایشان گفتم الان در حال مبتلا کردن همه هستند -آن زمان هنوز خبری نشده بود و این اتفاقها نیفتاده بود- ولی من این اتفاقها را میدیدم. گفتم روزی میرسد که میخواهید مبارزه کنید ولی آدم کافی پیدا نمیشود!
شش ماه بعد از این ماجراها، آقای قرائتی با من تماس گرفت و گفت فلان روحانیِ بزرگ تخلفی انجام داده ولی به واسطه حجب و حیا نسبت به استادش و اینکه میدانست من به آن بزرگوار ارادت دارم از من پرسید آیا او را در نهی از منکر همراهی می کنم؟ تخلف آن روحانی این بود که به توصیه پزشک، در زیرزمین خانهاش یک استخر ساخته بود.
خلاصه ما در ملاقاتمان این تخلف را به ایشان گفتیم ولی ایشان ابتدا توجیه کرد. بنده به ایشان عرض کردم، البته به تندی که ما زیر دست شما تربیت شدهایم! این گونه مسائل از شما بعید است. ایشان مقداری فکر کرد و گفت حق با شماست. این را هم بگویم که استخر هم نبود، بلکه یک حوضچه در حد هشت متر مربع بود ولی به هر حال ما به ایشان توصیه کردیم همین استخر کوچک را خراب کنید تا فرزندان شما درک کنند تخلف در همین حد هم برای علما و اُمرا جایز نیست.
آقای قرائتی در راه به من گفت که فلانی یادت هست درباره هادی غفاری بحث داشتیم؟ جواب دادم که بله، گفت از مرجع تقلیدم آیتالله فاضل لنکرانی پرسیدم که ما در این مواقع حق داریم این عیوب را علنی بگوییم؟ ایشان جواب داد که صحبت از حق داشتن نیست؛ بلکه واجب است!
نظر شما